اهميت و امکان حضور قلب

(زمان خواندن: 13 - 26 دقیقه)

فصل اول اهميت و امکان حضور قلب
الف) نماز بي حضور قلب، نماز حقيقي نيست و وقتي نماز از حقيقت و باطن خود جدا شود و به صورت يک عمل بي روح در آيد، تمام ثمرات و فوايدي که در آيات و روايات، براي نماز آمده، در چنين نمازي وجود ندارد، چه بسا موجب دوري از خدا هم بشود.
امام صادق مي فرمايند: «ان العَبدَ لَيرفَعُ مِن صَلاتِهِ نِصفُها اَو ثُلثُها اَو رُبعُها اَو خُمسُها وَ ما يرفَعُ لَه اِلّا ما اَقبَل عَليه بِقَلبه: همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش يا خمسش بالا برده مي شود و آن مقدار از نماز که توجه قلبي داشته باشد، بالا مي رود.»
در روايت ديگري امام صادق مي فرمايند: «عَلَيکَ بِالاِقبالِ عَلي صَلاتِکَ فَانّما يحسَبُ لَکَ فيها ما اَقبَلَکَ عَليه مِنها بِقَلبِکَ: برتوست که توجه قلبي در نمازت داشته باشي، پس همانا محسوب مي شود برايت از نمازت، آن مقداري که در قلبت، توجه به نماز داشتي.»
ب) وقتي نمازي را مي خوانيم، وليکن اثري از آن در نفس خود مشاهده نمي کنيم؛ اين گونه نمازها نه تنها عامل بازدارنده در برابر گناه نيست، چه بسا موجب خودبيني و خود بزرگ بيني هم بشود، چرا که با خواندن نماز، يک احساس کاذب در جهت قرب به خدا پيدا مي شود و اين احساس کاذب، موجب بُعد (دوري) از خدا مي گردد که بلايي عظيم است؛ يعني آنچه که موجب نزديکي به خداوند است، عامل دوري از او مي شود.
امام صادق مي فرمايند: «مَن اَحَبَّ اَن يعلَم اَقبِلَت صَلاتُهُ اَم لَم تُقبُل فَلينظُرهَل مَنَعَتهُ صَلاتَه عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَر فَبِقَدرِ ما مَنِعَته قُبِلَت مِنه: هرکس دوست دارد بداند که نمازش مورد قبول واقع شده يا نه، بايد نگاه کند که آيا نمازش او را از منکر و فحشا بازداشته يا نه، به مقداري که او را از منکرات و فحشا بازداشته، از او قبول مي شود.»
نکته: حضور قلب از شراط صحت نماز نيست؛ يعني با نبودن حضور قلب، نماز باطل نمي شود و از لحاظ فقهي اشکالي ندارد، وليکن چنين، قالبي و بي فضيلت و غير مقبول است، يعني بالا نمي رود و اثر معراجي خود را دست مي دهد و دليل آنکه حضور قلب از شراط صحت نماز نيست، احتمالاً براي سختي و عسر و حرجي بود که اکثراً براي مردم ايجاد مي شد، چرا که اکثر مردم براي تحصيل حضور قلب به زحمت مي افتند و از عهده انجام آن بر نمي آيند و چه بسا اين امر را بهانه اي براي ترک نماز قرار مي دهند.
امکان کسب حضور قلب:
الف) وقوع حضور قلب: بهترين دليل براي امکان شيء، وقوع آن است. همين که پيغمبران ما و ائمه (ع) و اولياي خدا برحسب معرفت و ايمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دليل بر امکان آن مي باشد. البته حضور قلب، مراتب خاصي دارد. هرکس به فراخور استعداد معنوي، مراقبت، مجاهدت و شرايط لازم ديگر، داراي حضور قلب مي شود و همه در يک سطح و رتبه نيستند.
ب) وجود دستور عمل: درباره وجود دستور عمل جهت تحصيل حضور قلب از ناحيه رسول اکرم و ائمه در کتابها نوشته اند چرا که تکليف و دستور به آنچه در توان نيست بي معنا و غلط است؛ زيرا تحصيل امر محال، محال است و البته حضور قلب کامل در نماز، يعني نديدن هيچ چيز، حتي خود و حاضر بودن در محضر خدا، نصيب هرکسي نمي شود وليکن اين مطلب وظيفه ما را نسبت به کسب مراتب پايين تر، ساقط نمي کند.
مراتب حضور قلب:
شخص نمازگزار بايد اجمالاً بداند که با خداوند سخن مي گويد و حمد و ثناي او را مي گويد. اگرچه به معناي الفاظ توجه نمي کند. اين مرتبه براي آناني است که معناي نماز را مي دانند.
