پیراهن این دعای همیشگی دیگر بر تنم زار میزند؛ تو بگو چه باید کرد؟
این دعای هر روزه ام با این که به قدمت چشم های زمین گیر من، بر لب هایم بوده و هست و تمام شرم روسیاهی ام را با خود به هر سو میکشد، ولی باز دست بردارش نیستم؛ چرا که تمام امیدم به تکرار این دعای نخ نمای فرسوده است و ادامه بودنم، بسته به اجابت این واژه های همیشه: الهی العفو!
نمیدانم صبر تو تا کجاست که سال های سال، این کلام را از لب های گناهکار من شنیدی و هر بار اجابت کردی و باز من ناسپاس، سر در پی وسوسه ای دیگر گذاشتم و به دام گناهی دوباره گرفتار شدم و باز به سمت تو آمدم که: العفو.
عذرم را بپذیر!
پروردگارا! این گناه های پی در پی، جسارت و وقاحت نیست؛ سر به هوایی بنده ناخلفی است که تمام هستیاش، به لطف و مهر لایزال تو پشتگرم است و آنقدر به خدایی و به عیب پوشی و عفو جاودانه ات دلخوش است که مغرور می شود و ناغافل، دست در دست وسوسه های ابلیس میگذارد.
خداوندا! نگذار در قعر دره های متعفن هوس، از پرواز به سمت و سوی ملکوت تو بی نصیب بمانم!
نگذار در بزم سیاه خواری و سیاهکاری گناه، خویشتن خداخواه خویش را پایمال کنم و برای همیشه، در تبعید این خاک دور از تو، همنشین فریب ها و دروغ های ابلیس باشم.
پرهیز عاشقانه ای به من عطا کن که در آستانه هر خطا و لغزش و در معرض هر هوس دلفریبی، تو را در مقابل ارتکاب های خویش ببینم و از عرصه جرم، با گناه ناکرده به درگاه تو بگریزم، تا تو دلِ گریزان از خطایم را در آغوش بگیری؛ تا ابلیس ناکام، پشت سرم بر جای بماند و خدای مهربان همیشه، مرا بیشتر دوست بدارد.
«اَللّهُمَّ فَاقبَلْ عُذرِی وَ ارْحَم شِدَّةَ ضُرّی و فُکَنّی مِن شَدِّ وَثاقی...».
سودابه مهیجی
متن ادبی «دوباره آمده ام»
- بازدید: 2059