متن ادبی «سنگین‏ ترین اندوه عالم»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)


در روزگاری که «کرامت انسانی» به تاراج «قومیّت» می‏رفت
در آن زمان که «عبودیت» را عفریت «جهالت»، به بر هوت «شرک» رانده بود و شکوفه‏ های «عاطفه»، ناشکفته در گور «نخوت» دفن می‏شدند و شعر و شراب و شهوت، متاع بازار «عکاظ» بود، آمدی؛ با دست‏ هایی از بوی بهشت
با نگاهی به وسعت عشق و تبسّمی به زیبایی محبت
و هدیه ‏ای آوردی، به گران‏قدری «توحید».
و چه پُر بها بود لحظه‏ های با تو بودن!
بردباری تو، مرهم زخم ‏های دیرینه ما بود، کلامت، شفای دردِ نادانی ما، دست هایت سایه‏ بان بی یاوری، و هستی‏ ات، بهانه آفرینش ما. و امروز، یارانت تلخ ‏ترین جرعه‏ ها را از ظرف زمان می‏نوشند و سنگین ‏ترین اندوه عالم را بر شانه‏ های دل می‏کشند.
نبودنت، بینش ‏های نهان شده نفاق را بر جگر سوخته خاندانت می‏نشاند.
فقدان تو، فرصت فوران فتنه ‏های کمین گرفته در پس پوسته ‏های تظاهر است.
دردآور است که ثمر سال ‏ها جَهد و جهاد تو، به ارزانی، گرفتار چنگال طمع می‏شود و وجدان‏ های خفته در آغوش عافیت خواهی را، فریاد بیدارگر وارثانِ بر حق تو به انصاف و عدالت می‏خواند، امّا پاسخی جز نگاه ‏های سنگین و بی اعتنا و پژواک سکوت مرگ بار بی عملی نمی‏گیرد.
باکی نیست؛ روز داوری در پیش است و پروردگارت بر مرصاد ستمگران.
گفتی، صحیفه و قلمی بیاورند تا راه و رسم هدایت را به فرمانت در آن بنگارند؛ امّا به بهای گمراهی امّت، از امر تو سرباز زدند و از وصیت بازت داشتند؛ اما برای آنان‏که ضمیرشان سرشار از عطر نبوّت است، حقیقت، آشکارترین است. چه نیازشان به صحیفه ‏ای و قلمی؟!
اینان بر لوح دل نگاشته ‏اند که «علی علیه ‏السلام با حق است و حق با علی علیه ‏السلام است.» این باوردارانِ آگاه، به بصیرت، «شهود» کرده ‏اند که «امیر»شان کیست و نشانه جانشینش چیست.
حقیقتی را که در نگاه تو آشکار بود، در آینه چشمان مرتضی به تماشا گرفته‏ اند. چنین است که خنّاس شک و تردید را به ایمانشان دسترس نیست؛ به شمار اندکند، امّا به حق باوری بسیار.
درود بر تو ای پیام آور راستی، که آن‏چه شرط بلاغ بود، به جای آوردی و هرچه آزار روزگار، بر خود هموار کردی!
درود بر تو که خُلق عظیمت، مکارم اخلاق را به تمامت رساند!
زیان کارند آنان‏که بر میراث تو، بر کتاب وحی و عترت پاکت، ستم روا داشتند و فرجام نیک، از آن پرهیزکاران است.

امیرخوش نظر