اشارات :: شهریور 1385، شماره 88
عباس، تنها نامی است که برازنده توست. چگونه از تو بگویم، وقتی آنقدر بلندمرتبهای که حتی پرنده وهم هم به اوج تو نمیرسد؟! تو بر بلندترین قلههای عشق نشستهای. چگونه از تو دم برآورد نفسی که در سینه حبس است؟! تو فرزند خورشیدی؛ چگونه دم برآورد پرندهای که بالهای ناتوانش حتی به کنده شدن از زمین او را همراهی نمیکنند؟!
تو عباس هستی. عشق، تنها شرح لحظهای از زمانی است که تو بر آن حکمرانی میکنی.
عباس تنها نامی است که برازنده تو است و برادر، تنها نسبتی است که میتواند تو را به حسین، عشق آسمانها برساند؛ هر چند تا آخرین لحظه که سر بر زانویش گذاشتی، حتی یک بار نام او را جز به «سیدی» و «مولای» بر لب نیاوردی. تو خود را جاننثار حسین میدانستی؛ آنچنان که بودی.
تو خود را مأموم او میدانستی؛ آنچنان که او امام تو بود.
برادرت، سرور تو بود و مقتدای تو؛ هر چند تو او را جز در آخرین لحظه، برادر خطاب نکردی؛ به جز همان لحظهای که فاطمه را کنار خویش دیدی، جز آن دقیقهای که زهرا، مادر حسین، تو را فرزند خطاب کرد... .
و حالا که امالبنین تو را دور سر حسین میگرداند، تو پی بردهای به اینکه نباید او را برادر صدا بزنی. عباس، تنها نامی است که برازنده توست... .
امیر اکبر زاده
متن ادبی «تنها نام برازنده»
- بازدید: 1554