پدر و مادرم فدای تو باد، ای گل خوشبوی رسالت، چهارمین قمر آسمان اصحاب کسا، امام حسن مجتبی علیه السلام ! تا آمدی، تو را در قنداقه سپیدی از پرنیان پیچیدند و به دست خورشید سپردند تا از روزنه گوشه ای تو، اذان و اقامه را در جانت سرازیر کند.
مدینه شاهد روزهای نجیبی است و این روزها، برای پنج نور مقدس چه شیرین میگذرد! امروز علی علیه السلام و زهرا علیه السلام غرق سرورند و پیامبر لبخند، به تبسمی شکفته، مهاجر و انصار و فرشتگان حوالی کهکشان را مجذوب خویش میسازد که «کریم اهل بیت»، از نسل او، پا به عرصه گیتی نهاده تا میان دو دسته از امت، آشتی برقرار کند و خون اسلام را پاسداری نماید.
چه گل بوسه هایی که لبان مشتاق پیامبر، نصیب تو نکرد!
آه! عشق و دلبستگی به تو و برادرت حسین علیه السلام ، خنکای نسیم، به مزرعه قلب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مینواخت.
تو را همواره میبوئید و میبوسید و میگفت: «خداوندا! حسن را ـ که کریم است ـ دوست دارم؛ تو نیز دوستش بدار و به دوستدارانش محبت بیکران فرما.»
پدر و مادرم فدای تو باد، ای فرزند پیغمبر! که اصحاب، از فرط بلندای قدر تو، نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم گرد و غبار کوچه های مدینه را از لباس و سر و روی تو میزدودند؛ تو را بر فراز دستهای خویش بلند میکردند، تا نگذارند روی پای خویش راه بروی؛ مباد که خسته شوی، تا مگر این چنین نصیبی بیشتر از اقیانوس مهر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و پاداش الهی، بهره آنان شود.
چه داستان های شگفت و درس آموز که از محبت و علاقه سفیر رحمت الهی، به تو و برادرت حسین علیه السلام در گلبرگ های تاریخ، میدرخشد!
این بهشت است که بر خود میبالد؛ چونان عروس که بر خود میبالد، وقتی سروش رحمانی را شنید و کلام خدا در گوش جانش پیچید که «آیا خشنود نیستی که رکن های تو را به دو گوشواره عرش الهی، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ، زینت داده ام؟!
دوست و دشمن از کرامت تو میگویند و به عظمت شأن و شخصیت تو اعتراف دارند؛ «سیوطی» این دانشمند اهل سنّت عرب، در تاریخ خود مینویسد:
«حسن بن علی علیه السلام دارای امتیازات اخلاقی و فضایل انسانی فراوان بود. او شخصیتی بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخی و بخشنده و مورد ستایش مردم بود.»
پدر و مادرم فدای تو باد که در طول عمر شریفت، سه بار، آنچه از مال و منال دنیا داشتی، بین خود و خدای خویش به دو نیم کردی و سهم خداوند را به فقرا و مساکین امّت بذل نمودی.
هیچ کس به یاد ندارد که حاجتمندی از خانه «کریم اهل بیت»، ناامید آمده باشد؛ ای کریم اهل بیت! وجودی دداشتی که پناهگاه مستمندان و نقطه پرگار درماندگان بود.
مدح و ستایش تو را میکنم که جلوه کرامت خداوندی؛ چه، بی آنکه مسکینِ نادار اظهار احتیاج کند و عرق شرم از جبین عزّت بریزد، انبانش را پر از نان آبرو میکردی و همیانش را سرشار از سیم و زر، تا رنج و مذلّت درخواست، پشت حیاتش را نشکند.
از شجاعت تو چه بگویم که به شهادت تاریخ، در شجاعت و شهامت، خلف رشید امیرالمؤمنین بودی، تا بدان حدّ که قلب سپاه خصم، هماره از سطوت گام های استوار تو میلرزید.
این «محمد حنفیّه» است که در جنگ جمل، شهامت بریدن دسته ای شتر فتنه را ندارد و نزد امیرمؤمنان، دست خالی و سر به زیر، باز میگردد و اظهار عجز میکند و پدر، این بار، پرچم این مأموریت را به دستان با کفایت تو میدهد و ناقه تزویر، زمینگیر میشود.
پدر و مادر خود را فدای قدم های تو میکنم؛ که اصحاب رسول اللّه صلی الله علیه وآله وسلم ، هرگاه میخواستند دوستی تو را جلب کنند و محبت پیامبر را پیش کشند و عنایت الهی به خویش را سبب سازند، به هنگام هر خطابی به تو میگفتند: «پدر و مادرم فدای تو باد! یابن رسول اللّه».
سید عبدالحمید کریمی
اشارات :: آبان 1382، شماره 54
» گالري تصاوير : قبرستان بقيع / ولادت / شهادت » کتابخانه صوتي : مولودي / مداحي / روايت هاي شنيدني |