متن ادبی «سلام بر ابوطالب»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

سلام بر مردی که خانه‏اش، پیامبرانه ‏ها را در خود جای داد و از آن شگرف، حراست کرد؛ مردی از نوادگان زمزم که یتیم ‏نوازترین دست‏های آفرینش را داشت؛ دست‏هایی که در عمیق‏ترین رنج‏ها ماندند و معصومانه، تقیّه‏ای مصلحتی را پیشه کردند؛ دست‏هایی که رسالتشان با رسالت دست‏های دیگر، تفاوتی عظیم داشت. خدا او را برای روزهای مبادا آفریده بود تا کسی باشد که برای دردانه آمنه و عبدالله، خطبه ازدواج بخواند و بعدها، او را در ازدحام ناخوشایند تحریم‏ها، به ابلاغ رسالتش تشویق کند.
تا کسی باشد که در مقابل دسیسه‏های شوم، حصار بکشد و تقدس‏های ترد را زیر پر و بال بگیرد.
افسوس که دیگر نبود!
افسوس که هیچ یک از خدمت‏های ابوطالب، به شعب نرسید! چرا که شعب، فصلی دیگر دارد و عمران از قهرمانان آن است. گفته‏اند، وقتی بت‏ها و تندیس‏ها تحقیر شدند، وقتی فحشا نکوهش شد، هنگامی که توده‏های خرافه‏پرست، خوار شدند، آن زمان که زمین پس از ناله‏های دلخراش دخترکان رو به مرگ، نفس تازه کرد، قریش سوگندنامه‏ای نوشت که مفادش، محاصره همه جانبه سردمداران وحی بود و آن را در کعبه آویخت؛ با ممنوعیتی که مردم مکه را از هر گونه ارتباط با پیروان توحید باز می‏داشت و عمران، ابوطالب روزهای سخت، بزرگ قبیله بنی‏هاشم، فرجام این دسیسه را می‏دانست؛ می‏دانست که قریش، هر مسلمانی را بیابد به او تنگ خواهد گرفت؛ پس همه را گرد هم آورد و به شعب فرستاد و آن را حفاظت کرد؛ آن سان که سالی چند، در گرسنگی و فقر و شکسته‏بالی، بر دره‏نشینان گذشت و خداوند آنها را با معجزه موریانه رهانید. اما ابوطالب عمران روزهای مصیبت‏بار را برای سفری دیگر فرا خواند و او با ایمانی هم‏ردیف با عقیده اصحاب کهف و مؤمن آل‏فرعون، قدم در راه نهاد و پیامبر را در سوگی شگرف جا گذاشت.
رقیه ندیری