محمد تهراني
كتابي كه اكنون به معرفي آن ميپردازيم، يكي از آثار عرفاني است كه به جنبههاي باطني و معنوي نماز پرداخته و حقيقت آن را شرح داده است. در اين كتاب سعي شده است با جمعآوري بخشهايي از آثار عرفاني بزرگاني چون: امام خميني و سيدبن طاووس و شهيد ثاني و فيض كاشاني و ملامهدي نراقي و سيد عبدالله شبّر و ميرزاجوادآقا ملكي (قدساسرارهم) كه درباره حضور قلب در نماز است، به جهات معنوي اين عبادت بزرگ پرداخته شود.
براي معرفي بهتر اين اثر پس از مقدمهاي كوتاه، اشارهاي به محتواي كتاب در بخشهاي مختلف آن خواهيم داشت.
نماز حقيقي داراي دو بُعد است: بُعد ظاهري كه به منزله پيكره نماز است و بُعد باطني كه روح و حقيقت آن ميباشد. هر يك از اين دو بُعد احكام و آداب ويژهاي دارند، نماز با وجود اين دو بعد كامل ميشود، يعني همانگونه كه نماز بدون رعايت احكام و شرايط ظاهري، باطل است. مراعات نكردن آداب باطني و قلبي نماز نيز موجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نميرساند.
بيشك از مهمترين آداب باطني نماز، و بلكه تنها راه رسيدن به اسرار و آثار و نتايج آن، همانا حضور قلب است. بهره هركس از نماز، به اندازه حضور قلب اوست و چه زيبا فرموده آن مجاهد في سبيلاللّه و عارف باللّه، امام خميني كه:
«كليد گنجينه اعمال و بابالابواب همه سعادات، حضور قلب است كه باآن، فتح بابِ سعادت بر انسان ميشود، و بدون آن جميع عبادات از درجه اعتبار ساقط ميگردد.»
كتاب حاضر، برگرفته از افادات عالمان ربّاني و عارفان الهي است كه خود از اصحاب سير و سلوك بوده و در پي سالها عبادت و مجاهدت و رياضت، راه وصول به قرب الهي را طي نموده و به جوار ربّالعّز نايل آمده و همواره خود را حاضر در محضر او ديدهاند. آن بزرگان بااستفاده از انوار سخنان معصومين عليهمالسلام كتابهاي ارزشمندي درباره آداب باطني و قلبي نماز تأليف كرده و آنها را اسرارالصّلاة نام نهادهاند.
در ميان اين آثار، در زمينه «حضور قلب در نماز» اثر مستقلّي به چشم نميخورد، گرچه برخي از اين عالمان سترگ بخشي از اثر خود را به آن اختصاص دادهاند.
در اين نوشتار مطالب مربوط به حضور قلب در نماز، از لابلاي آثار آن بزرگان گردآوري شده و به جويندگان حقايق و معارف ناب اسلامي عرضه شده است.
اكنون ميپردازيم به ارائه گزارشي از محتواي كتاب حاضر:
ديدگاه شهيد ثاني درباره حضور قلب
نخستين بخش اين كتاب ارزشمند ديدگاه عالم بزرگ شيعه شهيد ثاني درباره حضور قلب است، ايشان قبل از ورود به بحث اصلي بيانات عالمانهاي راجع به تحقيق در معناي قلب ارائه نموده و در قسمتي از آن بحث فرموده است:
بندگي و عبادت مانند كالبد و تني است كه جان و روان آن، همان توجه قلبي به پيشگاه حضرت پروردگار است. اين توجه و اقبال، ميزان قبولي اعمال و معيار فزوني پاداشها در دارالجنان است. و در پرتو همين توجه و روي كرد، انسان ميتواند خود را شايسته بهشتبرين و نعمتهاي جاويد آن سازد. نعمتهايي كه هرگز ديدهاي نظير آن را نديده و گوشي شبيه آن را نشنيده و به قلب انساني خطور ننموده است.
به وسيله همين اقبال وتوجّه باطنياست كه انسان خاكي ميتواند به جهان پاكِ ملكوت راه بيابد و در افق پهناور فرشتگان بال بگشايد و از جهان غيب و شهود كسب فيض كند.
در پرتو اين توجّه و اقبال قلبي، از عبادتي اندك، پاداشي بيكران بهدست آيد. ميزان پاداشها بستگي به اين توجّه دروني و اقبال قلبي در افعال و اقوال، و حركات و سكنات، و تفكّر در اسرارِ نهفته در عبادت مورد نظر دارد.
قلب به دليل صفا و جلايي كه دارد، همانند يك آيينه صاف و شفاف ميتواند انوار و تجليات الهي را به سوي خود جذب كند، ولي در اثر عوامل خارجي كه برخلاف روحانيّت و نورانيّت ذاتياش ميتواند بر آن عارض شود، استعداد پذيرش تجليات ربّاني را از دست ميدهد و قابليّت پذيرش آلودگيها و تباهيها و محروميتها در آن پديد ميآيد.
استعداد پذيرش انوار الهي در قلب، به حدّي است كه ميتواند در اثر تابش انوار الهي به جايي برسد كه حقايق بسياري براي او كشف شود و دقايق بيشماري براي او منكشف گردد.
كوتاه سخن اين كه به مجرّد بپا داشتن صورت نماز و تلاش براي اداي تكليف، شيطان از تو دور نميشود، بلكه براي راندنِ آنْ رعايت اصول ديگر، از جمله اصلاح درون و پيراستن خويش از رذايل لازم است كه صفات نكوهيده ياران و انصار شيطان است و بدون دفع صفات رذيله، عبادت نه تنها سودي نميبخشد، بلكه احيانا ضرر هم ميرساند.
مرحوم شهيد ثاني سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و با استفاده از آيات و روايات بسياري به اثبات اين موضوع ميپردازد كه در همه عبادتها بخصوص نماز كه در رأس آنها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ايشان در ادامه بحث پس از ذكر احاديث فراوان ميفرمايد:
از احاديثي كه نقل كرديم استفاده ميشود كه قبولي نماز مشروط به توجّه قلبي به سوي خداوند و روي گرداندن از غير اوست، و نيز قبولي نماز موجب قبولي ديگر اعمال است. از اينرو اهميّت حضور قلب و توجّه دروني در نماز، بهخوبي روشن ميشود، و نيز واضح ميشود كه بيتوجهي و غفلت از آن، موجب خساراتي بزرگ و زياني جبرانناپذير است.
وي سپس به بحث «راه تحصيل حضور قلب» ميپردازد و ضمن برشماري صفات قلبي شخص مؤمن به عنوان نتيجهگيري ميفرمايد:
از اين رو ميتوان گفت: بهترين راه ايجاد حضور قلب و توجّه خاطر، مبارزه جدّي با هجوم افكار پراكنده و آشفته است. براي دفع هجوم اين افكار و اوهام، راهي جز دفع انگيزههاي آنها نيست، زيرا افكار پراكنده به انسان فشار ميآورد و مانع توجه قلب ميشود، لذا بايد علل و اسباب آن را يافت و از بين برد. علل هجوم اين افكار دو نوع است: 1ـ خارجي، 2ـ داخلي.
ايشان پس از آن به بررسي هر يك از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهمتر دانسته و ميفرمايد:
علل داخلي تشتّت افكار از علل خارجي آن شديدتر است و لذا مبارزه با آن نيز سختتر است. زيرا كسي كه افكارش دستخوش امواج سهمگين اقيانوس زندگي شده، و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افكارش از شاخهاي به شاخهاي ميپرد، فروبستن ديده، در نماز، او را سودي نميبخشد، و افكارش در يك نقطه تمركز پيدا نميكند، زيرا آنچه در دل جاي گرفته، براي پراكندگي خاطر كافي است.
براي مبارزه با عوامل داخلي تشتّت افكار، مناسبترين راه اين است كه نمازگزار خود را به فهم معناي مطالب نماز وادار كند، تا هر مطلبي كه به زبان ميراند معناي دقيق آن را بفهمد و روي آن تأمّل كند و انديشه خود را با آن مشغول سازد تا افكار پراكنده در دلش جاي نگيرد.
