
در مجلسی درشهر نجف اشرف بین شیخ بهایی و مقدس اردبیلی سر موضوعی مباحثهای شد. شاه آنجا در مجلس نشسته بود و نگاه می کرد.
با اینکه حق به جانب مقدساردبیلی بود، او حق را به جانب شیخ بهایی می دهد و جلوی شاه عباس عرض اندام نمی کند.
بین آن دو مباحثه می شود و مجلس به نفع شیخ بهایی تمام می شود.
فردا در کوچه، مقدساردبیلی به شیخ بهایی بر میخورد و دیگر شاه نزد آنها نبود.
به او می گوید که آن مطلب که دیشب فرمودید به این دلایل آن نبوده و این است که من می گویم.
شیخ بهایی می گوید چرا دیشب نفرمودید؟
مقدس اردبیلی می گوید: دیشب می توانستم بگویم اما چون تو شیخ الاسلام ایران بودی و نزد شاه محترم بودی، اگر من می خواستم جلوی شاه شما را کوچک کنم ، این به ضرر اسلام بود، و موقعیت اجتماعی شما بود.
و لذا مقدس اردبیلی حاضر شده بود که خودش را خرد کند که شیخ بهایی کوچک نشود.
این ها درس اخلاق است. عیب کار این است که نفس وقتی که استاد اخلاق نبیند، تربیت نمی شود، به این چیزها اهمیت نمی دهد."
منبع: بدیع الحکمه، تهران: بوستان قرآن، پنجم، ۱۳۹۶، ص ۵۷ و ۵۸.









