متن ادبی «با صدای آسمانی»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

بخوان!
با صدایی آسمانی بخوان!
آنچه را بر تو گفته شده است، بخوان؛ صحیفه‏ ای را که برگ برگش ورق ورق با کلماتی از جنس بلورِ ستاره به نگارش در آمده است!
بخوان که کوه را بلرزه درآورد طنین نهفته در صدایت؛ طنینی که از حنجره آسمان نشأت می‏گیرد و در رگ آفرینش جاری می‏شود.
بخوان تا مباهات کند آفریدگار تو بر آفریده ‏هایش، حضور تو را که نور محضی!
تویی که در دستان تو انسان به آدمیّت محض خواهد رسید.
بخوان آیات سبز ـ آبی نور را!
بخوان به نام آن که آفرید تو را تا آفرینش تو، بن مایه آفرینش هستی باشد. تو سرآغاز هستی، هستی؛ تو سرسلسله آفرینش، هستی، تو اوج کمالی در خلقتی.
بخوان...
و تو لب می‏گشایی.
و تو می‏خوانی،
کلمات آهنگین نور، از دهانت بر آسمان‏ها فوران می‏کنند.
ملائک، صدایت را دست به دست می‏برند تا بالاترین طبقات عرش و آسمان آسمان بر تو فرود می ‏آورند درود بی‏کران پروردگارت را.
این صدای توست که در اقصی نقاط کائنات به گوش می‏رسد. این صدای توست که گستره شرق و غرب آسمان را شکافته است و به پیش می‏رود.
این صدای توست که دعوت می‏کند مشتاقان قرب إلی اللّه‏ را به وعده‏ گاهی که تو در مرکز آن قرار داری.
تو شمع بزم آفرینشی و همه هستی، پروانه ‏های گردنده به دور تو.
می‏خوانی و به همراه تو زمین و زمان زمزمه می‏کنند یکتایی پروردگار تو را.
با تو تمام آسمان‏ها و ستارگان مقیم در آنها شهادت می‏دهند به یکتایی او که خالق زمین و آسمانهاست؛ او که گفت بخوان و هم‏اکنون این تویی که می‏خوانی:
«اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ»
امیر اکبرزاده