متن ادبی «بانوی عشق و سخاوت»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: آبان 1382، شماره 54
آفتاب، در حصار ابرهای تیره، به انتظار نفس‏های واپسین نشسته بود و یاران افسرده از غم، شاهد سوزناک‏ترین خاطره زندگی بودند!
آن روز، در «شِعب ابی طالب علیه‏السلام » کسی به فکر گرسنگی و گرما نبود؛ همه دل‏ها در شعله‏های فقدان «حضرت خدیجه علیهاالسلام »، آن بانوی بانوان مکه، می‏سوخت. غمی جانکاه، بر سینه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم سنگینی می‏کرد؛ غم فراق خدیجه! بانویی که وفادارترین همسر و یاور پیامبر در اجرای فرامین الهی بود.
بانویی که سخاوت، شرمنده اخلاص او و اخلاص، در یوزه سخاوتش بود. بانویی که پیامبر رحمت و عشق، هیچ‏گاه نتوانست، فراموشش کند. بانویی که شرافت، آیینه رفتار او و نجابت، نشانه شرافتش بود. بانویی که خداوند، وجودش را مایه پیوند «امامت و رسالت» قرار داده بود. بانویی که همسری چون «پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم » و دختری چون «زهرا علیهاالسلام » و نوادگانی چون ائمه هدی داشت.
و بانویی که بهشت، از همسایگی او به خود می‏بالد و زمین، در سخاوت و کرامت و شهامت و شرافت، بانویی نظیر او به خود ندیده است!
واپسین نگاه حضرت خدیجه علیهاالسلام ، نشانه آینده‏ای سخت برای حضرت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بود. آه! چه سخت است غربت؛ غربت از دست دادن وفادارترین عزیز. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گویی وجودش را، دلش را و آرزویش را به خاک می‏سپارد؛ شانه‏هایش از شدت اندوه، قطرات اشک را همراهی می‏کردند.
عبایش را بر تاریکی قبر پوشانیده، نگاه بارانی‏اش را به سمت آسمان گرفت؛...
«هر که را با غنچه این باغ، کردند آشنا     هم‏چو بوی گُل، به آه بی‏کسی پیچید و رفت
گوهر اشکی که پروردم به چشم انتظار     در تماشای تو از دست نِگه، غلتید و رفت
صبح تا طرز بنایِ عمر را نظّاره کرد     رایتِ دولت، به خورشید فلک بخشید و رفت»!
أَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا خَدِیجَةَ الْکُبْری،
درود بر تو و تربتی که تو را در بر گرفت، ای بانوی سخاوت و عشق!
آسمان، شرمنده کرامت توست و زمین، آستان بوسِ شرافتت.
زیارت ما را هم بپذیر، بانو!
سید علی‏اصغر موسوی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page