برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
اول ذی الحجه سالروز عزل ابوبکر از ابلاغ سوره برائت ( سوره توبه) در سال نهم هجری قمری
در سال نهم هجرت رسول خدا (صلى الله علیه وآله و سلم) ابتدا ابوبکر و عمر (*) را برای ابلاغ سوره برائت و اعلام بیزاری خدا و رسولش از مشرکان، به مکه فرستادند ؛ اما وقتی این دو به سرکردگی ابوبکر به نیمههای راه رسید، جبرئیل علیهالسلام نازل شده و به پیامبر دستور داد که این سوره باید توسط خود شما یا کسی که از خود شما است خوانده شود؛ ←پس از آن، رسول الله (صلی الله علیه و اله) امیرمؤمنان (علیه السلام) را به دنبال ابوبکر فرستادند تا آیات قرآن را از او بستاندند و خود او این آیات را در موسم #حج در مکه بخوانند.
علّامه مجلسی رحمه الله در باب مطاعن ابابکر (از کتب سُنّیان) مینویسد:
«مطلب اوّل در مطاعن أبوبكر است و آن بسيار است که به قليلى در اين رساله اكتفاء مينمائيم:
طعن اوّل: آنكه وقتی برای حضرت رسول اکرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم امور عظيمة روی میداد، به بزرگان صحابه تفويض مینمود
و هيچ امرى را به ابوبكر تفويض ننمود مگر خواندن آيات سوره برائت را بر اهل مكّه، و چون روانه شد جبرئيل نازل شد و گفت كه حقتعالى میفرمايد كه ادا نمیكند رسالت تو را مگر خودت يا كسى كه از تو باشد.
پس حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام رفت و آيات را از أبوبكر گرفت و أبوبكر را برگردانيد، و آيات را در موسم به اهل مكّه خوانده، و معلوم است كه حضرت رسول امرى را بدون وحى الهى نمیكرد، پس آنكه حقتعالى امر كرد كه آیات را به ابوبكر بدهد و بعد از آن از او بگيرد، حكمتى در آن ظاهر نيست به غير آنكه
معلوم شود كه او اهلیّت امارت و خلافت ندارد،
و آنكه بعضى از متعصّبان مخالفين نقل كردهاند كه أبوبكر از امارت حاج معزول نشد و همراه بود، در اكثر روايات معتبره ايشان نيست و خلافش در روايات ايشان هست، اگر چه فايدهاى از براى ايشان ندارد، و آنكه جمعى ديگر گفتهاند كه «عادت عرب آن بود كه بزرگ ايشان عهدى كه میكرد باید آن عهد را بزرگان قبيله او نشكنند» حرفى است بى اصل و در كتابى از كتب معتبره قُدَماى ايشان موجود نيست.
و ابن ابى الحديد نيز اعتراف كرده است كه اين از عادات عرب معروف نيست و اين تأويليست كه متعصّبان أبوبكر اختراع كردهاند. و ايضا اگر عادت معروف مقرّرى بود، بايد بر حضرت رسول اکرم مخفى نباشد و از همان اوّل أبوبكر را نفرستد، و اگر بر آن حضرت مخفى بود باید بر أبو بكر و عمر و ساير صحابه كه عادات جاهليّت را میدانستند مخفى نباشد، و ايشان آن حضرت را متنبّه سازند كه فرستادن أبوبكر مخالف قاعده است. ايضا اگر سبب اين بود بايد وقتى كه أبو بكر خائب و محزون برگشت حضرت اين عذر را بفرماید، و در هيچ روايتى مذكور نيست كه حضرت اين عذر را فرموده باشد،
بلكه عذرى كه در روايات مذكور است اين است كه فرمودند: جبرئيل عليه السّلام نازل شد و گفت ادا نمیكند از جانب تو مگر كسى كه از تو باشد.
و از همه غريبتر آنست كه نيابت پيشنمازى را _ كه ثابت نيست به گفته رسول اکرم باشد بلكه خلافش معلومست و به اعتقاد ايشان هر فاجرى امامت نماز میتواند كرد دليل خلافت أبوبكر میكنند، و عزل أبو بكر و دادن آيات را به امير المؤمنين به امر خداوند متعال، منشأ فضيلت او نمیدانند.»
حقّ اليقين، ص ۲۵۳ـ۲۵۴
(*) : در مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳ ص۵۳ ح۴۳۷۴
به نقل از عبدالله بن عمر بن خطاب آمده است که عمر بن خطاب هم به همراه ابوبکر فرستاده شده و همراه او بازگردانده شد!!