براي تقويت اين معنا شايسته است كه پيش از تكبيرةالاحرام، ياد آخرت كند و ايستادن در عرصههاي محشر و موقف حساب و كتاب را به يادآورد و ناله و فرياد اكبر و هول و وحشت همگاني روز رستاخيز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنيوي و افكار پراكنده خالي كند و در چنين حالي تكبيرةالاحرام گفته، وارد نماز شود و اجازه ندهد كه چيزي وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. اين راه تحصيل آرامش دل و تسكين خاطر است. اين عالم بزرگ در پايان اين بحث ميفرمايد:
دل انساني نيز همواره مورد تهاجم اين افكار است و هر قدر نمازگزار آنها را براند، حريصتر ميشوند و با تلاش بيشتر باز ميگردند و هجوم ميآورند. و بسيار به ندرت اتّفاق ميافتد كه قلب انساني از هجوم اين افكار باز دارنده از توجّه قلبي خالي باشد. سبب همه اين تشتّت افكار و تهاجمِ اوهام يك چيز ميباشد و آن «حب دنيا» است كه در حديث آمده است: «حُبُالدُّنيا رأْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ» آري محبّت دنيا سر سلسله همه گناهان است، هر پليدي از آن ناشي ميشود و هر نقصي از آن پديد ميآيد.
كسي كه دلش را بر محبّتدنيا وا دارد و به هر مال و منال روي آورد و دنيا را براي دنيا بخواهد -نه به عنوان توشه آخرت- هرگز نبايد طمع درك لذّت مناجات را داشته باشد، كه هركس براي حطام دنيا فرحناك باشد، براي مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد كرد.
هركس به هرچيزي علاقه و محبت داشته باشد، همه همّت خود را در راه رسيدن به آن صرف ميكند، كسي كه دنيا را نورِ ديده و روشنايي دل خود ميداند، به ناگزير همه همّ و غمّ خود را در اين راه صرف ميكند. چنين افرادي نيز نبايد تلاش براي مبارزه با تشتّت افكار را ترك كنند، بلكه بايد كوشش كنند كه دلشان متوجه خدا و ياد خدا شود و به قدر امكان از تهاجم اين افكار پراكنده در امان بمانند.
حضور قلب در بيان سيدبن طاووس
بخش دوم كتاب، ديدگاه جمالالسالكين سيد بن طاووس درباره حضور قلب در نماز است. ايشان در آغاز بحث ميفرمايد:
اگر در حركات و سكنات خود همواره از ياد پروردگارت غافل باشي و دائما خود را غرق در فكر دنيا و هواي نفس خويش نمايي، ناگزير هنگام حضور در نماز، نيازمند آن هستي كه با رنج و تعب، با رشته عقلِ خويش، دلِ از خدا گريختهات را حاضر ساخته و به ايستادن در پيشگاه مولايت وادار نمايي، و به يادشآوري كه خدا تو را دعوت به ملاقات نموده و همواره در محضر او هستي و تو را ميبيند؛ و نيز با عقل و قلب خود قصد كني كه ميخواهي خداوند را از آن جهت كه شايسته عبادت است، پرستش كني و مانند عابدان حقيقي، در محضر مناجات با او حاضر شوي و عبادت خداوند جل جلاله را بجا آوري.
و شايسته است هنگامي كه «اللهاكبر» ميگويي و مشغول سخن گفتن با خدا ميشوي، در فكر فهمِ معناي اين سخن باشي و بداني كه مشغول عبادت هستي؛ نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت. و نيز بايد در گفتن آن صادق باشي.
مرحوم ابن طاووس در ادامه بحث، درك عظمت خداوند را سبب ايجاد حضور قلب دانسته، در اينباره احاديثي از حالات ائمهاطهار عليهمالسلام را نقل نموده و سپس ميفرمايد:
بر ما همگي واجب است كه به خاطر هيبت و احترامي كه خداوند جل جلاله ذاتا مستحق آن است، همواره از او بيم و هراس داشته باشيم، ولي غفلت، ما را به جايي رسانده كه از او بيم نداريم، و حتي از خوف و هراس معصومين عليهمالسلام كه بايد در عبادات الهي به آنان اقتدا كنيم، پيروي نكرده و از خدا نميهراسيم، و همچنين به خاطر مخالفتهاي پيدرپيمان با خواستههاي او و كوچك شمردن امر و نهي و حبّ و قرب و مناجات با خدا، از او بيم نداشته و در نماز حضور قلب نداريم. البته اين به سبب جهل و ناداني به مقام معبود ميباشد كه به جهل منكران و كافران نزديك است.
