کربلای دل در عرفات

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

منم؛ شیدای جمال آفتابت.
منم؛ بنده دلداده به صدای جویبارانت، سراپا حیرت از تماشای ستارگان آسمانت و دلداده دست‏های مهربانت.
ای تجرد محض و ای احساس نزدیک‏تر از حبل الورید!
کربلای دل زخمی‏ام را به مناجات آورده‏ام. من و این قوم عاشورایی، روبه قبله قبیله فاطمیه، به صحرای عرفات تنهایی خود شتافته‏ایم.
این همه عاشق آمده‏اند که بگویند تنهاییم، این همه جماعت دل‏شکسته آمده‏ایم که اگر با همیم، ولی تنهاییم. آمده‏ایم تا خانه جان را از غبار بتکانیم.