اشارات :: آبان 1382، شماره 54
سلام بر تو بانوی چشمههای روان، مادر مهربان شریعت، همسایه دیوار به دیوار آسمان، خدیجه بزرگ!
سلام بر تو که دستهایت، نوازشگر نافلههای شبانه رسول بود و آغوش دریاییات، گهواره ملکوتی بتول.
سلام بر تو، ستون محکم اسلام، تکیهگاه اسلام، تکیهگاه هیجانهای پیامبرانه!
دلهای جهان، سالهاست در تکاپوی لحن آفتابی توست. ربّ النوع رنج! الهه اندوه و عشق! تیماردارِ دندانهای شکسته و قدمهای دربند! شبهای وحشتناک خاک، از خورشید پیشانیات نور میگرفت.
مَحرم چندین ساله حرا!
خارهای دامنه «نور» خوب میشناسدت؛ با تکاپوی شبانهات، همه سنگها و صخرهها آشنایند. بیتکیهگاهی چون تو، شانههای وحی، روزگار سختی داشت. پس از تو، روزگار رسالت، به تاریکی شبهای شعب ابی طالب است. آه! پردهنشین گوشههای حجاز!
رسالت، جامههایش را بر سر کشیده است.
بر دستهای زلالت لب خواهد گذاشت تا عطش هزار ساله سرزمین مقدّس را بشوراند.
رسالت، جامههایش را بر سر کشیده است.
چشم جبرئیل، بر حلقه درگاه بزرگت خیره مانده است: «برخیز! ای جامه بر سر کشیده!» این نجوای خداوند است که بر در و دیوارت میکوبد. سکوت، ادامه سرگذشت شبانگاه توست، ای زن!. رنجهایت آغاز شده است. تو هم برخیز! پیامبروار، شانه به شانه باش با محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم .
سلام بر تو! که دریاهای جهان، نشئه نوش جرعههای شفّاف سخاوت تواند. سلام بر تو، بانوی کبری! مرا ببخش ـ و این کلمات کوچک را ـ مادر مهربان شریعت! خدیجه بزرگ! همسایه دیوار به دیوار آسمان!...
حسین هدایتی
اصحاب اهل بیت علیهم السلام
متن ادبی «پردهنشین گوشههای حجاز»
- بازدید: 8787