بحث بعدي در اين بخش حضور قلب در هنگام گفتن اذكار نماز است. سيدبن طاووس با نقل يك روايت ميفرمايد:
مولايمان امام جعفر صادق عليهالسلام در حال قرائت در نماز دچار حالت بيهوشي شد، وقتي به هوش آمد، از او پرسيدند:
چهچيز باعث شد كه حال شما به اين حالت منتهي شود.
حضرت فرمود:
پيوسته آيات قرآن را تكرار مينمودم، تا اينكه به حالتي رسيدم كه گويي شفاها آن را از كسي كه نازل فرمود به مكاشفه و عيانن شنيدم، لذا قوّه بشري تاب مكاشفه جلال الهي را نياورد.
مباحث اين بخش با دو بحث حضور قلب در هنگام ركوع و سجده پايان ميپذيرد.
حضور قلب در بيان امام خميني قدسسره
بخش سوم كتاب به اوّلين مقاله از حضرت امام خميني قدسسره اختصاص دارد، ايشان در آغاز سخن ميفرمايد:
يكي از مهمّات آداب قلبيّه كه شايد كثيري از آداب، مقدّمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و رواني نيست و خود مفتاح قفل كمالات و بابالأبواب سعادات است، و در احاديث شريفه كمتر چيزي اينقدر ذكر شده و به كمتر ادبي اين قدر اهميّت داده شده، حضور قلب است.
در ادامه بحث، امام راحل، به برخي اسرار و فوايد عبادات با دلائل عقلي اشاره فرموده و آورده است:
از اين جهت است كه ميبينيد در ما پس از چهل-پنجاه سال عبادت اثري حاصل نشده، بلكه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصّي قوا افزوده ميشود، لحظه به لحظه اشتياق ما به طبيعت و اطاعت از هواهاي نفسانيّه و وساوس شيطانيّه افزون ميشود.
در مقاله مذكور سپس، به نقش شيطان كه با وسوسههاي خود قلب را تسخير ميكند، و انواع حيلههاي او مشروحا پرداخته شده و آنگاه احاديثي درباره حضور قلب ذكر شده است.
«دعوت به تحصيل حضور قلب» عنوان بحث بعدي است كه در آغاز آن آمده است:
اكنون كه فضيلت و خواص حضور قلب را عقلاً و نقلاً دانستي و ضررهاي ترك آن را فهميدي، علم تنها كفايت نكند، بلكه حجَّت را تمامتر نمايد؛ دامن همّت به كمر زن و آنچه را دانستي، درصدد تحصيل آن باش و علمِخود را عملي كن تا استفاده از آن بري و برخوردار از آن شوي.
سپس در ادامه اين بحث چنين آمده:
پس اي عزيز، اگر ايمان به آنچه ذكر شد -كه گفته انبيا عليهمالسلام است- آوردي و خود را براي تحصيل سعادت و سفر آخرت مهيّا نمودي، و لازم دانستي حضور قلب را كه كليد گنج سعادت است، تحصيل كني، راه تحصيل، آن است كه اوّلاً رفع موانع حضور قلب را نمايي و خارهاي طريق را از سر راه سلوك ريشهكن كني، و پس از آن اقدام به خود آن كني.
در ادامه بحث موانع حضور قلب اينگونه بيان شده است:
امّا مانع حضور قلب در عبادات، تشتّت خاطر و كثرت واردات قلبيّه است كه گاهي از امور خارجه و طرق حواسّ ظاهره حاصل ميشود؛ مثل آنكه گوش انسان در حال عبادت چيزي بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدأ تخيّلات و تفكّرات باطنيّه شود، و واهمه و متصرّفه در آن تصرّف كرده، از شاخهاي به شاخهاي پرواز كند؛ يا چشم انسان چيزي را ببيند و منشأ تشتّت خاطر و تصرّف متصرّفه گردد؛ يا ساير حواسّ انسان، چيزي ادراك كند و از آن انتقالات خياليّه حاصل شود.