علاوه بر مرحله قبلي، به معناي کلمات و ذکرها نيز توجه داشته باشد و بداند که چه مي گويد. در اين مرحله، قلب، تابع زبان است.
اسرار عبادت و حقيقت ذکر و تسبيح و تحميد و ساير مفاهيم را بفهمد و در حال نماز به آنها توجه کند تا خوب بداند چه مي گويد و چه مي خواهد.
نمازگزار علاوه بر مراحل قبل، بايد اسرار و حقايق ذکر را به طور کامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله يقين و ايمان کامل برسد. در اين صورت است که زبان، از قلب پيروي مي کند. قلب چون آينه به آن حقايق ايمان دارد، زبان را به اذکار وادار مي کند.
در اين مرحله، نمازگزار به مرتبه کشف و شهود و حضور کامل مي رسد که به اين مرحله، حضور قلب در معبود مي گويند نه حضور قلب در عبادت؛ يعني مرحله اي که اسما و صفات و کمالات حق را با چشم باطن مشاهده مي کند.
فصل دوم عوامل حواس پرتي و درمان آن
هرزگي قوه خيال:
آدمي داراي نيرويي است که دائماً زمان و خيالش را به کار مي گيرد.
ويژگيهاي قوه خيال:
يکي از ويژگيهاي قوه خيال، فرار و متحرک بودن آن است. چون اگر تفکر نباشد، هزاران خاطره و مسأله بر ذهن انسان در طي چند لحظه، بدون هيچ ارتباطي به هم مي رسد.
انواع خيالات در نماز:
گاهي در نماز آنچه به ذهن خطور مي کند، انجام کار خيري است؛ مثلا در اين تصور است که چگونه بعد از نماز سخنراني کند و در بعضي اوقات کار شري را در ذهن مي پرواند، مثل اينکه چگونه سر کسي را کلاه بگذارد. گاهي فقط به صورت خيال است و آن خيال پسندسده است، مثل اينکه پولدار شود و به ديگران کمک کند و يا اينکه آن خيال فاسد است، مثل اينکه لذت گناهي را که کرده است را به ياد بياورد و به آن دلخوش کند.
درمان:
بايد در بيرون نماز، تمرين و ممارست در حفظ قوه خيال و متمرکز کردن آن صورت گيرد.
روشي در تمرکز قوه خيال:
تعملياتي مثل تمرکز حواس و فکر در روانشناسي و علم هيپنوتيزم و رياضيات وجود دارد و همه براي آن است که قوه مغناطيسته و عزم و اراده آدمي، قوي گردد، به طوري که قادر به انجام هر کاري به راحتي باشد.
کيفيت تغذيه قوه خيال:
عواملي که باعث تغذيه قوه خيال مي شود عبارتند از: ياد خدا بودن، تفکر در مسائل علميه، مراقبت بر احوال و رفتار خود که چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضاي خداوند است.
دنيا پرستي:
از موانع مهم و اصلي حضور قلب، دنياپرستي و اسارت و فريفتگي در برابر آن است. غالب انديشمندان مسأله دنيادوستي را يکي از مهمترين مانع حضور قلب بر شمرده اند.
الف) ترک اصل دنيا:
برخي بر اين عقيده اند که بايد از تمام موهبتهاي دنيايي دور شويم و فقط به عبادت خدا بپردازيم. چرا که دنيا و متعلقات آن موجب بدبختي مي شود، لذا بايد دنيا را انتخاب کرد و يا آخرت را و جمع بين اين دو ممکن نخواهد بود.
ديدگاه اسلام:
اسلام شديداً با رهبانيت، دوري از دنيا، ترک کار و تلاش و عدم همسر گزيني و ... مخالف است و اين تفکر از مذاهب مسيحي و بودايي، وارد اسلام شد. پيغمبر اسلام مي فرمايند: «عبادت، هفتاد جزء دارد که بهترين عبادتها، کار و تلاش است.»
بنابراين اصل دنيا و توجه به آن، نه تنها منافات با دينداري و عبادت خدا ندارد، بلکه همان طور که ذکر شد از بهترين عبدتها مي باشد.
ب) ترک محبت دنيا:
بعضي اعتقاد دارند که اسلام، محبت و علاقه به دنيا را به طور مطلق مذموم دانسته و از همين جهت علاقه به زن، فرزند، اموال، خوارکيها و ... را مردود مي دانند، در اين باره به آيات و روايات استناد مي کنند.
