متن ادبی «خون خدا»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

نامت، سایه گسترده است بر هستی. جهان، وام‏دار صلابت سرخ نام توست.
این تو هستی که در رگ جهان به جریان درآمده ‏ای.
نامت، زلال آبشاران است و جریان رودها از سرسبزی تو به وجد آمده ‏اند.
تو در همیشه ایام، چونان ستاره ‏ای درخشنده، بر اوج آسمان به نورافروزی مشغول هستی. نامت، رمز حیات است. در چشمانت، چشمه چشمه زندگی جریان دارد. تو چراغ روشن‏گر "هستی" هستی. تو ایستاده بر افق شوق، آغوش گشوده ‏ای جهانی را برای رستگاری. عشق، کودکی است که در دامان آسمانی تو سخن گفتن آموخته است.
عشق، چشمی است که در چشمان تو خندیدن را تجربه کرده است.
کلمات، عاجزند از توصیف آسمانی که تو هستی. تو که در رگانت، خون خداوند جاری است.
مگر نه اینکه ثاراللّه‏ نام توست؟! تو، با چراغی خونین در دست، بر دروازه‏ های وصل ایستاده ‏ای. ای ناخدای ایستاده بر عرشه عشق! کشتی ‏ات در شط خون شناور است به سمت رستگاری ابدی.
تو از امروز، که پا بر خاک گذاشتی، سکان را در دست گرفتی تا عاشقانت را، عاشقانی که جز عشق تو و پدرت را در دل ندارند، به مقصد برسانی.
تو آمده ‏ای و چه خوش آمدنی! خداوند، جهان را مسخر نامت خواهد کرد.
خداوند، تو را ـ حسین را ـ سرور آسمان‏ها خواهد کرد.
نامت، رمز حیات خواهد شد و خون پاکت تا همیشه در رگان تاریخ جریان خواهد داشت. خون تو تا همیشه ایام زنده است.
خونی که در رگان تو جاری است.

امیر اکبرزاده

اشارات :: شهریور 1385، شماره 88