متن ادبی «بشارت مبعث»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)


به اهل مکه خبر دهید که از ارتفاع کوه، آبشاری جریان یافته است که نقطه تلاقیِ خدا با زمین خواهد شد. مردی از عرب برمی‏خیزد تا ردای سبز رسالت را از دوش خود، بر شهر یخ‏زده بت‏ها بکشد تا در پناه آیه‏ ها و سوره‏ های نگاهش، روح منتظر بشر را به اشارتی، آسمانی کند.
به اهل مکه خبر دهید، مردی از بالا می ‏آید تا قطره قطره، دریا را به جان قلب ‏های سنگی بچشاند و خبر دهد از روزی که خواب از سر دیوارها خواهد پرید و پرندگان ایمان، در تمام زمین، نامه ‏رسانِ رسالت او خواهند شد.
ای اهل زمین! بگشایید انحنای بازوانِ خود را تا صراط مستقیم او را در آغوش گیرید!
محمد دگرگون کننده ارزش ‏ها
امروز، شهادت می‏دهم که نیست خدایی جز او و محمد صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله رسول و فرستاده خداست.
شهادت می‏دهم که سراپرده بهشت را به حرمت دستان امین محمد، بنا کرده ‏اند.
مبعث، سپیده‏ دمی است که خداوند، نامه سی جزئی خود را، به دست امین‏ ترین بنده ‏اش داد، تا دست زمین را به آسمان برساند.
محمد صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ؛ یعنی انقلاب؛ یعنی صبحی که سیاهیِ بلال حبشی، روشن‏تر از آفتاب، در بلندای کعبه اذان می‏گوید و سنگ‏های تراشیده بت‏ پرستان، در طبیعتِ لال خود فرو می‏ماند. این صدای جبرئیل است که می‏گوید: «اقرأ باسم ربک الذی خلق».
برخیز محمد!
پایداری در رسالت؛ رمز پیروزی تو
مبعث، پایان ماجرای دختران زنده‏ به‏ گور و آغاز تساوی سیاه و سپید، در قاموس محمد صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله بود؛ او که قطره قطره، برخلاف جریان آب‏های زمانه حرکت می‏کرد.
آن روز، آغاز معرفی گل محمدی و ثبت‏ نام وسعت او، در واپسین شناسنامه عشق بود.
وقتی محمد صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله باشی، دیگر فرقی ندارد که سنگ و خاکستر، بر کوچه ‏های عبورت سرریز کنند یا نکنند. تو جاری می‏شوی، تا باران خود را بر همه بباری؛ گرچه خشم درهای بسته، راه را بر تو ببندد.
از آن روز، تو، مراد و مقصود تمام غزل‏ های عاشقانه قرآن شدی، سَر و سِّر خدا با تو را در الف - لام - میم و یا ـ سین خواندم و بوئیدمت که می‏گفتی:
دل به دل راه ندارند در این شهر؛ چرا؟     کیست بر هم زند این شیوه معماری را؟
محمد صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله؛ بزرگ‏ترین امانت‏دار الهی
دهلیزهای سیاه جهل، از امشب در آفتاب عالم‏تاب محمدی، راهی به سپیده ‏دمان باز خواهد کرد و خدیجه و علی و محمد، در اولین نماز جماعتِ دنیا، سر تعظیم به خدای کعبه فرود خواهند آورد، تا به یگانگی خالق عشق، اقرار کنند. دیری نخواهد پایید که صفوف موحدان، حلقه‏ های لبیک را به دور خانه دوست، بیارایند. بارِ امانتی که آسمان، توانِ کشیدن آن را نداشت، بر دوش نازنینِ احمد از صفین به اُحد و از تبوک به جمل و خیبر کشیده خواهد شد.
آوای بخوان بخوانِ او می‏ریزد     از غار، صدای گفت‏گو می‏ریزد
می‏گفت فرشته: اقرأ باسم ربک     عشق است کز آسمان فرو می‏ریزد
پیام کوتاه
ـ یا محمد! حسن ختام نبوت، نقطه آغاز تو بود؛ روزی که علف‏ هایِ هرز مفاهیم جا افتاده را برکندی و خاک بشر را زیر و رو کردی تا تنها بذر وحدانیّت الهی را در آن رها کنیم.
ـ مبعث؛ یعنی وساطت تو میان بنده و معبود. یا رسول اللّه‏! دستانم را بگیر تا بت‏های باقی‏مانده دلم را بشکنم که خدای تو خریدار دل‏شکستگان است.

رزیتا نعمتی