ديدگاه اسلام:
اگر منظور از محبت، علاقه و ارتباط عاطفي و غريزي است که اسلام نه تنها آن را نفي نکرده است، بلکه با واقع بينانه ترين ديدگاه، آن را تفسير کرده و آن غرايز و تمايلات را جزو سدشت آدميان دانسته است و از نظر اسلام تمايل به دنيا و علاقه به آن، قابل کسب نيست، بلکه از امور فطري و غريزي است که خداوند بر حسب ضرورت و نياز در درون ما نهاده است که بدون آنها رسيدن به کمال ممکن نخواهد بود.
ترک دنياپرستي:
آنچه اسلام بدان معنقد است، ترک پرستش دنيا و کمال مطلوب و محبوب واقعي ندانستن آن است. غرايزي که در درون ما آدميان وجود دارد، فقط مادي نيست، بلکه غرايز ديگر هم در درون ما هست که با معادلات مادي، ارزيابي نمي گردد. از نظر اسلام، آن همان، معنويات و کمال مطلوب است که در حقيقت غرايز مادي، مقدمه اي است در جهت رسيدن به آن ارزشهاي والاي انساني، حال اگر رابطه انسان با دنيا به صورت اسارت و بندگي درآيد، موجب مي شود که ماديات و دنيا هدف قرار گيريد و در نتيجه تمام ارزشهاي عالي انسان از بين برود.
درمان:
براي درمان دنيازدگي، اولاً بايد ديدگاه خود را نسبت به دنيا و انسان از زاويه دين اسلام اصلاح نمود. ثانيا يافته ها و علم و معرفت خود را در مرحله عمل به کار بنديم.
دنياشناسي و انسان شناسي واقع بينانه:
دنيا واقعيتي است که بايد در آن زندگي کرد. شرط استفاده بهينه از دنيا آن است که آن را «مرکب» و وسيله اي براي رسيدن به حقايق زندگي و کمال خود قرار دهيم و مواظب باشيم در بند آن اسير نشويم و مسافر بودن در اين دنيا را فراموش نکنيم.
دنياپرستي همان بيماريها و اسارتهاي دروني است که مورد نهي واقع شده است. ترک دنيا پرستي يعني حرص، طمع، تکبر، خودبيني و ديگر بيماريهاي روحي.
حواس ظاهري :
يکي از عوامل حواسپرتي، متوجه شدن به امور خارجي است، به طوي که به واسطه ديدن تصويري يا شنيدن صدايي چندين صورت خيالي بر ذهن وارد مي شود و قلب را مشغول خود مي کند.
درمان:
الف) چشم بستن:
بستن چشمها در حين نماز سبب مي شود تا تمرکز حواس بيشتري حاصل آيد. اين امر براي کساني است که نمي توانند بدون بستن چشمها در نماز با نگاه کردن به محل سجده، تمرکز لازم را کسب کنند و گرنه کسي که مي تواند با نبستن چشمها در نماز و با نگاه کردن به محل سجده حواس خود را جمع کند، بهتر است که چشمها را نبندد.
ب) انتخاب مکان خلوت و تاريک:
نمازگزار براي اينکه هيچ چيز او را به خود جلب نکند، بايد مکان خلوت و بي سر و صدا، بي منظره و تاريکي را انتخاب کند.
وسواس در قرائت:
اينگونه وسواس موجب مي شود نمازگزار از باطن و حقيقت نماز به ظاهر توجه کند و به جاي توجه کردن به معناي نماز و کسب حضور قلب، به الفاظ و چگونگي تلفظ آن مشغول گردد، اگرچه رعايت قرائت، از شرايط صحت نماز است، وليکن شرط صوري است و بايد در حد تکليف آن را انجام داد و نيز از توجه زياد به ظاهر، بايد پرهيز کرد.
درمان:
الف) آشنايي به ظاهر و باطن نماز:
بازيابي و تشخيص روح و حقيقت نماز از ظاهر و صورت آن، در درمان اين مرض کمک مي نمايد. بايد بداند که رعايت قرائت و امثال آن، از احکام ظاهري نماز و عبادت مي باشند و بايد در حد اعتدال و تکليف به آنها توجه کرد و حضور قلب و تخليه قلب از اغيار از شرايط باطنيه نماز است و حقيقت نماز با وجود آن معنا پيدا مي کند، که هرچه توجه به اين معنا زيادتر باشد، نماز کاملتر خواهد شد.
ب) همانند سازي با الگوهاي ديني:
براي اينکه نمازگزار متوجه شد که دچار وسواس شده يا نه بهتر است عمل خود را بر علما و فقها عرضه کند و از آنها سؤال کند که آيا مبتلا به اين مرض شده يا نه.
