متن ادبی «چراغ خانه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

چراغ خانه من، این‏چنین ناتوان سوسو نزن!
با چشمانی خسته و قامتی که در تمام تندبادها شانه به شانه‏ام می‏ایستادی، اکنون رنگ پریده و رنجور نفس می‏کشی.
نگاه‏هایت به رنگ وداعند؛ گویی در هر پلک زدنی، از من دورتر می‏شوی!
این بسترِ ناخوشی را رها کن! برخیز و دیگر بار، محرم دردهای دل من باش تا آن هنگام که از مصائب رسالت آسمانی خویش، کمر خم می‏کنم، مثل گذشته‏های صبورت، دست‏های خسته‏ام را در دست بگیری و دلآرام اندوه‏های من باشی.
بانوی مهربان من! محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بی‏تو، دنیای خاکی را چگونه تاب بیاورد؟!
همراه خوشی‏ها و ناخوشی‏های پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله
با تمام ثروت و بضاعت سرشار خویش، تسلیمِ جوان‏مردیِ تهی‏دستِ مردی شد که تنها سرمایه هستی‏اش، پاکدامنی و عصمت بود؛ مردی که «امین»، شهرت روزگار جوانی‏اش بود و تمام اهالی مکه به تبرک وجودش، در میان آن شهر می‏بالیدند.
وقتی که آن بانوی مکرمه، محرم روز و شب رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شد و روشنای خانه او، پا به موسمی گذاشت که تا پایان عمرش از توفان و صاعقه و سختی‏های بیش و کم خالی نبود، شانه به شانه رسالت، تمام تنگناها و مصیبت‏ها را شنید و نفس کشید و مرهم زخم‏های دل محمد بود و قوت بازوانش.
نازپرورده قبیله قریش، نخستین دلی بود که در برابر اسلام، سر تسلیم و بندگی فرود آورد. او در سایه همسری پیامبر خدا، هرگز لب به شکایت باز نکرد و جز رضای خدا و رسولش، آرزویی نداشت.
در آن سال‏های سخت شعب ابی‏طالب که مؤمنان با هسته خرما، راه بر گرسنگی خویش می‏بستند، در آن روزهای سوزان و شب‏های هراس، خدیجه، کوثر یگانه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به سینه می‏فشرد و خستگی‏های پیامبر را به فرداهای آسوده‏تر پیوند می‏داد.
مادرِ فاطمه
آه، بانوی رستگار من! چقدر خسته شدی در این سال‏ها که نام همسری مرا به دوش کشیدی! تمام دار و ندارت در راه سلامت و سعادت دین خدا خرج شد و لحظه لحظه عمرت، به پای رنج‏های پیامبری تنها، مرهم شد.
از دامان پاک تو بود که خیر کثیر خداوند، پا به خانه من گذاشت.
فاطمه، ادامه من و تو و مادر تمام عصمت و طهارتی خواهد بود که تا ابد، در زمین نام‏آور است.
فاطمه، دختری است که در همین کودکی معصوم خویش، بی‏مادری را دچار خواهد شد و پس از تو، دست‏های خردسالش، مرهم بی‏کسی‏های من خواهد بود.
اگر فاطمه را برایم به یادگار نمی‏گذاشتی، پس از تو چگونه تنهایی زخم‏خورده‏ام را طاقت می‏آوردم؟
پروردگارا! بانوی فداکارم، ره‏سپار توست. از تو، رحمت بی‏پایانت را برایش می‏طلبم. خدیجه، مادر فاطمه است؛ مادر بهترین زنان عالم؛ به او در رضوان خویش، بهترین مأوا را عطا کن...
سودابه مهیّجی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page