متن ادبی «زخم وفات تو»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

اشارات :: آبان 1382، شماره 54
وقتی که خاطرات شیرین تو را ورق می‏زنم، تو را سرشار از عشق به رسول خدا0ص) می‏بینیم.
از آن ثانیه که میهمان لحظه‏های عشق عمیق تو به محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شدم، خودم را برای همیشه به پنجره محبت تو گره زدم.
خوش آن ساعتی که در من طلوع کردی و مرا شیفته شخصیت گلبرگ‏های روح خویش ساختی و من اسیر و مبهوت آبی بلند تو شدم!
این امانت و درستی محمّد امین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بود که زبانزد خاص و عام شد و تو را نیز دامن‏گیر کرد تا از این مهر لا یزال، تمام نجابت خویش را به پایش بریزی و همدم پاکی و شرافت آن مرد آسمانی شوی.
غنچه محبوب الهی، حق پاکدامنی تو بود، ای بانوی آفتاب!
سینه تاریخ، امین شبنم‏های توست که به پای ترویج دین محمّد، از همه آنها گذشتی و پیش‏کش آیین اسلام نمودی، که شاید اگر ثروت فراوان تو و مهر و مرهم‏های بی‏بدیل تو نبود، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در تبلیغ رسالتش رفیق توفیق نمی‏شد.
قارون‏های عرب، خواستار تو بودند، امّا تو خواستار امانت و حیای محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شدی؛ چه سرزنش‏ها که گل نازکِ خیال تو از این پیوند مقدس، شنید که می‏گفتند: چرا ثروتمندترین زن جهان عرب باشی و با یتیم عبداللّه‏، عقد یگانگی ببندی؟
امّا تو، نه‏تنها چروک غم، پای جرأتت را نبست، که در اوّلین حماسه، تمامِ غلامان خویش را به او بخشیدی و تمام ثروت خود را در راه او جاودانه کردی.
چه مصیبت جانکاه و جراحت داغی است، زخم وفات تو. برای روح نازک محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ! حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به جلالت شأن تو نرسند و مهر و محبت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نسبت به هیچ کدامشان به اندازه تو، بی‏اندازه نباشد که عایشه، روزی گفت: «چرا این همه از خدیجه می‏گویی، «در حالی که او پیرزنی بیش نبود؟!» و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «خاموش عایشه! دیگر هیچ‏گاه درباره آن بانوی بزرگ چنین روا مدار که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمی‏آورد، خدیجه نخستین زن مؤمن اسلام شد و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد.»
سید عبدالحمید کریمی