ج) تصميم به ترک وسواس:
بعد از تشخيص مرض و علت آن، در طلب درمان آن بر آيد و در اين خواستن، مداومت کند که هر وقت، به حالت مرض برگشت، مواظبت کند و دايماً مراقب حال خود باشد که با تمرين و مجاهدت لازم، آهسته آهسته، اين بيماري درمان مي شود.
تندخواني و شتابزدگي:
از موجبات حواس پرتي، تندخواني و تعجيل در اتمام نماز است که علت سريع خواني هم، عدم اهتمام به نماز است. چرا که چنين افرادي، نماز را فقط براي رفع تکليف مي خوانند، لذا با کراهت و بي ميلي عبادت را انجام مي دهند و در نتيجه احساس خستگي مي کنند. نماز با عجله نمي تواند با حضور قلب باشد، چرا که فکر، خيال و قلب چنين آدمي دايماً متوجه به اتمام نماز و عمل بعد از نماز مي باشد. سريع خواني از آفات نماز شمرده شده است.
گناه:
فحشا و منکرات مانع حضور قلب در نماز است.
نماز و گناه، رابطه متقابل و متضاد دارند. کسي که اهل فحشا و منکرات است توفيق حضور قلب را پيدا نمي کند. گناهان لذت مناجات را از انسان مي گيرد و با گرفتن لذت و شيريني عبادت، حضور قلب هم خواهد رفت و به همين جهت کمترين برخورد خدا با گناهکار، گرفتن لذت مناجات است.
درمان:
الف) با علل فساد و گناه مبارزه کنيم:
ريشه گناه عبادت است از جهل، هواي نفساني و ترس. اگر مي خواهيم گناه از صفحه زندگي ما پاک شود، ابتدا گناه را بشناسيم و بدانيم چه چيزي موجب فساد و آلودگي مي شود. براي شناسايي گناه بايد به کتابهايي که در اين زمينه نوشته شده مراجعه کنيم، مثل گناهان کبيره آيت الله دستغيب. نمونه اي از اين گناهان عبارتند از: چشم چراني، زنا، لواط ، دزدي، رباخواري، تهمت، دروغ، ... تنها با شناختن گناه نمي توان با آن مبارزه کرد، زيرا پس از شناخت، بايد به ترک کردن آن کمي همت ببنديم.
ب) از القائات، جهت ترک گناه کمک گيريم:
براي اين منظور ابتدا به قلب خود تفهيم کنيم اگر نماز مي خوانيم پس چرا زنا، دزدي و يا کلاه برداري مي کنيم و با توجه به جنبه منفي گناه، از گذشته خود توبه کنيم و با القائات مثبت، اميد به خوب شدن و عوض شدن و ... را در خود زنده کنيم.
ج) از خود نماز در ترک گناهان کمک بگيريم:
با خواندن نماز و سعي در ترک گناه در هنگام نماز به خلوص و حضور قلب بيشتر مي رسيم و با توجه با اين مطلب که «نماز با توجه» با گناه منافات دارد را به قلب تفهيم کنيم و با خود تکرار کنيم که قلب پرگناه آشيانه حق تعالي قرار نمي گيرد.
چشم چراني:
چشم چران کسي است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفي خيره مي شود و نگاه کردن او به صورت عادت در آمده. اين حالت علاوه بر مزاحمت و ناراحتي براي ديگران، براي خود شخص آشفتگي، اضطراب، بي حالي و رخوت نسبت به معنويات را به همراه دارد.
درمان:
الف) کنترل چشم در همه حال:
اگر بيرون از نماز، چشم آزاد بود، محال است هنگام نماز متمرکز به خدا شود و چيزهايي را که ضبط کرده، هنگام نماز مزاحم مي شود. پس حفظ و کنترل حواس در نماز منوط به حفظ و کنترل چشم در بيرون از نماز است.
ب) قطع زمينه هاي چشم چراني:
از عوامل مهم ترک چشم چراني، قطع رابطه با دوستاني است که در اين موضوع مؤثرند، چرا که آنها در حقيقت دوست نيستند، بلکه دشمنند:
در حقيقت دوستانت دشمنند که ز حضرت، دور و مشغولت کنند
تصميم بر ترک چشک چراني:
با تمرين و ممارست به کنترل چمش بپردازيم و هر وقت نامحرمي را مشاهده کرديم، مواظب باشيم با قصد تلذذ به او خيره نشويم و اگر بر اين امر مراقبت کنيم، آرام آرام، محافظت بر چشم، امري آسان مي شود.