در سخنان حضرت امام خميني قدسسره براي درمان حواس پرتي و تشتّت خاطر آمده است:
بسياري گمان ميكنند كه حفظ طاير خيال و رام نمودن آن، از حيّز امكان خارج و ملحق به محالات عاديّه است؛ ولي اينطور نيست و با تمرين و رياضت و تربيت و صرف وقت، آن را ميتوان رام نمود و طاير خيال را ميتوان به دست آورد، بهطوري كه در تحت اختيار و اراده حركت كند كه هر وقت بخواهد آن را در مقصدي يا مطلبي حبس كند كه چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
طريق عمده رام نمودن آن، عمل به خلاف است. آنچنان كه انسان در وقت نماز، خود را مهيّا كند كه حفظ خيال در نماز كند و آن را حبس در عمل نمايد.
پايان بخش اين مقاله بحث «حب دنيا باعث تشتّت خيال و مانع حضور قلب» است كه بهطور گسترده به آن پرداخته است.
بيانات شيخ بهايي درباره حضور قلب
بخش چهارم كتاب مطالبي از علامه ذوفنون شيخ بهايي است؛ در اين بخش پس از ذكر حديثي جالب از امام صادق عليهالسلام درباره فهم معاني اذكار نماز آمده است:
سزاوار آن است كه نمازگزار، معاني اذكار و آنچه در نماز ميخواند و نيز معاني ادعيه و تعقيبات آن را ملاحظه نمايد؛ چه، ميبايد كه از روي دانستگي و فهميدگي بهجا آورَد، تا ذكر گفتن و دعا خواندن و قرائت كردنِ او، مجرّد حركت دادن زبان، به غير ملاحظه معاني مقصوده آن، نبوده باشد، چه اگر چنين باشد، حال او مثل شخص عربي باشد كه تلفّظ به كلام فارسي ميكرده و شعور به معاني آن چيزي كه تلفّظ ميكند نداشته باشد. يا مثل حال ساهي و غافل و مصروعي كه تكلّم به چيزي مينمايد، بدون آن كه معني آن به خاطر ايشان گذرد و ندانند كه چه ميگويند.
بخش پنجم كتاب ديدگاه محدث و حكيم بزرگ مولا محسن فيض كاشاني است. در اين بخش مطالب سودمندي در زير اين عناوين مطرح شده است: «دلايل حضور قلب در نماز»، «رابطه نماز با حضور قلب»، «آيا حضور قلب شرط صحت نماز است»، «راه درمان موانع حضور قلب»، «عوامل بيروني و دروني خطورات قلبي».
در ابتداي اين مقال آمده است:
بدان كه ادله شرط بودن خشوع و حضور قلب در آيات و احاديث بسيار است، از جمله آنها فرموده خداوند متعال است:
«أقِمالصلاَةَ لِذِكْرِي»
«نماز را براي ياد من بپا دار».
فعل امر «أقم» ظاهر براي وجوب است و غفلت ضد ذكر و ياد ميباشد، لذا كسي كه در همه نمازش غافل و بيتوجه است، چگونه ممكن است نماز را براي ذكر و ياد خداوند بپا داشته باشد و نيز قول خداوند كه ميفرمايد:
«وَلا تَكُنْ مِنَالْغافِلِينَ»:
«... و از غافلان مباش».
مبني بر نهي بوده و ظاهر آن دلالت بر تحريم غفلت دارد و نيز آيه:
«حَتَّي تَعْلَمُوا مَا تَقُولُوْنَ»:
«بايد بدانيد كه [در نماز] چه ميگوييد»
اين آيه بيانگر علّت نهي مستان در دنيا از ورود به نماز است و همين علّت در انسان غافلي كه غرق در مقاصد و وسوسههاي خود و افكار دنيوي ميباشد نيز شايع و ثابت است.
