محاصره مكه توسط وهابيها

(زمان خواندن: 11 - 21 دقیقه)

در سال‏1219 وهابيها از هر طرف مكه را در محاصره گرفتند و ازهر طرف راهها را بستند و از رسيدن آذوقه مانع شدند، در آن سال‏گرانى، گرسنگى، علت‏بسته شدن راهها شدت گرفت و اين وضع ازاواخر ماه ذيحجه سال‏1219 شروع و تا ماه ذى القعده سال 1220ادامه داشت. قيمت اجناس و مواذ غذائى به دهها برابر رسيد.
مردم مكه تمام دارائى خود را به نازلترين قيمت فروختند وآنگاه آذوقه در شهر تمام شد و مردم از هر راهى كه ممكن بود، سد جوع مى‏كردند، حتى خون، پوست‏حيوانات، گوشت گربه و سگ و هرحيوان ديگر را مى‏خوردند.
برخى از مردم به فرمانده سپاه وهابيها «مضايفى‏» نامه نوشتندو بعضى هم شبانه مخفيانه پيش او رفتند، شريف كه از اين جريان‏اطلاع يافت، عده‏اى را زندانى كرد و عده‏اى را اعدام نمود ولى‏بسيارى از اشراف از شدت ناراحتى به وهابيت گرويدند.
و بيشتر عربهاى اطراف مكه نيز با وهابيها بيعت كردند وهابيهااز هر طرف راهها را بسته و مامورانى گذاشته بودند كه نگذارندآذوقه و لوازم به مكه برده شود.
در اين موقع عده‏اى از جنگجويان وهابى به فرماندهى «مضايفى‏»به سوى جده حركت كردند و شهر جده را نيز به محاصره انداختند،آنان به خود نردبان و كلنگ همراه داشتند و نگهبانان برج وباروى شهر، وهابيها را به توپ و گلوله بستند و بسيارى راكشتند و مابقى را وادار به عقب‏نشينى كردند، سپس مضايفى‏عقب‏نشينى كرد و راههاى جده، يمن، صحراى نعمان و قلعه مدره رابه شدت بستند و هركه را هم سر راه مى‏ديدند، اعم از زائر خانه‏خدا و غيره، مى‏كشتند يا اسير مى‏كردند زيرا آنان مردم مسلمان‏را كافر و مشرك مى‏دانستند و سپس به چهل تن از قبيله هذيل‏ماموريت دادند كه راه ميان مكه و عيينه را بگيرند و راهزنى‏كنند و راهها را ناامن سازند، آنها مانع از اين شدند كه مردم‏از «تنعيم‏» محرم شوند و برخى را كه به عمره مى‏آمدند، در راه‏كشتند.
در اثر ناامن بودن راهها قيمت مواد غذائى آنقدر بالا رفت كه‏مردم قادر نبودند براى خود آذوقه تهيه نمايند و بالاخره قحطى وگرانى آنقدر شديد شد كه بسيارى از مردم از گرسنگى مى‏مردند،جنازه مرده‏ها كوچه‏ها را پر كرده بود و در مكه جز اندكى‏نماندند و حتى صف اول نماز جماعت در مسجدالحرام پر نمى‏شد وتمام مغازه‏ها و دكانها بسته شده بود.
در اين شرائط يكى از علماى وهابى به نام عبدالرحمن بن نامى‏نزد شريف آمد و با او پيشنهاد صلح كرد به اين شرط كه شريف به‏آنان اجازه زيارت خانه خدا را بدهد. آنها پس از زيارت به‏سرزمين خود برگردند و همه مردم مكه و اطراف آن تحت‏حكومت‏وهابيها باشند منتها حكومت‏شهر مكه به دست‏شريف باشد و تعهدكردند كه با مردم مكه به مهربانى رفتار كنند و بنا را بر اين‏گذاشتند كه سعود را از جريان باخبر سازند و به انتظار پاسخ‏بنشينند.
وهابيها پس از اين قرارداد وارد مكه شدند و در مراسم حج‏شركت‏كردند، آنها به هنگام طواف پايكوبى مى‏كردند و به طرف حجرالاسودبا چوب و عصا اشاره مى‏كردند.
مردم شهر كه اغلب فرار كرده بودند، به شهر باز گشتند و اوضاع‏آرام شد و قيمت‏ها پائين آمد و در همين سال زائران شامى به‏سرپرستى عبدالله پاشا با نيروئى فوق‏العاده حدود 1500 سواررسيدند و خود سعود نيز در مراسم حج‏شركت كرد.
سعود به عبدالله پاشا و نيز به امير حاج مصر به خاطر محمل‏هائى‏كه با خود آورده بودند، اعتراض كرد. آنها در پاسخ گفتند:
اينها علامت و نشانه‏هائى هستند كه حجاج قافله‏هاى خود را پيداكنند، سعود آنها را تهديد كرد كه اگر باز آنها را بياورند، خواهد شكست و شرط كرد كه به هنگام انجام مراسم حج نبايد طبل ونى و شيپور بزنند.
وهابيها تا يازدهم محرم 1221 در مكه ماندند و بعد آنجا راترك گفتند آنها در مدت اقامت‏خود در مكه به بيمارى آبله مبتلاشدند و بسيارى از آنها مردند و آنقدر مرده زياد شد كه چندين‏جسد را در يك قبر دفن مى‏كردند و عده‏اى هم كه از آن‏ها سالم‏مانده بودند، به كارهاى پست مشغول شده بودند.
در آغاز همان سال بود كه شريف غالب ماموران خود را به اطراف‏فرستاد و خود به جده وارد شد و به كارهاى خود سرو سامان داد ومشغول مرمت‏خرابيهاى ناشى از جنگ شد، آنگاه تعداد بيست نفر ازوهابيها از درعيه وارد جده شدند، آنها حامل نامه‏اى از سعودبودند و اين نامه در رابطه با صلح بود، مردم را به مسجد عكاش‏فرا خواندند و رساله محمد بن عبدالوهاب را كه طى آن همه‏مسلمانان را كافر خوانده بود، براى مردم جده خوانده شد.
شريف غالب از جنگ با وهابيها خسته شده بود و از طرفى نيروى‏مقاومت در خود نمى‏ديد و از طرف ديگر سخت علاقه داشت كه بقيه‏نفوذ خود را حفظ كند، از اين روى چاره‏اى نداشت جز اين كه به‏مسلك وهابى تظاهر نمايد و طبق تمايلات وهابيها رفتار نمايد وبا پذيرفتن دين خدا و رسول با سعود دست‏بيعت‏بدهد (1) .و قول دادكه همه كارهاى ممنوع از طرف وهابيها را ممنوع سازد. براى اين‏كه خلوص نيت‏خود را بهتر به ثبوت رساند، دستور داد بقعه‏هائى‏را كه وهابيها خراب نكرده بودند، ويران سازند و دستور دادمردم با شنيدن اذان نماز، جملگى براى شركت در نماز جماعت‏حاضرشوند و رساله‏هاى محمد بن عبدالوهاب تدريس شود و نماز جماعت درمسجدالحرام به‏طور مكرر برگزار نشود و... با همه اينها اعمالى‏از او سر مى‏زد كه سعود را نسبت‏به خلوص وى بدگمان مى‏ساخت.
از كارهاى جالب توجهى كه از شريف سر مى‏زد، اين بود كه ازبازرگانان اموالى به عنوان «عشور» دريافت مى‏داشت و چون مورداعتراض قرار مى‏گرفت، مى‏گفت: اين بازرگانان مشركند(مقصودش اين‏بود كه چون وهابى نيستند، پس مشرك هستند) و بنابراين من اين‏مال را از مشركين دريافت مى‏كنم نه از مسلمانان موحد (2) .
مورخان نوشته‏اند: سرپرست‏حجاج شامى آن سال باز عبدالله پاشابود وقتى كه قافله وى به نزديكى مكه رسيد، يكى از ماموران‏وهابى به او اخطار كرد كه جز به شرط سال گذشته نبايد وارد مكه‏شود او هم نپذيرفت و قافله وى بدون انجام مراسم حج از همانجابه شام برگشتند و محمل مصريها به دستور سعود به آتش كشيده شدو پس از پايان مراسم حج كسى از طرف سعود اعلام كرد كه سال ديگركسى كه ريش خود را بتراشد، حق شركت در حج نداد و ضمنا آيه‏شريفه را خواند:
(يا ايها الذين آمنوا انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا...) (3) .
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بدانيد كه مشركان پليدند، پس ازامسال ديگر به مسجدالحرام نزديك نشوند».
از همين سال كاروان حج‏شاميها و مصريها قطع شد (4) . و به‏طور كلى‏غير از وهابيان همه مسلمانان از شركت در مراسم حج و زيارت‏خانه خدا منع شدند زيرا آنان جز وهابيها را مشرك مى‏دانستند.
تصرف مدينه
جبرتى در ضمن حوادث سال 1220 مى‏نويسد كه:
وهابيها مدت نزديك به يك سال و نيم مدينه را در محاصره داشتندو از ورود آذوقه به شهر ممانعت مى‏كردند، سرانجام مردم مدينه‏ناگزير از تسليم شدند و وهابيها شهر را به تصرف درآوردند،استعمال تنباكو و توتون را منع كردند و گنبدهاى روى قبور رابه جز گنبد روى قبر پيغمبر(ص) همه را ويران ساختند (5) و تمام‏اشياى گرانبهايى را كه در حرم پيامبر(ص) وجود داشت، به تصرف‏آوردند و قاضى مكه و مدينه را كه از طرف عثمانيها بودند، ازشهر بيرون كردند. آنگاه پست قضاوت مكه را به شيخ عبدالحفيظ وپست قضاوت مدينه را به برخى از علماى اين شهر دادند، آنان‏مردم را از زيارت قبر پيامبر منع و جلوگيرى كردند (6) .
بنابر نوشته صلاح الدين مختار، چون سران و بزركان مدينه‏دريافتند كه شريف غالب قصد بيعت‏با سعود را دارد، به سعوديهاپيشنهاد كردند بيعت اهل مدينه را مبنى بر پذيرفتن دين خدا ورسول و فرمانبرى از سعود، قبول كند. پس از اين پيشنهاد اهل‏مدينه به ويران ساختن قبه‏ها و بناهاى روى قبور اقدام كردند (7) .
به اين ترتيب، وهابيها حكومت‏حجاز را نيز به دست آوردند وعمال عثمانى را بيرون كردند و نام پادشاه عثمانى را از خطبه‏هاانداختند و به اين هم قانع نشدند به فكر تصرف عراق و سوريه‏افتادند.
امير حيدر شهابى در تاريخ خود مى‏نويسد:
وهابيها در اين سال (1225) به سرزمين حوران يورش بردند و تمام‏اموال مردم را تاراج كردند و غلات را آتش زدند و مردم بى‏گناه‏را قتل عام نمودند و خانه‏هايشان را ويران ساختند و فساد وآشوب بپا كردند و گفته‏اند: معادل سه ميليون درهم به اين منطقه‏خسارت وارد آوردند (8) .
هجوم وهابيها به كربلا و نجف:
از اوايل تشكيل حكومت آل سعود گاهى وهابيها به شهر و نواحى‏مختلف عراق حمله مى‏كردند بنابه نوشته مورخان حملات وهابيها به‏كربلا و نجف از سال‏1216، زمان حكومت عبدالعزيز آغاز شد و تابعد از سال 1225 دوران حكومت‏سعود بن عبدالعزيز ادامه داشت ودر طول مدت دوازده سال چندين بار كربلا و نجف و مناطق مرزى‏عراق مورد تاخت و تاز وهابيها قرار گرفت.
ظاهرا نخستين بار در سال‏1216 بود كه سعود بن عبدالعزيز بالشگر عظيمى به كربلا حمله كرد آنچه در زير مى‏خوانيد، عصاره‏اى‏است كه از نوشته‏هائى كه سه گروه از مورخان (مورخان وهابى،مورخان شيعه، و علماى بزرگى كه خود شاهد و ناظر بوده‏اند ومورخان غير اسلامى) در باره اين حملات نوشته‏اند.
صلاح الدين مختار، از نويسندگان وهابى در اين باره چنين‏مى‏نويسد:
«در سال‏1216، امير سعود(پسر عبدالعزيز) در راس سپاهى ازمردم نجد و عشاير جنوب و حجاز و تهامه و نواحى ديگر به قصدعراق حركت نمود و در ماه ذيقعده به شهر كربلا رسيد و آن رامحاصره كرد، سپاه مذكور باروى شهر را خراب كردند و به زوروارد شهر شدند، بيشتر مردم را در كوچه و بازار و منازل به قتل‏رسانيدند و نزديك ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج‏شدند و در آبى به نام ابيض گرد آمدند، خمس اموال را خود سعودبرداشت و بقيه را به هر پياده يك سهم و به هر سواره دو سهم‏قسمت كرد» (9) .
مورخ نجدى، شرح واقعه مزبور را اين‏طور نوشته است كه:
«در سال‏1216 در ماه ذيقعده سعود، با سپاهى مركب از جميع‏شهرنشينان و باديه‏نشينان نجد و جنوب و حجاز و تهامه و نقاطديگر به قصد حمله به سرزمين كربلاى حسينى(ع) حركت كرد و دربيرون شهر فرود آمد. سپاه مزبور ديوار شهر را خراب كردند و به‏زور وارد شهر شدند، بيشتر مردم را در بازارها و خانه‏ها به قتل‏رسانيدند و گنبد روى قبر را ويران ساختند و صندوق روى قبر راكه زمرد و ياقوت و جواهرات ديگر در آن نشانده شده بود،برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا ونقره و قرآنهاى نفيس و غير آنها هرچه يافتند، غارت كردند،نزديك ظهر از شهر بيرون رفتند در حالى كه قريب به دو هزار تن‏از اهل كربلا را كشته بودند (10) .
صلاح الدين مختار، پس از نقل سخن ابن بشر، مى‏گويد كه:
«امير سعود به شهرى حمله برد و قتل و غارت كرد كه در نظرشيعه، شهرى است كه رعايت احترام آن لازم است‏» (11) .
و يكى از مستشرقين درباره جنايات هولناك وهابيها در كربلا،مى‏نويسد:
«12 هزار وهابى غافلگيرانه به ضريح امام حسين(ع) هجوم‏آوردند، بعد از آن كه به غنائم عظيمى دست‏يافتند، هرچه‏مى‏توانستند با خود حمل كردند و هرچه باقى ماند، طعمه حريق‏ساختند، پير مردها و زنها و كودكان به شمشير عربهاى وحشى قتل‏عام شدند، قساوتشان هرگز اشباع نمى‏شد و آنقدر كشتند كه خون‏مثل نهر آب جارى شد و در نتيجه در اين حمله سبعانه بيش ازچهار هزار نفر به قتل رسيدند و آنچه غارت كردند و با خودبردند بيش از چهار هزار بار شتر بود و بعد از غارت و كشت وكشتار ضريح امام و هرچه در اطراف آن بود، كوبيدند و به صورت‏تل خاكى درآوردند و همه چيز را ويران ساختند و به خصوص‏مناره‏ها و قبه‏ها را به اعتقاد اين كه از طلا ساخته شده‏اند» (12) .
مرحوم علامه سيد محمد جواد عاملى مولف «مفتاح الكرامه‏» كه‏حمله سبعانه وهابيان به كربلا و نجف در حال حيات او اتفاق‏افتاده و خود شاهد حمله آنها به نجف بوده در خاتمه جلد پنجم‏«مفتاح‏الكرامه‏» مى‏نويسد:
«سعود وهابى كه در سرزمين نجد سر به شورش برداشته و در منطقه‏آشوب به پا كرده بود، بدعتهاى زيادى در دين گذاشت و خونهاى‏زيادى از مسلمانان بريخت و قبور ائمه شيعه را با خاك يكسان‏كرد و در سال‏1216 به مشهد حسين(ع) هجوم بردند، مردان وكودكان را كشتند، اموال مردم را گرفتند و در بى‏احترامى نسبت‏به آستان مقدس زياده‏روى كردند و آن را ويران ساختند و از ريشه‏درآوردند و آنچنان در حرم شريف فساد و ويرانى بار آوردند كه‏خدا مى‏داند» (13) .
باز مى‏گويد:
«در نهم ماه صفر سال 1221 قبل از طلوع صبح، سعود وهابى به‏نجف حمله آورد و ما را غافلگير كرد حتى برخى از هواداران اواز ديوار سور نجف بالا آمدند و نزديك بود شهر نجف را به تصرف‏خود درآورند كه از اميرمومنان على(ع) كرامات آشكار و معجزات‏روشن ظاهر گشت، از سپاهيان او عده زيادى كشته شدند و او ناكام‏برگشت‏» (14) .
باز در جلد ششم‏«مفتاح‏الكرامه‏» مى‏نويسد:
«در ماه جمادى الاخر سال‏1223 آشوبگرى به نام «سعود» از نجدبا بيست هزار پيكارگر -بلكه بيشتر- به عراق هجوم آوردند به مااطلاع رسيد كه او مى‏خواهد غافلگيرانه به نجف اشرف حمله كند، ماخود را آماده ساختيم و همه مردم در داخل سور قرار گرفتيم،آنها شبانه به سوى نجف رو آوردند ديدند ما آماده پيكار هستيم‏و همگى در داخل سور رفته‏ايم و توپ‏ها و گلوله‏ها فراهم‏ساخته‏ايم، آنها كارى از پيش نبردند، نجف را به سوى حله ترك‏گفتند، اهل آن‏جا را هم مجهز يافتند آنگاه به سوى كربلا رونهادند و اين شهر روز روشن محاصره كردند اهالى شهر پشت دروازه‏شهر مقاومت كردند، كشته‏ها دادند و از دشمن نيز بكشتند وسرانجام در آن حمله، سعود نااميد بازگشت او در عراق فساد وتباهى راه انداخت و بر مكه و مدينه چيره شد و برنامه حج را سه‏سال به صورت تعطيل درآورد» (15) .
باز مرحوم علامه عاملى در جلد هفتم مفتاح‏الكرامه مى‏نويسد:
«اين جزء از كتاب، بعد از نيمه شب نهم رمضان المبارك 1225 به‏دست مصنف آن خاتمه يافت، درحالى كه دل نگرانى و تشويش بود،زيرا اعراب «عنيزه‏» كه وهابى هستند، اطراف نجف اشرف و مشهدحسين(ع) محاصره كرده‏اند، راهها را بسته و زوار حسين(ع) را كه‏از زيارت نيمه شعبان به وطن‏هاى خود باز مى‏گشتند، غارت‏نموده‏اند و جمع كثيرى از آنان(بيشتر از زوار ايرانى را) به‏قتل رسانيده‏اند، گفته مى‏شود عدد مقتولين(دراين بار) يكصد وپنجاه تن بوده است، البته كمتر از اين هم گفته‏اند (16) .
نويسندگان شيعه، عموما قتل عام كربلا را در روز هجدهم‏ذيحجه(عيد غدير) سال‏1216 نوشته‏اند از جمله مولف‏«روضات‏الجنات‏» در شرح حال مولى عبدالصمد همدانى حائرى نوشته‏است كه در روز چهارشنبه هجدهم ذيحجه كه عيد غدير بود، پس ازآن كه وهابيان، عالم مزبور را با حيله و مكر از خانه بيرون وبه دست ايشان به شهادت رسيد (17) .
دكتر عبدالجواد كليددار كه خود از اهل كربلاست، در تاريخ كربلاو حائر حسين(ع) از تاريخ كربلاى معلى نقل كرده است، واقعه رااين چنين شرح مى‏دهد:
«در سال‏1216 امير سعود وهابى سپاهى مركب از بيست هزار مردجنگى تجهيز كرد و به شهر كربلا حمله‏ور شد، كربلا در اين ايام،در نهايت‏شهرت و عظمت‏بود زوار ايرانى و ترك و عرب بدان روى‏مى‏آوردند، سعود پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گرديد، وكشتار سختى از مدافعين و ساكنان آن نمود، حصار شهر، از چوب وشاخه‏هاى درخت‏خرما كه آن‏ها را پشت ديوارهاى گلى، تعبيه كرده‏بودند، به وجود آمده بود.
سپاه وهابى در اين يورش وحشيانه، چنان رسوايى در شهر به بارآوردند كه به وصف نمى‏گنجد حتى گفته مى‏شود كه در يك شب بيست‏هزار تن را به قتل رسانيدند» (18) .
همين نويسنده ادامه مى‏دهد:
«پس از آن كه امير سعود، از كارهاى جنگى فراغت‏يافت، به طرف‏خزينه‏هاى حرم، متوجه شد، اين خزائن از اموال فراوان و اشياى‏نفيس، انباشته بود وى هر چه در آن‏جا يافت، برداشت. مى‏گويند كه‏در مخزنى را باز كرد كه سكه‏هاى بسيار در آن گردآورى شده بود،از جمله چيزهايى كه به چنگ آورد، گوهر درخشان بسيار بزرگى بودبا بيست قبضه شمشير كه همه با طلا زينت‏يافته و با سنگهاى‏قيمتى مرصع شده بود، ظرفهاى زرين و سيمين و فيروزه و الماس ازذخائر گران‏قيمت، همه را برداشت، ديگر چهار هزار شال كشميرى،دو هزار شمشير طلا، تعداد زيادى تفنگ و اسلحه ديگر، همه به‏غارت رفت.
كربلا، پس از اين حادثه به وضعى درآمد كه شعرا براى آن مرثيه‏مى‏گفتند از جمله:
فشدلايثنى هواه الثانى‏و مزق الكتاب و المثانى و هدم الشباك و الرواقاو استلب الحلى و الاعلافا و قتل النساء و الاطفالااذ لم يجد فى كربلا رجالا لانهم زاروا الغدير قصدافارخوه (بغدير) عدا (19)
كسانى كه جان سالم بدر برده بودند، به تدريج‏به شهر باز گشتندو به اصلاح پاره‏اى از خرابيها برخاستند.
بنابر آنچه «لونكريك‏» در تاريخ خود نوشته(چهار قرن از تاريخ‏عراق) تمام پايتخت‏هاى كشورهاى اسلامى از اين واقعه به شدت‏لرزيد» (20) .
همين نويسنده در جاى ديگر از كتاب خود، به نقل از «لونكريك‏»اين چنين آورده است:
«خبر نزديك شدن وهابيها، به شهر كربلا غروب روز دوم نيسان‏1801 ميلادى، درحالى كه بيشتر ساكنان آن شهر به قصد زيارت به‏نجف رفته بودند، با عجله دروازه‏ها را بستند وهابيها كه تعدادآنها به ششصد پياده و چهارصد سوار تخمين زده مى‏شد، به كنارشهر فرود آمدند و چادرهاى خويش را برافراشتند و آذوقه‏هاى خودرا به سه قسمت كردند، آنگاه از طرف محله باب‏المخيم سوراخى درباروى شهر به وجود آوردند و از آن سوراخ وارد خانه‏اى شدند واز آنجا به نزديكترين دروازه‏ها حمله بردند و به زور آن راگشودند و داخل شهر شدند. مردم وحشت‏زده و سراسيمه پا به فرارنهادند وهابيان به طرف ضريحهاى مقدس سرازير گشته، شروع به‏خرابى آنها نمودند، اشياء نفيس و نذورات قيمتى و هدايايى كه‏فرمانروايان و پادشاهان ايران تقديم كرده بودند، همه را غارت‏كردند، همچنين زينت آلات ديوارها و طلاهاى سقف را كندند،شمعدانها و قاليهاى گران‏قيمت و قنديلهاى پرارزش را بردند،درهاى مرصع و آنچه از اينگونه يافته مى‏شد، همه را كندند. وقريب پنجاه نفر زائر را نزديك و پانصد نفر را بيرون ضريح و درصحن به قتل رسانيدند و به هركس رسيدند بدون رحم با قساوت تمام‏كشتند، بر پيران و خردسالان هم ترحم نكردند بعضى تعداد كشتگان‏را هزار تن و بعضى ديگر نج‏برابر تخمين زده‏اند (21) .
مولف كتاب «العراق قديما و حديثا» درباره هجوم وهابيها به‏كربلا مى‏نويسد:
«در سال‏1216 گروهى از وهابيها، مركب ازحدود 600 شتر سوار وچهارصد اسب‏سوار به كربلا هجوم آوردند و اين در هنگامى بود كه‏بيشتر اهالى به نجف رفته بودند.
مهاجمين صحن‏هاى امام حسين(ع) و برادرش عباس(ع) را به سختى‏ويران ساختند و آنچه در آن دو حرم شريف بود، غارت كردند،اشياى نفيس و دانه‏هاى قيمتى و قطعه سنگهاى معدنى و چوبهاى ساج‏و آينه‏هاى بزرگ و هداياى گرانقيمتى كه وزرا و امرا و پادشاهان‏ايران هديه كرده بودند، همه را بردند و هرچه به ديوارها نصب‏شده بود و طلاى‏سقفها را كندند و قاليهاى پر ارزش و شمعدانها واشياى نفيسى كه از سقف آويزان بود، و درهاى مرصع و هرچه ازاين قبيل بود، به يغما بردند (22) .
«اوژن فلاندن‏» در سفرنامه خود به ايران، مى‏نويسد:
«كاردانان مى‏گويند كه اين اشياء و جواهرات آتش طماعى اعراب‏را فراهم كرده كه با دست منحوس خود به ربودن اين نفايس قيام‏كنند ولى آنچه كه بيشتر حرص اينان را تحريك مى‏كند، همانا وجوددو ضريح على و حسين(عليهماالسلام) است. اهالى محل با شگفت وبهت نقل مى‏كنند كه چهل سال پيش (1256 - 1258ه) وهابى‏ها كه‏طايفه‏اى از اعرابند، به تعداد پانزده هزار نفر به شهر كوچك‏كربلا هجوم آوردند، تمام مردمش را كشتند، خانه‏هايش را ريشه‏كن‏كرده كليه نفايس و غنائمش را ربودند» (23) .
آرى وهابيها در اين يورش سبعانه به سالمندان و خردسالان وزنان، كوچكترين ترحمى ننمودند و به جناياتى دست زدند كه قلب‏هر انسان را به درد مى‏آورد، تعجب‏اور است كه به قول‏«مسترلونكريك‏» وهابيها اين جنايات هولناك را به نام دين‏انجام مى‏دادند. و نام آن را جهاد فى سبيل‏الله گذاشته بودند!!
همان‏طورى كه ملاحظه مى‏شود مورخان تعداد لشگريان سعود و همچنين‏تعداد مقتولين را با اختلاف زياد نقل كرده‏اند، بعضى تعداد سپاه‏سعود را بيست هزار و بعضى يك هزار، يا ميان اين دو گفته‏اند.
با توجه به نوشته‏هاى نويسندگان وهابى كه قسمتى از آنها قبلانقل گرديد، و قرائن ديگر، گويا تعداد لشگريان سعود در حمله‏سال‏1216 بيست هزار و تعداد كشته شدگان پنج هزار درست‏تر باشد.
انگيزه حمله وهابيها به دو شهر مقدس كربلا و نجف دو چيز بود:
نخست عداوت شديد آنها نسبت‏به شيعيان به خاطر احترام‏فوق‏العاده‏اى كه آنها براى قبور ائمه اهل بيت(عليهم السلام) قائلند. دوم دوختن چشم طمع به ذخاير فراوانى كه در خزائن وحرمهاى اين بزرگواران وجود داشت، و در يك كلمه‏«غارتگرى‏»آنها، در وهله اول در حمله خويش به كربلا پيروز شدند ولى درحملات ديگر به نجف و كربلا بر اثر هشيارى مردم مسلمان ناكام بازگشتند.
صاحب‏نظران علل غلبه وهابيها به شهر كربلا را در مرتبه اول خلاصه‏كرده‏اند:
1 - از همه مهمتر خيانت عمرآقا حاكم شهر كربلا بود او از طرف‏سليمان پاشا، والى بغداد از طرف سلطان عثمانى براى حفاظت‏شهر،كارى انجام نداد و هيچ اقدامى نكرد، بلكه به سبب تعصب تسنن باوهابيها همزبان و هم‏قول بود و به همين جهت مورد مواخذه سليمان‏پاشا قرار گرفت و سرانجام اعدام گرديد (24)
. 2 - برج و باروى‏شهر كربلا، استحكام كافى نداشت، به علاوه براى دفاع از آن عده‏كافى و لازم وجود نداشتند (25) .
3 - وقوع وبا در مدت كوتاهى قبل از آن به‏طورى كه گروه عظيمى‏از مردم تلف و عده‏اى از شهر فرار كرده بودند و به اين ترتيب‏شهر آمادگى كافى براى دفاع نداشت.
4 - هنگام هجوم وهابيها به شهر كربلا طبق نوشته مولف‏«مفتاح‏الكرامه‏» قبائل شيعى مذهب اطراف از قبيل قبيله خزاعل‏و آل بعيج و آل جشعم، با يكديگر، اختلاف داشتند و سرگرم زد وخورد بودند (26) . و مجال جلوگيرى از وهابيان را نداشت.
5 - از همه مهمتر اين كه مردان و جوانان، عموما به مناسبت عيدغدير رهسپار نجف اشرف شده بودند و كسى نبود كه از شهر دفاع‏كند و در برابر مهاجمان بايستد، در شهر فقط زنان و سالخوردگان‏و كودكان باقى مانده بودند كه از ايشان كارى ساخته نبود (27) .
ولى اين حادثه اثر عميقى در شيعيان عراق گذارد، حاكم شهر رابركنار كردند و او را به عنوان قصاص كشتند و يكى از عراقيان‏به صورت مرد قلندرى به نجد رفت و با وهابيان خو گرفت و در يك‏فرصت مناسب، عبدالعزيز را به قتل رساند. برج و باروى كربلا ونجف را محكم كردند و آذوقه و اسلحه به قدر كافى فراهم نمودندو در حملات ديگر در مقابل وهابيان با رشادت تمام مقاومت‏نمودند.
از علماى بزرگى كه براى دفاع از شهر نجف و مقابله با وهابيان‏كوشش و تلاش فراوان كردند، مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطاء بود كه‏طلاب نجف و مردم آن شهر را براى مقابله با وهابيان بسيج كرد واين بسيج همگانى اثر قابل ملاحظه‏اى در دفع آن‏ها داشت.
عبدالله فيلبى گويد كه عمل سعود در حمله به كربلا، گذشته ازشيعه، همه جهان را به هيجان آورد و نقطه استوارى بود براى‏قيامهايى كه در برابر وهابيت انجام يافت و عواقب وخيمى براى‏دولت‏سعودى به بار آورد (28) .
________________________________________
پى‏نوشت:
1- تاريخ المملكه‏العربيه السعوديه، ج‏1، ص 91.
2- المختار من تاريخ الجبرتى، ص‏667.
3- توبه: 28.
4- خلاصه‏الكلام، به نقل كشف الارتياب، ص‏36.
5- تاريخ جبرتى، ج‏3، ص 91.
6- تاريخ المملكه العربيه‏السعوديه، ج‏1، ص 91، 92.
7- تاريخ المملكه‏العربيه‏السعوديه، ج‏1، ص 91، 92.
8- به نقل كشف الارتياب، ص‏37.
9- تاريخ المملكه‏العربيه‏السعوديه، ج‏1، ص‏73.
10- عنوان المجد، فى تاريخ نجد، ج‏1، ص 2 - 121.
11- تاريخ المملكه‏العربيه‏السعوديه، ج‏1، ص‏77 و 78.
12- فاسيليف، تاريخ العربيه‏السعوديه، ص 48.
13- مفتاح الكرامه، ج‏5، ص 512.
14- همان.
15- مفتاح الكرامه، ج‏6، ص 434.
16- مفتاح الكرامه، ج‏7، ص‏653.
17- روضات الجنات، ج‏4، ص 198.
18- تاريخ كربلا و حاير حسين(ع) ص 174.
19- موسوعه العتبات المقدسه، قسم كربلا، ج‏8، ص 375.
20- تاريخ كربلا و حائر حسين، ص 174.
21- تاريخ كربلا و حائر حسين، ص 172 - موسوعه‏العتبات‏المقدسه،ج‏8، قسم كربلا، ص 271.
22- به نقل موسوعه‏العتبات المقدسه، قسم كربلا، ص 271.
23- سفرنامه «اوژن فلاندن‏» به ايران، چاپ سوم، انتشارات‏اشراقى، ص 462 ترجمه نور صادقى.
24- مسير طالبى، ص 408 - تاريخ العربيه‏السعوديه، ص‏49.
25- مسير طالبى، ص 408.
26- مفتاح الكرامه، ج‏7، ص‏653.
27- وهابيان، على اصغر فقيهى، ص 262.
28- تاريخ نجد، ص‏99.
________________________________________
مكتب اسلام-سال 1378-ش8
داود الهامى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page