عوامل بيروني:
الف) دوست فاسد:
همنشيني با دوست فاسد و فاسق، اثرات منفي در آدمي مي گذارد، چرا که شخصيت انسان، بستگي به شخصيت دوست و همنشين او دارد واين واقعيتي غيرقابل انکار است:
تواول بگو با کيان دوستي پس آن که بگويم که تو کيستي
ب) مجلس و محيط فاسد:
مجلس گناه محيط فاسد خانواده، اجتماع و ... جو روحي انسان را فاسد مي کند و زمينه لازم را براي رشد معنويات از بين مي برد. اين اثرپذيري چنان زياد است که سعادت دنيا و آخرت آدمي را از بين مي برد و گاهي سبب سهل انگاري در اموري معنوي مخصوصاً در نماز مي شود.
موانع مقدماتي:
الف) پرخوري:
پرخوري علاوه بر مضرات جسمي و فيزيولوژيکي داراي مضرات روحي و رواني نيز هست که از جمله ناراحتيهاي روحي آن، مانع بودن از حضور قلب در نماز است. پرخوري و افراط در خوردن در انگيزه هاي معنوي اختلال ايجاد مي کند، البته گرسنگي زياد و فشار حاصل از آن موجب اختلال در انگيزه معنوي، از جمله همين حضور قلب و اختلال در فعاليتهاي عقلي مي شود. ترک پرخوري جز از طريق شکم، ممکن نيست. چون هيچ چيز زيانبارتر از پرخوري، براي قلب مؤمن نيست. پرخوري باعث قساوت قلب و تحريک شهوت مي شود و گرسنگي، خورش مؤمن و غذاي روح و طعام قلب و صحت بدن است.
ب) پرخوابي:
پرخوابي و اعتياد به آن، جسم را بي حال مي کند و موجب ضعيف شدن اراده مي گردد و اعتماد به نفس از آدمي سلب مي شود که در نتيجه آدمي در مقابل معنويات عکس العمل منفي نشان مي دهد. در هنگام نماز، بي حال است و براي خواندن نماز خيلي با سختي بيدار مي شود.
درمان:
سپس بايد، عزم بر تنظيم اوقات خواب گرفته و زمان مناسب و متعادلي را بر آن تعيين کنيم و دايماً مراقبت بر آن داشته باشيم. در ندامت پرخوابي همين بس که روح عبادت را از آدمي مي گيرد و موجب ضعف اراده بر تحصيل امور معنوي مي شود. اگر يک بار خواب خود را کنترل کنيم و از لذت سحرخيزي بهره مند شويم، سعي خواهيم کرد که همچنين نعمت بزرگي را از کف ندهيم.
کسالت و خستگي:
نماز را نبايد در حال مستي و کسالت خواند، بلکه ابتدا بايد خستگي و خواب آلودگي را برطرف کنيم و آنگاه به نماز بايستيم .و هميشه قبل از نماز کسالت را از خود دور کنيم و خستگي را بهانه اي براي دير خواندن نماز قرار ندهيم.
ت) جلوگيري از بول:
از عوامل حواسپرتي جلوگيري از بول است که فشار حاصل از جلوگيري از آن، موجب عدم تعادل جسمي و به دنبال آن موجب عدم تمرکز حواس و قلب آدمي در نماز مي شود.
ث) احکام فقهي و ظاهري:
از عوامل حواسپرتي انجام دادن مکروهات مانند با سر و ريش و لباس بازي کردن، خاراندن بدن، به اطراف توجه کردن، خميازه کشيدن اختياري، فشار دادن بند انگشتان، که باعث بطلان نماز نمي شود بلکه باعث مي شود حضور قلب از بين برود. به اضافه آنکه با رعايت احکام ظاهري که همه آنها نشانه ادب و حضور مي باشد، اهميت نماز، را به قلب القا مي کنيم.
بيهوده گويي:
بيهوده گو، کسي است که مواظبت بر زبان خود ندارد و زبان را بدون موافقت قلب، ايمان و عقل به حرکت درمي آورد. به همين دليل نمي تواند اعمال معنوي را در لحظاتي با خلوص و توجه کامل انجام دهد.
درمان:
ابتدا براي درمان، مي بايست زبان را کنترل کرد و سخن خود را با ارجاع به عقل و قلب بر زبان جاري سازيم:
جان است و زبان است اگر جانت به کار است
زبان دشمن جان است نگه دار زبان را
خودنمايي:
اخلاص از شرايط قلبي مهم نماز است و نقطه مقابلش رياست که آفت بزرگي است. نماز، علاوه بر آنکه بايد صورت و ظاهر آن صحيح باشد، بايد نيت و انگيزه آن هم خالص و براي خدا باشد و نه اينکه براي تظاهر و جلب توجه مردم باشد.
درمان:
در شناسايي ريا قدري براي معرفت بيشتر بايد به کتابهايي که در اين باره نوشته شده رجوع شود و براي ريا کننده سه علامت است:
1- در پيش مردم با نشاط، اعمال را انجام دهد.