در ادامه علامه فيض كاشاني، به بحث درباره شش عامل كه باعث كامل شدن نماز ميشود اشاره دارد كه عبارتند از:
حضور قلب و فهميدن معاني اذكار و تعظيم خداوند و هيبت باريتعالي و اميدداشتن و حيا نمودن.
بخش ششم كتاب دربر دارنده قسمت دوم از ديدگاه حضرت امام خميني قدسسره درباره حضور قلب است. اين بخش شرح و توضيح يك حديث از حضرت امامصادق عليهالسلام ميباشد كه محتواي آن توجه به حضور قلب است.
فراز نخست، بحث فراغت وقت و فراغت قلب در عبادت است. درباره فراغت قلب در عبادت آمده است:
و از فراغت وقت مهمتر فراغت قلب است. بلكه فراغت وقت نيز مقدمهاي براي اين فراغت است و آنچنان است كه انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنيايي فارغ كند؛ و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتّته منصرف نمايد، و دل را يكسره خالي و خالص براي توجه به عبادت نمايد.
ادامه بحث درباره مراتب حضور قلب است كه اين چنين بيان شده است:
پس از آن كه معلوم شد كه حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانيّت و مراتب كمال آن، بسته به حضور قلب و مراتب آن است، اكنون بايد دانست كه از براي حضور قلب مراتبي است كه بعضي از آن مراتب اختصاص دارد به اولياي حق، و دست ديگران از وصول به قلّه آن كوتاه است؛ ولي بعض مراتب آن براي سلسله رعيّت نيز ممكنالحصول است. و بايد دانست كه حضور قلب به طريق كلي منقسم شود به دو قسمت عمده: يكي حضور قلب در عبادت؛ و ديگر حضور قلب در معبود. سپس در مورد هر يك بطور مبسوط به بحث و بررسي پرداخته آنگاه راجع به راه دستيابي به حضور قلب آمده است:
بدان كه حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به اِفهام نمودن به قلبْ اهميّت عبادات و آن در حقيقت ميسور نشود مگر به فهميدن اسرار و حقايق آنها.
عنوانهاي بعدي مقاله حضرت امام خميني قدسسره بدين قرار است: نوافل جبران كننده نقايص نمازهاي واجب؛ فراغت در عبادت موجد غناي قلب.
ديدگاه مولي مهدي نراقي در حضور قلب
بخش هفتم كتاب شامل ديدگاه علامه محقق مولي مهدي نراقي است كه اين چنين آغاز ميشود:
نماز معجوني آسماني و تركيبي الهي است كه از اجزاي بسيار، مركّب است، اين اجزا در فضيلت و اهتمام به آنها متفاوتاند. بعضي از آنها به منزله روح است و بعضي به مثابه اعضاي رئيسه و بعضي در حكم ديگر اعضا.
انسان چون حقيقتي است مركّب از اجزاي معيّن، موجودي كامل نميباشد، مگر به معناي باطني كه همان روح است و روح آن حضور قلب است.
در ادامه به بيان شرايط و معاني باطني كه روح و حقيقت نماز است پرداخته و آمده است:
روشن است كه امور مذكور حقيقت و روح نماز و نيز مقصود اصلي از آن هستند. زيرا غرض اصلي از عبادات و طاعات، پالايش نفس و روشن و صافي كردن جان است، پس هر عملي كه تأثير آن در صفا دادن و شفاف ساختن دل بيشتر باشد، برتر است و شكّي نيست كه آنچه موجب صفا و جلاي نفس و تجرّد و زدودِگي آن از كدورتها ميشود جز امور مذكور نيست و حركات ظاهري چندان مدخليّتي در صفاي آنها ندارد، چگونه حضور قلب و خشوع، روح نماز نباشد و كمال نماز به آن بسته نباشد و حال آنكه نمازگزار در نماز و دعاي خود، در مقام مناجات با پروردگار است؟
در ادامه بحث مرحوم نراقي، احاديثي درباره حالات ائمه اطهار عليهمالسلام در نماز ذكر شده و پس از آن آمده است:
با توجه به آنچه از كيفيّت نماز انبيا و اوليا دانستي و آنگاه نماز خود و نماز مردم را ملاحظه كردي، پي ميبري كه مردم در نماز بر چند قسماند:
1) غافلاني كه نماز خويش به پايان ميبرند، در حالي كه يك لحظه حضور قلب ندارند.
