بخوان!
با صدایی آسمانی بخوان!
آنچه را بر تو گفته شده است، بخوان؛ صحیفه ای را که برگ برگش ورق ورق با کلماتی از جنس بلورِ ستاره به نگارش در آمده است!
بخوان که کوه را بلرزه درآورد طنین نهفته در صدایت؛ طنینی که از حنجره آسمان نشأت میگیرد و در رگ آفرینش جاری میشود.
بخوان تا مباهات کند آفریدگار تو بر آفریده هایش، حضور تو را که نور محضی!
تویی که در دستان تو انسان به آدمیّت محض خواهد رسید.
بخوان آیات سبز ـ آبی نور را!
بخوان به نام آن که آفرید تو را تا آفرینش تو، بن مایه آفرینش هستی باشد. تو سرآغاز هستی، هستی؛ تو سرسلسله آفرینش، هستی، تو اوج کمالی در خلقتی.
بخوان...
و تو لب میگشایی.
و تو میخوانی،
کلمات آهنگین نور، از دهانت بر آسمانها فوران میکنند.
ملائک، صدایت را دست به دست میبرند تا بالاترین طبقات عرش و آسمان آسمان بر تو فرود می آورند درود بیکران پروردگارت را.
این صدای توست که در اقصی نقاط کائنات به گوش میرسد. این صدای توست که گستره شرق و غرب آسمان را شکافته است و به پیش میرود.
این صدای توست که دعوت میکند مشتاقان قرب إلی اللّه را به وعده گاهی که تو در مرکز آن قرار داری.
تو شمع بزم آفرینشی و همه هستی، پروانه های گردنده به دور تو.
میخوانی و به همراه تو زمین و زمان زمزمه میکنند یکتایی پروردگار تو را.
با تو تمام آسمانها و ستارگان مقیم در آنها شهادت میدهند به یکتایی او که خالق زمین و آسمانهاست؛ او که گفت بخوان و هماکنون این تویی که میخوانی:
«اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ»
امیر اکبرزاده
متن ادبی «با صدای آسمانی»
- بازدید: 2010