اشارات :: آبان 1382، شماره 54
آفتاب، در حصار ابرهای تیره، به انتظار نفسهای واپسین نشسته بود و یاران افسرده از غم، شاهد سوزناکترین خاطره زندگی بودند!
آن روز، در «شِعب ابی طالب علیهالسلام » کسی به فکر گرسنگی و گرما نبود؛ همه دلها در شعلههای فقدان «حضرت خدیجه علیهاالسلام »، آن بانوی بانوان مکه، میسوخت. غمی جانکاه، بر سینه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم سنگینی میکرد؛ غم فراق خدیجه! بانویی که وفادارترین همسر و یاور پیامبر در اجرای فرامین الهی بود.
بانویی که سخاوت، شرمنده اخلاص او و اخلاص، در یوزه سخاوتش بود. بانویی که پیامبر رحمت و عشق، هیچگاه نتوانست، فراموشش کند. بانویی که شرافت، آیینه رفتار او و نجابت، نشانه شرافتش بود. بانویی که خداوند، وجودش را مایه پیوند «امامت و رسالت» قرار داده بود. بانویی که همسری چون «پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم » و دختری چون «زهرا علیهاالسلام » و نوادگانی چون ائمه هدی داشت.
و بانویی که بهشت، از همسایگی او به خود میبالد و زمین، در سخاوت و کرامت و شهامت و شرافت، بانویی نظیر او به خود ندیده است!
واپسین نگاه حضرت خدیجه علیهاالسلام ، نشانه آیندهای سخت برای حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود. آه! چه سخت است غربت؛ غربت از دست دادن وفادارترین عزیز. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم گویی وجودش را، دلش را و آرزویش را به خاک میسپارد؛ شانههایش از شدت اندوه، قطرات اشک را همراهی میکردند.
عبایش را بر تاریکی قبر پوشانیده، نگاه بارانیاش را به سمت آسمان گرفت؛...
«هر که را با غنچه این باغ، کردند آشنا همچو بوی گُل، به آه بیکسی پیچید و رفت
گوهر اشکی که پروردم به چشم انتظار در تماشای تو از دست نِگه، غلتید و رفت
صبح تا طرز بنایِ عمر را نظّاره کرد رایتِ دولت، به خورشید فلک بخشید و رفت»!
أَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا خَدِیجَةَ الْکُبْری،
درود بر تو و تربتی که تو را در بر گرفت، ای بانوی سخاوت و عشق!
آسمان، شرمنده کرامت توست و زمین، آستان بوسِ شرافتت.
زیارت ما را هم بپذیر، بانو!
سید علیاصغر موسوی
مقاله ها
متن ادبی «بانوی عشق و سخاوت»
- بازدید: 8399