متن ادبی «نمای ارادت و عشق»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

نامتان سرور دل‏ها و یادتان طراوات جان‏ها؛
حضورتان روشنای طلوع و کلامتان چراغ پرفروغ؛
وجودتان میزان حق و عدالت، نگاهتان کیمیای رحمت؛
ای اهل بیت عصمت، ای خاندان کرامت و ای راهنمایان راه سعادت!
دل به مهر شما می‏سپارم و درود می‏فرستم؛ عطر نامتان، دلم را پر می‏کند و درود می‏فرستم؛ شمیم یادتان، دنیایم را تازه می‏کند و درود می‏فرستم.
معرفت تان و دوستی‏ تان، در درونم آهنگ امنیت و آرامش ساز می‏کند، از خطا، نگاهم می‏دارد، از گناه، بازم‏ می‏دارد، راهم می‏نماید، امیدم می‏دهد و رهایم می‏کند... و من بر شما درود می‏فرستم؛ درودی بی‏انت ها و سلامی بی‏ پایان؛ از کوچک‏ترین بنده خدا، بر بلندترین قله‏ های رفیع کمال.
الهی! مرا نه تاب خاموش ماندن است و نه توان به‏ جای آوردن سپاس؛ سپاس آنان که از سوی تو آمدند تا دل مرا با تو آشنا کنند، چشمم را بر آنچه نمی‏دید و نمی‏شناخت، بگشانید، دستم را بگیرند و پله پله از نردبان انسانیت بالایم بکشند، نگاهم دارند که فرو نیفتم، همراهم شوند که درنمانم و چون به خطا لغزیدم، به رویم آغوش بگشایند تا تباه نشوم.
مرا کجا توان ادای چنان سپاسی است؟
بزرگا، بزرگ پروردگارا! سلام و درود من، نَمای ارادت و عشق من است که در آینه لطف تو، دو چندانش می‏کنم.
درود من اگر سزاوار بلندای حضور آنان نیست، به نام تو گرانش می‏دهم و شایستگی ‏اش می‏بخشم. تو سلام‏ های عاشقانه مرا در لفاف رحمت و مهر، فروکش؛ آنچنان که مایه رضایت برترین بندگان تو باشد.
الهی! بر محمد و آل محمد درود فرست؛ درودی بسیار، آن‏قدر که خشنودشان کند و سپاس مرا بنمایاند؛ درودی که برازنده بزرگی توست، که تو بزرگترینی.
منیره زارعان