متن ادبی «مادر معمای آفرینش»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: آبان 1382، شماره 54
مگر می‏شود آسمان دل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟!
او تنها یک همسر برای رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نبود، که هم سرِّش بود، انیس و قرین غربت‏هایش بود. در عطش دعوت‏های نبوی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، چشمه‏های معنوی و مادی خود را به روی پیام‏های تشنه و آسمانی محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گشود.
به عالم هرچه بودش هستی و مال     برای یاری قرآن فدا کرد
خدیجه علیهاالسلام با سلاح صبر و سپر امیدش به آینده روشن اسلام، به مصاف زنان مکّه می‏رفت و آنها را از کویر سوزان دل و فقر معنوی سرزمین جانشان باخبر می‏کرد؛ همان زنانی که در کوچه‏های شهر مادیّت، با خارهای سرزنش، پای دل خدیجه را بارها و بارها زخمی کردند. آن‏ها که با تیر ملامت و گوشه کنایه‏هایشان، گوشه‏های دل او را مجروح کردند؛ خدیجه مال‏دار کجا، و محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فقیر کجا؟!
مگر می‏شود آسمان دل محمد امین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟
او خدیجه‏اش را از دست داد که غم رفتنش، رفت و آمد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به میان مردم را کم‏رنگ کرده بود؛ تا جائی که آن سال، سال بی‏قراری و حزن رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، (عالم الحزن) نام گرفت.
خدیجه علیهاالسلام تنها همسر پیامبر نبود؛ که مادر فاطمه علیهاالسلام ـ معمای خلقت افلاک ـ بود؛ کسی که بزرگ‏ترین هدیه و گوهر این جهانی و آن جهانی را برای رونق بازار روشن‏گری، دریافت کرد
«خدا بهر تلافی از عنایت     به او زهرای اطهر را عطا کرد
چه زهرایی که حق از هستی او     بنای هستی عالم بنا کرد»
مگر می‏شود آسمان دل خاتم‏الانبیاء نگیرد؟!
مگر می‏شود سیل اشک پیامبر، از گوشه‏های چشمان نازنینش به راه نیفتد؟
محمدحسین قدیری