2- در تنهايي با کسالت انجام مي دهد.
3- دوست دارد در تمام کارهايش مردم او را تمجيد و تعريف کنند.
با دانستن اين علامات مي بايست کمر همت در ترک آن را بست و تصميم بر خالص نمودن اعمال، به خصوص عبادت برآييم و قبل از عمل و عبادت، قلب و نيت را از غير خدا پاک کنيم.
12- دسيسه شيطان:
از مهمترين عوامل حواسپرتي وسوسه شيطان است که نمازگزار را هنگام نماز به دام مي اندازد. شيطان دايماً از مجراي نفس اماره و هواي نفس وارد عمل مي شود و دايماً انسان را وسوسه مي نمايد.
درمان:
ابتدا مي بايست به وجود شيطان، علم و ايمان پيدا کنيم و نقش آن را در عبادت پيدا کنيم و همچنين از خداوند استعاذه بجوييم به جهت پناه بردن به او از شر وسوسه هاي شيطان و در اين استعاذه هم بايد صادق باشيم و بر استعاذه مداومت کنيم و آن را در تمام مراحل زندگي به کار بنديم.
فصل سوم عوامل حضور قلب
اهميت دادن به نماز:
از اسباب حضور قلب، اهتمام و اهميت دادن آدمي به نماز است، چرا که يکي از امور فطري آن است که قلب، به امور مهم توجه مي کند، چنانچه در زندگي خود، آنچه براي ما پر اهميت و مهم جلوه کند، طريقه برخورد با آن هم جدي است. لذا نماز هم به هر مقدار،در نظر نمازگزار مهم جلوه کند، ه همان تناسب توجه و حضور قلب در نماز به وجود مي آيد.
شرايط لازم در تمام مراحل:
الف) عزم و اراده:
تصميم و عزم و اراده از لوازم ضروري جهت انجام عملي يا ترک آن است و تا خواستن نباشد، هيچ کاري با اختيار صورت نمي گيرد که عزم، مغز انسانيت است و تا آدمي اراده و عزم بر فعل يا ترک عملي يا گفتاري تعلق نگيرد حرکتي حاصل نخواهد شد.
ب) مداومت و مراقبت:
پس از اراده و عزم، مي بايست در اين خواسته مداومت کرد؛ زيرا مداومت در طلب، مجاهدت و مراقبت و مؤاخذه در تحصيل حضور قلب از امور لازم و ضروري است.
شناخت و آگاهي:
از اسباب مهم حضور قلب، معرفت و آگاهي نسبت به معبود، عبادت، بعد از معرفت مي باشد. کمال آدمي بستگي به کمال نياز او دارد و هرچه قدر اين احساس نياز بيشتر شود، به کمال و تعالي انسان افزوده مي گردد که اين کمال و تعالي باعث مي شود انسان عظمت خداوند را درک کند و طبعاً در برابرش با نهايت خضوع و حضور و توجه قرار بگيرد.
احساس نياز:
هر وقت انسان نياز به عبادت پيدا کند با کمال و اشتياق به طرف آن مي رود و سعي و تلاش خود را بر آن مي دارد که به بهترين وجه آن را به جا بياورد پس اگر عبادت را از نيازهاي اصلي خود احساس کنيم، محتاجانه و عاشقانه به طرف آن مي رويم، که همين موجب تحصيل حضور قلب مي گردد.
فهميدن معاني نماز:
از عوامل مؤثر در تحصيل حضور قلب، فهميدن معاني نماز و توجه به آن است چرا که حضور قلب، يعني حاضر بودن قلب در محضر خدا و توجه به معاني نماز. در حقيقت حاضر کردن خدا در قلب، به تناسب توجه و معاني و فهميدن اذکار نماز ممکن خواهد شد در صورتي فهميدن معاني، اثر خود را خواهد گذاشت که نمازگزار دقيقاً معاني را به قلب القا و حاضر کند.
ياد مرگ و نماز وداع:
از اموري که در پيدايش حضور قلب، مؤثر است ياد مرگ و القاي اين مطلب است که «شايد اين نماز آخرم باشد.» است چرا که اين فکر باعث مي شود نماز را به بهترين نحو انجام دهد و حضور قلب بيشتري براي وي ايجاد مي شود.
دعا و خواستن حضور قلب: دعا و خواستن و تضرع دو اثر حتمي دارد:
اول اينکه با کمک غيبي حق، ضعفها و سستيها و کاستيها در انسان جبران خواهد شد و استعانت از خدا، ما را در کسب حضور قلب ياري مي کند. دوم اينکه: با دعا، خواستن و تکرار آن، يک نوع آمادگي روحي بر تحصيل حضور قلب حاصل مي شود و با استعانت و دعا توانايي کسب حضور قلب، بر قلب تلقين مي شود.
