.. گاهی از هیاهوها و بی مهری های مردمان به تنگ می آمد و حضور در میان خاکیان، برایش دلگیر کننده میشد. چاره ای نداشت که رسالتش را به پایان برساند؛ اما شوق پرواز تا عرش خدا را چه باید میکرد؛ نیاز به عروج تا دیدار پروردگار و نیاز به خلوتی عاشقانه با خدا؟
و سرانجام، عروجش آغاز شد؛ از مکه تا قدس و از قدس تا سدرة المنتهی؛ تا آنجا که جبرئیل از همراهی با او باز ماند و اگر قدمی فراتر میگذاشت، پرش میسوخت:
«گفت جبریلا بپر اندر پیام *** گفت رو رو من حریف تو نیم»
«اگر بند انگشت برتر پرم *** فروغ تجلی بسوزد پرم»
اما آن رسول یگانه صلی الله علیه و آله در آن خلوت رازآلودش با محبوب، چه دید و چه گفت و چه شنید، کسی نمیداند.
«یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان دل شرح آن دهد که چه گفت و چه ها شنید»
«سیر آسمانی»
ای پایه اول تو معراج *** نعلین تو فرق عرش را تاج
آن شب که به سیر آسمانی *** رفتی ز سرای امّ هانی
این هفت بساط در نوشتی *** وز چار رباط در گذشتی
خدا تنها به یک نفر اجازه معراج داد و او را به سراپرده غیبش فرا خواند، تنها رسول خاتم صلی الله علیه و آله را که آیینه تمام نمای پروردگار بود و بهانه پیدایش جهانیان. و چون هستی، جلال او را در آن شب دید، سر تعظیم فرود آورد و پیامبران آسمانی به احترامش به «استقبال شتافتند و نقطه کمال خود را در وجود او یافتند. چه شوق انگیز بود، دیدار او در خلوتی شگفت با سرچشمه نور و سرور؛ آنجا که حتی درها را به روی همه فرشتگان بستند.
«همه جا به یاد امت»
دلتنگ دیدار بود و منتظر جبرائیل، تا با براقش، همسفر او در سفر آسمانی اش شود.
«چون نگنجید در جهان تاجش *** تخت بر عرش بست معراجش
سر بلندیش را ز پایه پست *** جبرئیل آمده براق به دست
راه دروازه جهان برداشت *** دوری از دور آسمان برداشت
گامی از بود خود فراتر شد *** تا خدا دیدنش میسر شد»
و اینگونه خدا را در شب عروج و بی واسطه حس کرد و به رنگ او درآمد و ربانی شد؛ سرشار از جذبه جمال و جلال خداوند، و لبریز از تلألؤ برخاسته از اسما و صفات پروردگار. تا آنجا که:
«لطف ازل با نفسش همنشین *** رحمت حق ناز کش، او نازنین
خورد شرابی که حق آمیخته *** جرعه آن در گل ما ریخته»
و چه لذت بخش است برایمان که رسول ما، حتی در آن اوج دیدار نیز به یادمان بود و دعاگویمان:
«لب به شِکَرْ خنده بیاراسته *** امّت خود را به دعا خواسته»
و آن هنگام نیز که با دست پر از آن سفر آسمانی برگشت:
«هر چه آورد بذل یاران کرد *** وقف کار گناهکاران کرد»
اشارات :: مهر 1386، شماره 101
سیدمحمود طاهری