متن ادبی «شب انتظار»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

امشب، شب بي‌قراري من است و چشم انتظاري تو از اينکه مرا جايي ببيني که بي‌تاب توام. امشب همه چيزم مي‌آيد دست تو؛ گذشته‌ام، حالم و آينده‌ام. دعا کن گذشته‌ام پاک شود و چشم آينده‌ام به تو روشن.
مي‌بيني امشب چه‌قدر طولاني است؟ من هم بين تمام شب‌ها به دلم افتاده بيدار بمانم. نمي‌دانم چه‌طور اين همه شب بدون يک‌بار بي‌تابي‌ات خوابم مي‌برده؛ چه‌طور نمي‌ترسيدم کسي از بالاي ديوار قلبم پايين بيفتد و ايمانم را بدزدد. امشب اگر دل من نگيرد، پس دل چه کسي بايد بگيرد؟ ببخش... مي‌دانم اين همه سياه‌کاري‌ها با يک ببخشيدِ خشک وخالي پاک نمي‌شود؛ اما از دست وبال خالي من چه مي‌آيد که نکرده‌ام؟ ببخش... دلم مي‌خواهد اين‌قدر اين را بگويم تا نه تنها كه ببخشي‌ام، چشم‌انتظارم هم کني. کاري کني که تمام شب‌ها تا نبينمت، خوابم نبرد و صبح‌ها تا چشمم به تو نيفتد، پلک نزنم.
بيا امشب به هم قول بدهيم. امشب را من بي‌تاب تو مي‌مانم و تو شب‌هاي ديگر بي‌تابي را توي دلم بريز... امشب چشم‌انتظاري‌ام را قبول کن... !
شهلا خديوي

اشارات :: مهر 1387، شماره 113