فصل چهارم علل ترک نماز و درمان آن
ابتدا بايد گفت که تارکان نماز از حيث کميت ترک، عبارتند از:
الف) کساني که به طور مطلق تارک نماز هستند.
ب) گروهي، بعضي اوقات مي خوانند و گاهي نمي خوانند.
بعضي نماز مي خوانند، اما واجبي از واجبات نماز را ترک مي گويند. مانند قرائت يا اذکار واجب نماز و يا اينکه در مکان غصبي نماز مي خوانند.
ترک نماز از روي عمد، موجب کفر است، کفر عبارت است نپذيرفتن و انکار چيزي که عقل و فطرت آدميان، آن را حق مي داند که نتيجه چنين افکاري، ترک ضروريات دين است، از جمله نماز.
عدم آشنايي به فلسفه نماز:
اهميت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنايي به حقيقت آن و احساس نياز نکردن نسبت به آن، خود از عوامل ترک نماز به شمار مي رود.
درمان:
آشنا شدن و آشنا کردن به فلسفه و حقيقت نماز و اين که نماز جزو نياز ماست، جزو زندگي و حيات ماست. فايده و آثار نماز در دنيا و آخرت تجلي مي کند و به واسطه آن آرامش و تعادل رواني پيدا مي شود. نماز درمان افسردگي و اضطراب است.
2- احساس تحجر و عقب ماندگي:
چنين اشخاصي بر اين باورند که مذهب از زندگي جداست و بر اين باورند که دين، قديمي و ارتجاعي است. چنين اشخاصي براي آن که خود را قانع کنند که راهشان صحيح است به مذهبيان و غير مذهبيان توجه مي کنند که مذهبيان از واقعيتهاي زندگي و از لذات زندگي و از علم تا پيشرفت، با زمان بودن، به دور هستند و انسانهايي خشک و بي سواد و عقب افتاده اند و در مقابل اين همه لامذهباني که در دنياي خارج از ما و يا دنياي ما زندگي مي کنند، انسانهايي منطقي، پيشرفته و با سوادنند.
درمان:
فهميدن يا فهماندن اين معنا که دين نه تنها با علم و پيشرفت زندگي کردن مخالف نيست، بلکه چگونگي انسان شدن و پويا شدن را نيز نشان مي دهد و اينکه عبادت براي بهتر زندگي کردن است و بهتر لذت بردن از زندگي، درمان بيماريهاي رواني و به طور کلي براي به تکامل رسيدن انسان است.
تن پروري و تنبلي:
اساساً افراد تنبل و تن پرور، ارداه قوي نسبت به انجام امور معنوي ندارند و در مسير زندگي خود با مشکل رو به رو هستند. اينگونه افراد داراي روح کوچک هستند و همواره در بند خواستهاي تن مي باشند.
درمان:
ترک پرخوابي و پرخوري که باعث کسالت و ضعيف شدن ارداه مي شود و اشتياقي براي عبادت نمي ماند و اينکه براي ترک اين عادت به بد از خداي متعال استعانت بجوييم و از ورزش و نرمش براي رفع کسالت استفاده کنيم و مداومت بر اين کار را فراموش نکنيم و از شهوت راني و بزهکاري دوري کنيم؛ زيرا افراد شهوت ران داري اراده اي ضعيف هستند و از آنجايي که پرستش و عبادت، خواسته و نياز روح آدمي است، لذا آدم شهوت ران به دليل اسير و گرفتار جسم بودن، نمي تواند به خواسته هاي روح پاسخ مثبت دهد.
مسامحه کاري:
يکي از اسباب ترک نماز سهل انگاري است. اين عامل غير از تنبلي و بي حالي نيست؛ زيرا مشاهده مي شود که انسان با اينکه در بهترين وضعيت روحي و جسمي به سر مي برد، وليکن نسبت به امور معنوي مخصوصاً نماز بي توجه است، لذا به راحتي آن را ترک مي کند و احساس نمي کند که عمل مهمي را ترک کرده است.
درمان:
از علل اصلي بي توجهي و سهل انگاري در نماز، اهميت ندادن به عبادت و در حقيقت، مهم جلوه نکردن نماز براي آدمي است. براي رفع سهل انگاري، بايد به نماز اهميت داد و آفات ترک آن را شناخت و دانست که فرياد خدا بر سر سهل انگاران بلند است.
