عود بسوزانید و کوچه های دلتان را مفروش از شکوفه کنید؛ که برترین مخلوقات خداوند، از راه میرسد. محمد صلی الله علیه وآله می آید؛ با معجزه شق القمر. آسمان، به پیشوازش، خاک جزیرة العرب را ستاره می پاشد.
ای همسایگان روشنی و نور! دف بزنید و آستین بیفشانید که رحمت دو جهان، با قدم های بهشتی اش، زمین را متبرک کرده است. سپیده دم، به مبارکباد دریا آمده است و کوه، سرود میلادی بزرگ را به بازتاب برخاسته. او می آید و آیین مهربانی، روح بشریت را تسخیر خواهد کرد.
امین حرف های مگو
در جوانه دست هایت، شور صدسپیدار، دف میزند.
دشتهای جستجو را که میدوی، رودخانه های صداقت، رد گام هایت را راه می افتند.
هوای سینه ات، نفس های کوهستان را مکرر میکند. قلبت، امین حرف های مگو است و دهانت، آیه های مبین امانت را به تفسیر می آید.
به روشنی نگاهت، سپیده های جهان گواهند. حتی خاک، راستی قدم هایت را سوگند می خورد.
آمدی و...
ای سپید بزرگ آیین! آمدی و دندان های سیاهی را در هم شکستی.
آمدی و آفتاب، باطن شکوهمندت را در آسمان نبوت، برای همیشه گستراند.
آمدی و طاق کسرای ظلم فرو ریخت. آمدی و رودخانه های تباهی، در بستر سیاهشان خشکیدند.
آمدی و آتشکده ها به خاموشی تن دادند.
ای پیام آور آسمان های وسیع! پرنده های دلمان را به تو سپرده ایم و آیین سپیدت را عاشقانه به ترنم آمده ایم.
نفس های زلالت که بر پنجره های زمین پاشید، گلدان های یگانه پرستی بر تاقچه های جهان به گل نشست.
آمدی و رشته های بت پرستی، با دست های عادلت، پنبه شد. آمدی و کوچه های مکه را باران ستاره فراگرفت.
آنچه خوبان همه دارند...
نفس هایت، معجزه مسیح است و چشمانت، جسارت موسی.
ایوب، فصلی از صبوری تو است؛ آن هنگام که صفحات جاهلیت را ورق میزدی و استخوان هایت را سرمای آن همه بی خبری، میسوزاند. نوح بودی؛ وقتی که آخرین کشتی نبوت را بر اقیانوس سخن چینی ها و بغض ها میراندی؛ بی آنکه بادهای هرزه کینه و جهل، روح استوارت را بلرزاند.
تو آن آخرین فرستاده ای که تمام رسولان خداوند، به ستایشت برخاسته اند. تو آن خاتم عشقی که تا جهان باقی است، آزادگان زمین، به پابوسی ات میشتابند.
پیام های کوتاه:
ـ محمد صلی الله علیه وآله می آید؛ با بشارت آفتاب و سخاوت مهر می آید، تا سرشارمان کند از آیه های آبی آسمان و ما حضور متبرکش را در کوچه های آینه بندان، مکرر میکنیم.
ـ میلاد آینه مهربانی ها، خاتم پیامبران، رحمت زمین و آسمان، بر پیروان یکتاپرستش مبارک باد!
ـ محمد صلی الله علیه و آله می آید، تا خورشید نفس هایش، برف ظلم و جهل را به رودخانه های جاری ایمان و راستی بدل کند.
او می آید تا آیین آفتاب، ماندگار شود.
ـ مبارک باد، میلاد روشنی و نیکی! خجسته باد، قدم های نورسیده انسانیت و یگانه پرستی! امشب، از گوشه گوشه آسمان، سمفونی ستاره بلند است.
ـ ای آخرین فرصت روشنایی! آمدنت را دف می زنیم و مژده میلادت را شکوفه می باریم.
تو، عزت آفرینشی و زمین، بر ستون های بودن تو، اینگونه استوار مانده است.
پابه پای میلاد سبز اولین فرستاده
محمدکاظم بدرالدین
صدای قدسی اشراق، با عطر صلوات درآمیخته است.
تولد گلهای محمدی، رویشی از مهتاب را سر باغچه لحظه ها ریخته است.
زمین، حق دارد در خود نگنجد از این بشارت حجیم.
مژده امروز، چونان چشم های از امید، در همهجا جاری است.
کاخ های هراس، به خاکستر شومی خویش نشسته اند. لرزه بر طاقت طاق کسرا افتاده است. آتشکده فارس، مردهای بیش نیست؛ مقابل خورشید لایزال حجاز.
نسیم بهاری، لابه لای درختان اندیشه وزیدن گرفته است.
قلم، با طرز دیگری از عشق رو به رو شده است. سلام است و جلوه های سپید در زمین، ترنم، رونق گرفته است. صدای شادی و صلوات، به موازات خرد شدن بت های جاهلی، شنیده میشود.
نیک خویی و پارسایی، به زوایای مختلف زندگی کشیده میشود.
تکرارهای هوس آلود مشرکان، درهم شکسته میشود. عمری بود که رنج های بشر از بیهودگی زندگی، از شماره گذشته بود. سالها زور و جهل، بندگان را در کام خویش فرو میکشید. امروز اما، روز رهایی از یوغ تاریکی شب های یلدا است. برخیزیم؛ ما نیز با نقل و صلوات، به استقبال امروز برویم!
معصومه داوودآبادی