جابربنارقم گوید:
سپس دست علیّبنابیطالب (علیه السلام) را گرفته و بهسوی خود بالا برد.
سپس فرمود: «خدایا! هرکه من مولای او هستم، علی (علیه السلام) مولای اوست ...».
در کنار خیمهی من خیمهای برای گروهی از قریش بود و آنان سه نفر بودند و حذیفهًْبنیمان نیز همراه من بود.
از یکی از آن سه نفر شنیدیم که میگفت: «به خدا قسم، محمّد احمق است، اگر گمان میکند که این امر پس از او برای علی دوام میآورد»!
و دیگری گفت: «او را احمق میخوانی، آیا نمیدانی که او دیوانه است؟ او نزدیک بود نزد زن پسر ابوکبشه دچار صرع شود»؟
و سوّمی گفت: «او را رها کنید، این امر به او مربوط است، میخواهد احمق باشد یا دیوانه، به خدا قسم آنچه را میگوید، هیچگاه به واقعیّت نمیپیوندد».
▫️پس حذیفه از گفتهی ایشان به خشم آمد ... و گفت: «به خدا قسم فردا سخنان شما را به او خواهم گفت». ... تا اینکه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و علی (علیه السلام) در کنار او بود و شمشیر خود را با حمایلش پوشانده بود.
حذیفه سخنان آن اشخاص را به او گفت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به دنبال آنان فرستاد و به آنان فرمود: «چه گفتهاید»؟
گفتند: «به خدا قسم! چیزی نگفتهایم. اگر چیزی درمورد ما گفته شده است، دروغ است».
جبرئیل با این آیه نازل شد؛
یَحْلِفُونَ بِاللهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ. ( سوره توبه : ایه 74)
به خدا سوگند ياد مىكنند كه [در غياب پيامبر، سخنان كفرآميز] نگفتهاند، درحالىكه به يقين سخنان كفرآميز گفتهاند و پس از اسلام آوردنشان، كافر شدهاند و تصميم به امرى [خطرناك] گرفتند، كه به آن نرسيدند.
و آنگاه علی (علیه السلام) فرمود: «بگذار آنچه را میخواهند بگویند، به خدا قسم! قلبم در میان دندههای سینهام و شمشیرم در گردنم است. اگر بخواهند مرا بکشند، من نیز آنان را خواهم کشت».
جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «برای امری که اتّفاق افتاده است، صبر کن».
پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنچه را جبرئیل گفت، به علی (علیه السلام) رساند و سپس فرمود: «صبر میکنم تا ببینم چه سرنوشتی رقم خواهد خورد».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۲۴۸
بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۵۳
العیاشی، ج۲، ص۹۹
@Sibtayn
آیا می دانید در خیمه منافقین در غدیر خم چه می گذشت؟
- بازدید: 65