احساس خودنمايي و رياکاري:
بعضي ها با خواندن نماز احساس مي کنند که در زمره ريارکاران قرار گرفته اند و بعضي ها مي گويند: خجالت مي کشيم، چون تا به حال نماز نخوانديم و اگر اکنون بخوانيم، شايد مورد طعن و مسخره پدر و مادر و دوستان قرار بگيريم.
درمان:
براي درمان مي بايست ابتدا ديگران برخوردشان با اينگونه افراد درست باشد و آنها را تشويق به خواندن نماز کنند و به آنها بگويند که فايده نماز به خود آنها برمي گردد و نه به کسي و خود شخص نيز مي تواند به خود کمک کند يعني اينکه اگر با خواندن نماز مورد مسخره قرار گيرد، صاحب عبادت که خداوند است خوشحال مي شود و خوشحالي او کافي است و در اين حالت است که مي توانيم طعن و مسخره ديگران را تحمل کنيم.
احساس بي فايده بودن نماز به علت گناهکار بودن:
در اين حالت، شخص گناهکار با خود مي گويد: حالا که من گناهکارم و بزهکارم پس براي چه نماز بخوانم؟ نماز چه فايده اي به حال من دارد؟ در نتيجه سعي مي کند يا ترک گناه کند يا ترک نماز و از آنجايي که با گناه مأنوس شده است، ترک نماز را مي پذيرد.
درمان:
ارتکاب معصيت، اگرچه حرام و مانع تحصيل حضور قلب است، ولي موجب بطلان نماز نمي گردد و همچنين مشکل گناهکار با ترک نماز حل نمي شود، بلکه گرفتاري او مضاعف مي گردد. بنابراين نبايد انسان به صرف انجام معصيت از خود نااميد شود و ترک نماز کند، بلکه به موازات توجه به معنويات به ترک گناهان بپردازد و به هيچ بهانه اي نماز را ترک نگويد و نيز بداند که هر قدر هم گناهکار باشد، راه برگشت دارد.
•    باز آي هر آنچه هستي باز آي اين درگه ما درگه نوميدي نيست صد بار اگر توبه شکستي باز آي
•    گر کافر و گبر و بت پرستي باز آي صد بار اگر توبه شکستي باز آي صد بار اگر توبه شکستي باز آي
خانواده:
يکي از عوامل مهم در سازندگي و شکوفايي و يا تخريب شخصيت انسان، خانواده و محيط زندگي است و بيشترين همانندسازي و الگوبرداري را در دوران طفوليت از اهل خانواده، مخصوصاً پدر و مادراست. از دلايل بي توجهي به نماز، نبودن الگوي نمازگزار در منزل و جَو فاسد محيط خانه است.
محيط و اجتماع فاسد:
يکي ديگر از دلايل ترک نماز، قرار گرفتن در محيط نامساعد و فاسد است. در اجتماعي که معنويت و روح نماز حاکم باشد، توجه به معنويات مخصوصاً نماز، بيشتر خواهد بود.
درمان:
بر مسؤولان لازم است که درصدد اصلاح محيط و جامعه برآيند و زمينه هاي فساد را از بين ببرند و به جاي آن، فضا و جو جامعه را از معنويات پر کند.
دوست فاسد:
يکي از عوامل ترک نماز، همنشيني و همراهي با تارک الصلوة است و از امام صادق نقل شده است: دين انسان بستگي به دين دوستش دارد، بنابراين بايد بدانيم که ساختار شخصيتي و معنوي ما با دوستانمان گره خورده است.
درمان:
قطع رابطه با دوست فاسد و تارک الصلوة و در مقابل همنشيني با انسانهاي پاک و نمازگزار و اهل علم بهترين شکل درمان است.
برخوردهاي نامناسب افراد مذهبي:
تأثير رفتارهاي مبلغان مذهبي و به طور کلي متدينان در انسانهاي ديگر حتمي است. مسلماً الگوهاي ديني که جوانان و نوجوانان را دعوت به پاکي، انسانيت، معنويت و عبادت و ... مي کند، بايد اول خودشان عامل به گفته هايشان باشند و اگر خلاف گفته هاي خود عمل کنند، آثار منفي تربيتي بر افراد جامعه خواهد داشت.
درمان:
راه درمان بر الگوهاي مذهبي است که اين واقيعت را بپذيرند که هر نوع رفتار و کردار آنها در معنويات، ايمان و رفتار مردم، تأثير خواهد داشت. ديگر آنکه رهبران ديني بايد در اِعمال روشهاي تربيتي همانند اسوه عالَم اِمکان، حضرت محمد (ص) اعتدال و ميانه روي و ظرفيت افراد را در نظر داشته باشد و از روشهاي مفيدي مانند: استدلال، تشويق، تحسين و استفاده کنند و از استبداد و خشونت بپرهيزند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page