آهنگ رقصیدن دارد مدینه امروز؛ آهنگ پرواز.
این اشتران مست، این درخت های دست افشان، این پرندگان آفتابی و این آسمان، امروز میهمان قدم های کسی میشود که همه آبها را به میهمانی طهارت بی انتهای خود خواهد بُرد.
... و عشق در آغاز با حسین علیه السلام نام گرفت و آدم از خاک کربلا فهمید که چشمهایش را فدیه ای عظیم باید به خون بنشاند.
آه، حوای سپیدپوش! این آخرین نواده بی سر تو نیست؛ اما بی تردید، خورشید از او چنان رو میگیرد که ملکوت، از خداوند.
این خدای عاشقی است که میآید، پیچیده در حریر بهشتی، در عطر کوثر و آیه طاها.
این همه هستی عشق است، همه زندگی زهرا علیه السلام ، همه امید علی علیه السلام و همه قصه های آب را بلد است. حسین علیه السلام ، نامی که برازنده مهربانترین ستاره هاست.
عشقی که بی دلیل پذیرفت.
اندوهی که باید تا ابد، سینه زن نگاهش باشی. او که میآید، عشق تازه میفهمد که خدا دوستش دارد؛ چون حسین را دوست دارد.... عشق تازه برادر گم شده خویش.
سال دلتنگی های مدینه، کودکی می آید که لبخند را به صورت ها بر میگرداند.
اندوه را فانی میکند.
شعر را میجوشاند... آب را... آب را... از آب رد میشوم که خنده ای برای این همه زُلال بی رحم ندارم؛ خنده ای برای فردای کودکی که شاعرانه ترین شناسنامه آب را برای دنیا خواهد نوشت. از لبخند میگویم که چشم های علی است امروز.
از لبخند میگویم که دل فاطمه است این ساعت.
... و فاطمه علیه السلام چقدر نور دارد امروز!
و فاطمه علیه السلام نور را در بغل میگیرد.
فاطمه علیه السلام خورشید را به دنیا تقدیم میکند... بخند، فاطمه!
بخند، علی! این سُلاله همه بهارهاست که در آغوش توست.
این بهانه همه تغزل های فرداست.
این سرود بی بدیل ملکوت است.
این صدای نغمه های قدسی جبریل است.
یعنی چشم های عرش است.
این همه واژه های مقدس صبح و درختان بهار است.
این خود بهار است که می آید؛ خود بهار.
این زیباترین بیت کتاب عاشقی است، زیباترین عاشق...
امیر مرزبان
اشارات :: شهریور 1383، شماره 64
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا