فلسفه لعن

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)


چرا شيعه دشمنان اسلام و مسلمين و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل بيتش را لعن مى كند؟ آيا واژه لعن و به طور كلّى تبرّى، موجب خشونت گرايى و دشمن تراشى نيست؟ آيا موجب تفرقه بين مسلمانان و در نتيجه، تسلط كفّار نمى گردد؟ بهتر آن نيست شيوه اى ديگر پيش روى قرار دهيم، به جاى گلوله از گل سخن بگوييم و استراتژى «صلح و سكوت و سلام» را برگزينيم؟ اينها سؤال ها و اشكال هايى است كه از طرف مخالفين مطرح مى شود، ونيز گاهى مشاهده مى شود كه در بين جوان ها نيز اين سؤال مطرح است كه: چرا ما دشمنان گذشته خود را لعن مى كنيم و از آنان تبرّى مى جوييم؟ در اين قسمت به اين موضوع مهم مى پردازيم .
لعن در لغت
راغب اصفهانى مى گويد: «لعن به معناى طرد و دور كردن با غضب است. لعن اگر از جانب خدا باشد در آخرت به معناى عقوبت و در دنيا به معناى انقطاع از قبول رحمت و توفيق است. واگر از انسان باشد به معناى دعا و نفرين و در خواست بر ضرر غير است».(1)
طريحى مى گويد: «لعن به معناى طرد از رحمت است».(2)
ابن اثير مى گويد: «اصل لعن به معناى طرد و دور كردن از خداست. و از خلق به معناى سبّ و نفرين است(3)
لعن در پرتو قرآن و روايات
خداوند متعال در قرآن كريم 37 بار «لعن» را با انتساب به خودش و نيز يك بار با انتساب به مردم به كار برده است. و اين حدّبه كار بردن اين واژه فى حدّ ذاته دليل بر مشروعيت لعن از حيث اصل اوّلى است. و در قرآن هيچ موردى وجود ندارد كه ازلعن نهى شده باشد، در حالى كه از سبّ نهى شده است; آن جا كه مى فرمايد " وَلاتَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللهِ فَيَسُّبُوا اللهَ عَدْواً " (4); «و شما مؤمنان به آنان كه غيرخدا را مى خوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنان هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشمنام دهند».
هم چنين با مراجعه به سنت نبوى پى مى بريم كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) تعبير «لعن» و مشتقات آن را در موارد بسيارى، حتى در خصوص مسلمانان و برخى از صحابه به كار برده است; نهى هايى كه با غضب شديد همراه بوده است; به جهت كارهاى زشتى كه از آنها صادر شده بود. با مراجعه به موسوعه هايى كه در مورد احاديث نبوى نوشته شده پى مى بريم كه بيش از سيصد مورد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر ديگران لعن كرده اند.(5)
پيامبر(صلى الله عليه وآله): «خدا لعنت كند شراب، شرابخوار، ساقى، بايع و مشترى آن را)(6) و نيز فرمود: «خدا لعنت كند رشوه دهنده و رشوه گيرنده را در قضاوت»(7) و نيز فرمود: خدا لعنت كند ربا و گيرنده و دهنده و نويسنده و شاهد... آنرا(8).
1- مفردات راغب، ص471، 3.
2- مجمع البحرين، ج6، ص309.
3- النهاية، ج 4 ص 330.
4- انعام (6) آيه 108.
5- موسوعة اطراف الحديث النبوى، ج6، ص 594 ـ 606.
6-سنن ابى داود ج 3 ص 324.
7- مسند احمد ج 2 ص 387.
8-. الجامع الصغير ج 2 ص 406.
مصاديق لعن در قرآن كريم
با مراجعه به قرآن كريم پى مى بريم كه خداوند متعال لعن را در چهار مورد به كار برده است:
1 ـ در مورد ابليس; آن جا كه مى فرمايد: " وَإنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ " (1); «وهمانا لعنت من برتوست تا روز جزا».
2 ـ در مورد عموم كافرين; آن جا كه مى فرمايد: " إنَّ اللهَ لَعَنَ الْكافِرينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعيراً " ;(2) «همانا خداوند لعنت كرده كافران را و براى آنان جهنم را آماده نموده است».
3 ـ در مورد اهل كتاب به طور عموم و يهود به طور خصوص; آن جا كه مى فرمايد: " لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَنى إِسْرائِيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعيسَى بْنِ مَرْيَمَ " ،(3) «لعنت شدند كسانى كه از بنى اسرائيل كافر شدند، به زبان داود و عيسى بن مريم».
4 ـ مواردى كه لعنت بر عنوان عامّى وارد شده، كه قابل انطباق با مسلمين است; مثال:
الف) عنوان ظالمين: " ألا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمينَ " ;(4) «آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است».
ب) عنوان كاذبين: " وَالْخامِسَةُ أنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيهِ إنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ " ،(5) «و بار پنجم قسم ياد كند كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گويان باشد».
ج)عنوان ايذاى رسول صلى الله عليه وآله:  وَالَّذينَ يُؤْذوُنَ اللهَ وَرسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ ;(6) وكسانى كه خدا و رسول را اذيت مى كنند خداوند آنان را در دنيا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است.
د) عنوان رمى محصنات به زنا: " إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِى الدُّنْيا وَالآخِرَةِ " ((7) «كسانى كه به زنان با ايمان و پاك دامن بى خبر از كار بد تهمت بستند محققاً در دنيا و آخرت ملعون شدند».
هـ ) عنوان قتل مؤمن: " وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجززاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَغَضَبَ اللهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذابَاً عَظيماً " (8); «وهركس مؤمنى را به عمد بكشد مجازاتش آتش جهنم است كه در آن جاويد معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت كند، و عذابى بسيار شديد برايش مهّيا سازد».
و) عنوان نفاق: " وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقينَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْكُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فِيها هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ " (9)«خدا مرد و زن از منافقان و كافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ براى كيفر آنان كافى است، و خدا آنان را لعن كرده و براى آنان عذاب ابدى است».
ز) عنوان فساد و قطع رحم: " فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ (10) «شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روى برگردانيد يا در زمين فساد و قطع رحم كنيد باز هم اميد داريد؟ اينان همين منافقانند كه خدا آنان را لعن كرده و گوش و چشمشان را كور گردانيد.
1- ص(38) آيه78                                   
2- احزاب (33) آيه 64.
3-  مائده (5) آيه 78.
4-  هود (11) آيه 18.
5-  نور (24) آيه 7.
حكمت لعن و تبرّى
در روايات اسلامى به حبّ و بغض توجّه خاص شده است; چه در سطح كلىّ، آن جا كه مى فرمايد: «هل الإيمان إلاّ الحبّ و البغض(1); آيا دين غير از حبّ و بغض است»، و چه در مورد و مصداق خاص، همانند آن كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به علىّ(عليه السلام) مى فرمايد: «يا علىّ حبّك ايمان و بغضك نفاق(2) اى على! حب تو ايمان و بغض تو نفاق است.
به چه دليل اين همه به حبّ و بغض تأكيد مى شود؟ اين سؤال را با بيان چند نكته توضيح خواهيم داد:
1 ـ مى دانيم كه حبّ و بغض دو نيروى بسيار عظيم است كه اگر در حدّ كمال در وجود انسان يافت شود، اثر بسيار عظيمى خواهد داشت; مثلا كسى كه محبّت شخصى را به جهت آن كه مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، اين در حقيقت بيانگر عشق و محبّت او بخوبى هاست و اين عشق و محبّت نيروى بسيار عظيمى است كه مى تواند تمام قوا را در اختيار گرفته و به سوى محبوب اصلى ـ كه همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و اين همان كمال و سعادت مطلوب انسان است.
2 ـ از طرفى ديگر، بغض نيز در صورتى كه در دل انسان نسبت به يك نفر كه كاملا شقى به وجود آيد، در حقيقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از آن شخص بيزار شود، و اين در حقيقت بيزارى از بدى هاست و از هر چه كه انسان را از خدا دور مى كند.
3 ـ اسلام بر خلاف برخى اديان، مانند سكه دو رويى است كه به لحاظ ضرورت اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش كرده است. انسان نمى تواند خوب و بد و يا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زيرا دو امرِ متضادند.
4 ـ روان شناسان نيز بر اين امر مهم تأكيد دارند كه بهترين راه (عمومى و خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقيقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه الگوهايى كامل از هر دو طرف است، كه از حيث ادبى و هنرى و روانى اثر بسيارى در جامعه مى تواند داشته باشد.
5 ـ حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلكه ظهور و بروز دارد و مادامى كه با منع شرعى و عقلى مزاحمت نكند اشكالى ندارد، بلكه رجحان هم دارد. اين مطلب از حيث روانى نيز قابل تأمل است، زيرا ابراز و اظهار يك مطلب سبب تلقين در نفس انسان و ملكه شدن آن مى شود. از همين رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده روحى انسان بسيار مؤثر است.
6 ـ تبرّى و تولّى و لعن كردن در حقيقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است; اعلان خطر است به مردم كه اى مردم! مواظب باشيد دشمنانى در كمين بوده و هستند تا دين شما را ضايع كرده و شما را از مسير مستقيم منحرف سازند، از آنان پيروى نكنيد. اعلان بشارت است به مردم در اين كه: ما الگوهايى بسيار كامل و خوب داريم كه اگر دنبال آنها رفته و از آنان پيروى كنيد، قطعاً به حقّ و حقيقت و لقاى الهى خواهيد رسيد و اين در حقيقت از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر اجتماعى است
7 ـ اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) از جهاتى مورد توجه خاص مسلمانان اند، زيرا آنان كسانى اند كه آن حضرت را درك كرده و از او سخن شنيده و سيره عملى اش را مشاهده نموده اند. از طرفى، به جهت فداكارى هايى كه برخى از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقديرند; از همين رو مسلمانان توجه خاص به آنان دارند. از سوى ديگر، كسانى كه سدّ راه پيشرفت واقعى اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامى مى شدند، بزرگ ترين ضربه را به اسلام و مسلمانان زده اند، به همين علت است كه الگوهاى خوب و بد از ميان صحابه انتخاب مى شود.
1- كافى، ج2، ص125، ح5; بحار الانوار، ج66، ص241، ح16.
2-معانى الأخبار، ص206; بحار الانوار ج30، ص42، ح13.
با اين وصف، به اين نتيجه مى رسيم كه مسئله تولّى و تبرّى و لعن از ضروريات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقيقت و دورى از فساد و تباهى است. آرى، آنچه در باب لعن از آن نهى شده اين است كه لعن ذكر دائمى انسان باشد، همان گونه كه در روايات به صيغه مبالغه از آن نهى شده است. در مصادر حديثى عامه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد است كه مؤمن، لعّان ـ يعنى بسيار لعن كند ـ نيست.(1) ولى مرحوم فيض كاشانى آن را به لحاظ كمّى وعددى گرفته و حديث را اين گونه معنا كرده است: «مؤمن نبايد همه را لعنت كند، ولى از لعن مستحقان جلوگيرى نكرده است، وگرنه مى فرمود: «لاتكونوا لاعنين» زيرا بين اين دو تعبير فرقى است كه صاحبان ادب مى فهمند.(2)
چگونه ممكن است كسى تبرّى را از مستحقّ آن مضايقه كند، در حالى كه خداوند متعال مى فرمايد: " قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً " (3); «براى شما مؤمنان بسيار پسنديده و نيكوست كه به ابراهيم و اصحابش اقتدا كنيد كه آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت هاى شما كه به جاى خدا مى پرستيد به كلّى بيزاريم. ما مخالف و منكر شماييم و هميشه ميان ما و شما كينه و دشمنى خواهد بود».
محلّ نزاع
حقيقت اين است كه بين هيچ مذهبى از مذاهب اسلامى در اصل مسئله لعن اختلاف چندانى نيست و فقط برخى از افراد ساده لوح و خشك در اصل مسئله احتياط مىورزند، ولى اكثر قريب به اتفاق، اصل جواز لعن را قبول دارند، واگر اختلافى هست در متعلق و محلّ لعن است.
همان گونه كه گفته شد، شيعه اماميه لعن را بر برخى از صحابه به كار مى برد كه منشأ فساد در جامعه عصر خود و بعد از آن تا روز قيامت شده اند، و از آن جا كه صحابه، مورد توجه خاص و براى عموم مردم محك دين اند، شيعه اماميه ضرور مى داند كه با اعلام برائت از آنان مردم را از اين خطر بزرگ آگاه سازد، كه اين فرد يا دسته خطر سازند، تا مردم از او و دسته و طرفدارانش دورى گزينند و در راه و عقيده اش قرار نگيرند و اين در حقيقت از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر است.
ولى اهل سنت مى گويند: كارى به صحابه نداشته باشيد، همه را تقديس كنيد، ولو احياناً كار زشتى انجام داده اند، چون اينها واسطه فيض تشريع از طريق پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر ما مى باشند. ولى شيعه اماميه به اين نكته نيز توجه دارد كه با وجود امامان معصوم و رهبران الهى ـ كه مورد توجه خاص خدا و رسول بوده اند ـ قدح و تضعيف و تبرى از برخى صحابه مشكلى ايجاد نمى شود. ما ـ همانند برخى از منصفان اهل سنت ـ عدالت كلّ صحابه را قبول نداريم، به نصّ آيات و روايات صحيح اسلامى از طريق فريقين، برخى از صحابه كارهاى بسيار زشتى انجام دادند كه بعضى از آنها جنبه شخصى نداشته، بلكه سبب انحراف عظيم در جامعه اسلامى شده است از همين رو لعن آنان هيچ مشكلى را به وجود نخواهد آورد. اين موضوع در بحث «عدالت صحابه» به طور مفصل بيان شده است.
11 . كنز العمال، ج1، ص146، ح720.
2 . المحجّة البيضاء، ج5، ص222.
31 . ممتحنة (60) آيه 4.   
تصريح قرآن و سنت به لعن برخى از صحابه
قبلا اشاره شد كه قرآن كريم لعن را در چهار محور به كار برده است كه قسمت چهارم از آن مورد نظر ماست، كه با اطلاق لعن بر مورد عام شامل برخى از صحابه نيز شده است، و حتى در برخى از موارد شخص صحابى لعن شده است; از آن جمله اين آيه شريفه است: " وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَاناً كَبِيراً " (1); «اى رسول ما به ياد آور وقتى را كه به تو گفتيم خدا البته به همه افعال و افكار مردم محيط است و ما رؤيائى كه به تو ارائه داديم جز براى آزمايش و امتحان مردم نبود، و درختى كه به لعن در قرآن ياد شده و ما به ذكر اين آيات عظيم آنان را مى ترسانيم و لكن بر آنان طغيان و كفر و افكار شديد چيزى نيفزايد».
مفسران در ذيل اين آيه مى گويند: مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حكم بن ابى العاص است و مقصود از خواب و رؤيا، رؤيايى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در خواب ديدند كه فرزندان مروان بن حكم يكى پس از ديگرى بر منبرش مى نشينند».(2)
هم چنين پيامبر (صلى الله عليه وآله) در موارد زيادى برخى از صحابه را لعن كرده كه از مشهورترين آنها حكم بن ابى العاص، و هر كس در صلب او است. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «واى بر امّت من از آنچه در صلب اوست».(3)
نصر بن مزاحم منقرى به سند خود از براء بن عازب نقل مى كند: روزى ابوسفيان با فرزندش بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد شد، حضرت فرمود: «بارخدايا! لعنت فرست بر تابع و متبوع(4) يعنى بر معاويه و ابوسفيان.
لعن نوع و شخص
ابو حامد غزالى در مورد لعن قاعده اى را ابداع كرده كه با روايات ذكر شده منافات دارد، و آن اين كه لعن بر دو نوع است: قسمى از آن جايز است و آن لعن بر عنوان كلّى است با اوصاف خاص، مثل: «لعنة الله على الكافرين و المبتدعين و الظالمين وآكلى الربا و...» وقسمى ديگر لعن شخص خاص و معين است كه خطر آن بزرگ است، مثل اين كه بگويد: زيد، خدا لعنتش كند و... و اگر بر فرض خواستيد شخص معينى را كه كفر يا فسقش ثابت شده لعن كنيد، او را با تعليق لعن كنيد، به اين معنا كه اگر توبه نكرده است، خدا لعنتش كند(5)
ابن تيميه نيز شبيه همين تفصيل را در كتاب الفتاوى الكبرى نقل كرده است(6)
در اين جا ذكر چند نكته در جواب اين دو لازم است:
1 ـ همان طور كه اشاره شد، افراد و اشخاصند كه الگو قرار مى گيرند، نه انواع; از همين رو در اظهار ولايت و برائت نيز بايد افراد مورد نظر باشند.
2 ـ در رواياتى كه به آن اشاره شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) افراد خاص را مورد لعنت قرار داده اند. در روايت است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) تايك ماه كامل قاتلان اصحاب بئر معونه را در نمازهايش لعنت مى كرد. و اگر در موردى پيامبر(صلى الله عليه وآله) از لعن نهى كرده است بايد آن را توجيه نمود، مانند حديثى كه بخارى آن را روايت كرده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در موارد متعددى به شارب خمر حدّ جارى ساخت، ولى از لعن كردن او نهى فرمود(7) ممكن است نهى پيامبر به جهت علم حضرت به حسن عاقبت او باشد. خصوصاً آنكه پيامبر بنابر نقل روايات ديگر شرابخوار را لعن كرده است(8)
3 ـ مورد بحث ما در مواردى است كه اشخاص فاسق بر فسق و گمراهى و ضلالت باقى بوده و با آن از دنيا رفته اند. ما اين گونه افراد را لعن مى كنيم; كسانى كه با انحرافاتشان مسير جامعه اسلامى را به گمراهى كشاندند، كه آثارش تا كنون وجود داشته و بر جاى مانده است.
4 ـ بدى ها را مى توان بر دو نوع تقسيم نمود: يكى آن كه جنبه شخصى دارد، مثل شرب خمر و غيره، و ديگرى جنبه عمومى دارد كه باعث انحراف جامعه و الگو قرار دادن آن است، مثل بدعت گذارى در دين، يا اين كه عملى زشت از شخصى صادر شود كه براى مردم الگوست، زيرا سبب تشويق اين عمل زشت مى شود. اگر لعن شخص جايز است در قسم دوم است نه اول، زيرا نوع اوّل در حقيقت غيبت است، كه اسلام از آن نهى اكيد كرده است. از همين رو در روايات اسلامى آمده است: اگر عالِم فاسد شود، عالَم فاسد مى گردد.لذا مى بينيم كه قرآن به صراحت شخص معين را مورد لعن قرار داده و مى فرمايد: " وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنْ الْكَاذِبِينَ (9); «و بار پنجم قسم ياد كند كه لعن خدا بر او باد اگر از دورغ گويان باشد». هم چنين مشاهده مى كنيم كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)اشخاص را به طور معيّن و مشخّص لعن و نفرين مى كند، مانند: ابوسفيان، معاويه و...
در تاريخ نيز آمده است كه عمر بن خطاب، خالد بن وليد را به جهت كشتن مالك ابن نويره مورد لعنت قرار داد(10)
امام على(عليه السلام) عبد الله بن زبير را در روز قتل عثمان لعن و نفرين كرد(11) هم چنين، عبد الله بن عمر فرزندش را سه بار لعن و نفرين كرده است(12).
غزالى مى گويد: سه صفت است كه مقتضى لعن است: كفر، بدعت و فسق.(13)
1- اسراء (17) آيه 60
2- تفسير فخررازى، ج20، ص237; تفسير قرطبى، ج10، ص281، تفسير روح المعانى، ج15، ص105.
3- مستدرك حاكم، ج4، ص481; صواعق المحرقه، ص179 ودر المنثور، ج4، ص191.
4-  وقعه صفين، ص217.
5- حياء علوم الدين، ج3، ص133 ـ 135.
6-  الفتاوى الكبرى، ج4، ص220.
7-  صحيح بخارى، ج8، ص14.
8- جامع الصغير ج2 ص406.
9- نور(24) آيه 7.
10- تاريخ طبرى، ج2، ص241; كامل بن اثير، ج3، ص358 وشرح ابن ابى الحديد، ج1; ص179.
11- مروج الذهب، ج2، ص54.
12- جامع بيان العلم و فضله، ج16، ص414، ح45174.
13- احياء علوم الدين ج 3 ص 106.
لعن نه سبّ
آنچه را كه مورد بحث قرار داده و جواز و رجحانش را ثابت كرديم، لعن و نفرين بود نه سبّ، زيرا بين اين دو واژه فرق است. سبّ در لغت به معناى شتم و دشنام آمده است.(1) طريحى مى گويد: شتم آن است كه توصيف كنى چيزى را به صفتى كه در آن نقص است.(2)
اسلام نه تنها اجازه لعن و نفرين را داده است، بلكه آن را امر راجح مى داند ولى از سبّ و شتم نهى كرده است; خداوند متعال مى فرمايد: " وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَيَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم... " (3); «و شما مؤمنان بر آنان كه غير خدا را مى خوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنها هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشنام دهند». ممكن است نهى از سبّ را به صورت مواجهه با كفار و بت پرستان حمل نماييم، اما در صورتى كه مخفيانه يا نزد مسلمانان باشد اشكالى ندارد; زيرا در اين صورت سبّ باعث نمى شود كه آنان نيز، سبّ را در مورد خداوند متعال به كار برند.
هنگامى كه امير المؤمنين (عليه السلام) شنيد كه عمرو بن حمق و حجر بن عدى اهل شام را در جنگ صفين سبّ مى كنند، آنان را از اين عمل باز داشت و فرمود: «من بر شما كراهت دارم كه بسيار سبّ كننده باشيد، ولى اگر اعمال آنان را توصيف كرده و احوال آنها را به مردم گوشزد كنيد بهتر است...»(4)
1 . النهايه، ج4، ص330، صحاح اللغه، ج1، ص144; لسان العرب، ج1، ص455 و مجمع البحرين، ج2، ص80.
2 . مجمع البحرين، ج6، ص98.
3 . انعام (6) آيه 108.
4 . نهج البلاغه، ج2، ص211، كلام 201; الاخبار الطوال، ص165 و تذكرة الخواص، ص154.
___________________
www.hawzah.net

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page