2) كساني كه در بخشي از نماز خود غفلت و در بخشي ديگر حضور قلب دارند، اينها نيز به حسب كمي يا زيادي حضور قلب و غفلت و فزوني يكي بر ديگري مختلفند، و مراتب آنها نامتناهي است.
3) آنان كه نماز خود را تمام ميكنند و دلشان لحظهاي غايب نيست، بلكه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همّت و انديشه ايشان نماز است، بهطوري كه آنچه نزد آنان ميگذرد احساس نكنند، چنان كه مولاي ما امير مؤمنان عليهالسلام بيرون كشيدن پيكان از پاي مبارك را احساس نكرد.
اين بخش بابيان پاسخ به يك اشكال پايان ميپذيرد.
بخش هشتم كتاب ديدگاه محدث و فقيه بزرگ شيعه آيةالله سيدعبدالله شُبَّر است.
حضور قلب از ديدگاه ميرزا جواد آقا ملكي
بحث بعدي كتاب ديدگاه عارف بزرگ و فقيه سترگ، آيةالله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي است كه در بخش نهم جاي گرفته است. ايشان پس از آيات و رواياتي كه بيانگر حقيقت نماز است ميفرمايد:
با ملاحظه آنچه روايت شده، تشريع نماز در معراج پيامبر صلياللهعليهوآله بوده و عروج آن بزرگوار به وسيله اجزاي نماز بوده؛ و همچنين آنچه كه درباره نماز انبيا و ائمه عليهمالسلام از آن حالات عالي رسيده، و آن رواياتي كه ميگويد: ذات اقدس حق نزد تمام اجزاي افعال و اذكار نماز بنده مؤمن است؛ و براي نماز چهار هزار باب است؛ و نماز ستون دين است كه اگر قبول شد بقيه اعمال هم قبول خواهد شد و اگر رد شد بقيه هم رد ميشود؛ و اين كه نام نماز و اجزاي آن در كتب الهي و سنّت انبيا آمده، تمام اينها به حكم عرف و لغت بهترين دليل بر اين حقيقت است كه مراد از نماز، تنها صورت ظاهري بدون توجه به حقيقت آن نيست.
اين عارف بزرگ سپس به بحث «عوامل تحقق حقيقت نماز» پرداخته آنگاه فرموده است:
سببِ پيدايش حضور قلب، همّت آدمي است، زيرا قلب، تابع همّت و اراده بوده و اگر همّت تو نماز باشد، قلبت هم در نماز حاضر خواهد بود؛ ولي اگر همّتت در پيچيز ديگري باشد، قلبت هم از نماز غافل و نزد همان چيز خواهد بود؛ چون خداوند براي هيچكس دو قلب قرار نداده است.
براي احضار قلب در نماز، راهي جز اين كه همّتت را متوجه نماز سازي نيست، زيرا همواره همّت انسان متوجه امري ميشود كه خيري در آن گمان داشته باشد و آن را مايه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز، تابع ايمان انسان به حقيقت نماز و اين كه نماز از همه اعمال بهتر و برتر است، ميباشد.
در جاي ديگر اين بحث آمده است:
بهترين و كاملترين نوع حضور قلب اين است كه قلب نمازگزار در تمام اعمال و گفتار و اذكار نماز متوجه همان عمل و قول باشد و مراعات حضور پروردگارش را كند و متوجه باشد كه اين اعمال را در حضور او ادا ميكند؛ تأمل و تفكر درباره جزيي از نماز، او را از توجه به آن جز كه مشغول انجام آن است باز ندارد و در هنگام انجام هر عملي يا اداي هر ذكري به فكر آن عمل و ياذكر باشد و بداند كه در آن لحظه، انجام آن جز از نماز و اداي آن ذكر از او خواسته شده و از خدا بخواهد كه او را كمك كند تا آن جز را همانگونه كه از او خواسته انجام دهد.
