اشارات :: شهریور 1383، شماره 64
آمد تا تکهای از سرزمین سرخ تاریخ را به نام خورشید کند.
آمد تا مصداق وفا و مردانگی و مروت باشد.
دستان علمدار روشنیهای جهان، از دامان فاتح خیبر طلوع کرد.
آمد تا در روز عاشورا، ذرّات عالم، صدای او را که تا عمق جان نفوذ میکرد بشنوند:
«یا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسینِ هون
و بَعدَهُ لا کُنْتُ اَنْ تَکون»
ای نفس! میخواهم دیگر بعد از حسین زنده نمانی
او آمد تا روز عاشورا، فریاد حق در گوش تاریکیها سر دهد.
او آمد؛ مثل یک صبح زیبا که بر ظلمت، اشعههای نقرهای نگاه خود را میپاشد.
او آمد؛ مثل پیامِ «قولو لا اله الا الله تفلحوا»
او آمد؛ مثل شعار «الموت اولی من رکوب العار»
او آمد؛ مثل قمر شکافنده تیرگیهای شامِ زمان
قمر بنیهاشم، قمرِ عالم بود؛ وارث شجاعت علی، یاور امام زمان خویش
این کیست کربلا را، چون کوه طور کرده؟
زهرا مگر از این دشت یا رب! عبور کرده؟
بر روی ماه عباس، این جلوه حسین است
آری، قمر ز خورشید، خود کسب نور کرده
آمد و اشک بر چشمان امیرالمؤمنین افشاند.
آن مرد بزرگ، در چشمان عباس، عاشورا را میدید و میفرمود: «فرزندم عباس در پیشگاه خداوند، به مقام بلندی دست خواهد یافت.»
آمد و اسطوره جاودان وفا شد.
آمد و فریاد زد که دنیا هنوز از نامردیها تیره نشد و مردانی هنوز هستند.
«سلام خداوند و فرشتگان مقرب او و سلام پیامبران الهی و همه صالحان و شهیدان و صادقان و پاکان، نثار روح تو ای پسر امیرالمؤمنین!....
شهادت میدهم کهتو برای انجام وظیفه، هیچگونه سستی بهخود راه ندادی وهرگز برای ادای رسالت، شانه خالی نکردی، بلکه با بصیرت و معرفت، راه حق را انتخاب نمودی و جان در گرو آن گذاشتی...»
سلام بر تو ای بصیرت عمیق زمان!
سلام بر تو ای یاور حق!
آمدی و میلاد تو را پیش از زمین، در آسمانها، عرشیان به جشن برخاستهاند.
آمدی و حسین علیهالسلام ، آینده سرخ را با وجود تو، عاشقانهتر از پیش، به انتظار خواهد نشست. آمدی و جاودانه، تاریخ را با دستانِ ساقیات از معرفت، سیراب نمودی.
آمدی و جهان به خود میبالد و انسان به «اِنّی جاعِلً فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةٌ...» ایمان میآورد.
محدّثه رضایی
متن ادبی «جاودان اسطوره وفا»
- بازدید: 2160