تو آمدی تا دروازه های شوق، در شهر تو گشوده شود و زمان، سرود حیات را از نو بخواند.
تو آمدی تا مردمی که در جهل و بدنامی، سرشکسته ترین مردمان حجاز بودند، با قدوم تو عز و شکوه یابند و چهره های تفتیده اهالی حجاز، سعادتشان را رشک برند.
تو آمدی تا خنجرهای آخته و شمشیرهای گداخته از خشم، دوباره در نیام قرار بگیرد که اسلام برای بنای جامعه اسلامی، آرامش میخواهد و مکه هنوز آلوده التهاب ناشی از نادانی است.
عَلَم برافراز، ای مرد؛ چرا که جهانی تو را مینگرد؛ اینگونه که در حلقه مریدانت، چون نگین انگشتری جای گرفتی و چون خورشیدی فروزان، جهان تاریک مجاور را روشنایی میدهی.
تو باید میرفتی
تو باید میرفتی، تا غنچه نورسی را که با دستان خودت کاشتی، در معرض سیلی خزان، رها نکنی؛ تا درخت تناور اسلام، بادهای ریشه برافکن را سینه دَرد و هیچ چشم شومی، قصد ویرانی بنیان عشق را نکند.
بر دل های کفار مکه، شیطان حکومت میکرد و قفل سینه هاشان گشوده نمیشد؛ اما در خارج از شهر، مردمی بودند که چون تشنگان حقیقت، صدای خدا را جستجو میکردند.
بیا محمد! کلام خدا را بازگو تا اینان، چون جان خویش، عزیزش بدارند.
پیمانه های خالی را در دست گرفته اند و تو را می طلبند؛ صدایت میزنند، ای ساقی و ای عشق که از تو سرشارند و از خویش تهی.
اکنون پایه های عشق را مستحکم کن که اسلام، با حکومت اسلام معنا میگیرد.
جهاد علی علیه السلام
بگذار تا دریچه های آسمان گشوده تر شود، تا تمام ملائک، حیرت زده و «العجب» گویان، جهاد علی علیه السلام را به تماشا بنشینند! بگذار سخن وران اگر توان سخن دارند، لب به تحسین باز کنند و جمله ای را بیابند تا مگر ایثار علی علیه السلام ، به دست ناتوان واژه ها بیان شود؛ اگر شود...!
در پستوی زمان، در پی چه میگردیم، وقتی گوهری چون تو را دامان مادر گیتی در بر داشت؟ شمشیرها آخته، آماده فرود است و تو در بستری آرمیده ای که مرگ، هم بسترت شده و تاریخ، لرزه بر اندامش افتاده و حیران، تکرار «لیلة المبیت»، تسبیح لبانش را می دود.
پیام کوتاه
هجرت خورشید اسلام از محاصره شبزدگان مکه به آغوش صبح سیرتان مدینه گرامی باد.
علی خالقی
اهل بیت علیهم السلام
متن ادبی «اسلام، آرامش میخواست»
- بازدید: 2271