ايشان در قسمتي ديگر از مقاله خود مينويسد:
آن كس كه باطنش بر محبت دنيا سرشته شده و همِّش پيوسته در پي تحصيل دنيا و اشتغال به حفظ و تكميل آن است، آن هم نه به حد ضرورت، بلكه به خاطر محبت و لذت - كه دنياي مذموم هم همين دنياست كه آدمي را از ذكر و ياد خدا باز ميدارد- چنين كسي نبايد انتظار داشته باشد كه طعم محبت خدا را بچشد و لذت مناجات با او را آنچنان كه زاهدان در نماز و ديگر عبادات و طاعات خود ميچشند، دريابد.
زيرا كسي كه از كسب دنيا خوشحال شود، قطعا از توجه به خدا و مناجات با او خوشحال و مسرور نخواهد شد، همّت آدمي متوجه چيزي است كه دلباخته و علاقهمند به آن باشد، اگر دلباخته دنيا باشد، همتش هم در پي آن است و اگر علاقهمند به نماز باشد، همتش نيز متوجه آن خواهد بود و علاج كامل همين است.
بخش پاياني كتاب قسمت سوم از ديدگاه حضرت امام خميني قدسسره است كه در ابتداي آن آمده است:
بر ارباب بصيرت و معرفت و مطّلع بر اسرارِ اخبارِ اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام پوشيده نيست كه روح عبادت و تمام و كمال آن به حضور قلب و اقبال به آن است، هيچ عبادتي بدون آن مقبولِ درگاهِ احديّت و موردِ نظرِ لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.
ادامه بحث درباره بيان حضور قلب اجمالي و تفصيلي است، پس از بيان حضور قلب اجمالي چنين آمده:
مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصيلاً، و آن، چنان است كه قلب عابد در جميع عبادت حاضر باشد و بداند كه حقّ را به چه توصيف ميكند و چطور مناجات ميكند. از براي آن مراتب و مقاماتي بسيار متفاوت است، حسب تفاوت مقامات قلوب و معارف عابدان.
و بايد دانست كه احاطه تفصيليّه به اسرار عبادات و كيفيّت مدح و ثناي به هر يك، براي احدي جز كُمّل اصفيا به طريقِ افاضه و وحي الهي ممكن نيست. و ما اينجا به طريق اجمال، مراتب كليّه آن را بيان ميكنيم.
امام راحل قدسسره سپس به بيان چهار گروه از نمازگزاران پرداخته و در مورد گروه چهارم فرموده است:
و اين طايفه، از اهل شهود و كشف، حضور قلبشان در عبادت، عبارت از آن است كه جميع حقايقي را كه صورت عبادات كاشف آنها است، و اسراري را كه اوضاع و اقوال عبادات مظاهر آنها است، بالعيان مشاهده كنند، پس در وقت تكبيرات افتتاحيّه، كشفِ حجبِ سبعه بر آنها گرديده و خَرق آن را نمايند؛ و در تكبير آخر، كشف سُبُحات جلال و جمال بر آنها گرديده، به مناسبت قلوب آنها؛ با استعاذه از شيطان قاطعِ طريق و جلوه اسماللّه الجامع، وارد محامد گردند. چنانچه اشارهاي به آن در محل خود بيايد، انشاءالله.
در پايان، زير عنوان «اموري كه به تحصيل حضور قلب كمك ميكند» آمده است:
و آن در نماز اموري چند است كه پس از اين در مواقع خود بعض از آن را ذكر ميكنيم و اكنون به طريق كلّيْ براي مطلق عباداتْ علاجي ذكر ميكنيم و آن اين است كه انسان شواغل داخليّه و خارجيّه را كه مهمتر از همه شواغل قلبيّه است، قطع كند. شواغل قلبيّه سبب عمده يا منحصرش حبّدنيا و همّ آن است. اگر انسان همّاش تحصيل دنيا و رسيدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتا متوجّه به آن ميشود و شغل شاغلش آن ميشود
آداب باطني نماز
- بازدید: 4735