خادم ور شكسته !

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

محبّت آل محمّد صلّی الله عليه وآله وسلّم سرمايه اي است زوال ناپذير كه با آن مي شود رفيع ترين جايگاه خلقت – بهشت – را خريد . آنان كه از اين سرمايه عظيم برخوردار اند ، بايد قدرش را بدانند . تا مبادا در بازار پر غوغاي « دنيا » از دستشان ربوده شود . رونق داد و ستد در تهران ، يكي از خادمين حرم را به انديشه كسب مال مي اندازد . تا اينكه راهي تهران مي شود . در بستر داد و ستد ها و معاملات مختلف ، در مدّت كوتاهي به مال چشمگيري دست پيدا مي كند . امّا ، در اين ميان يك علاقه و كششي خاصّ ، بدون آن كه در اختيار او باشد او را به سمت آستان و حرم سيّد الكريم عليه السّلام مي كشيد . و همين كشش غير قابل كنترل موجب شد كه او در هفته چند روز به شهر ري بيايد . مدّتي كه گذشت احساس كرد رها كردن كاسبي در يكي دو روزي كه به حرم مي آيد لطمه به كارش مي زند ، و او را از كسب درآمد بيشتر مي اندازد . امّا دست خودش نبود بلكه سابقه علاقه و محبّت به سيّد الكريم عليه السّلام هيچ گاه اجازه نداده بود حتّي يك نوبت ، آمدن به شهر ري را تعطيل كند . يكي از اين روزها كه با حالي متغير جلوي ايوان حرم ايستاده بود ، رو به ضريح و خطاب به سيّد الكريم عليه السّلام گفت : آقا ، رهايم كن بروم دنبال كاسبي ام ، مرا از نوكري معاف كن ! او اين بار چهار ماه رفت ، بدون اينكه حتيّ يكبار به شهرري بيايد و يا كسي خبري از او بشنود . تا اينكه …آن روز صداي ناله اي همه را متوّجه خود كرده بود. همان خادم بود ، در پاي ضريح با صداي بلند گريه مي كرد مثل كسي كه عزيزي از دست داده باشد . التماس مي كرد و ضجه مي زد : آقا غلط كردم ، آقا نفهميدم … آري دنيا ، اين عروس چند چهره ، صورت ديگرش را نشان او داده بود . فصل كاميابي به سر آمده بود و حالا او مانده بود با دست هاي تهي از همه اموالي كه شرار ورشكستگي به خاكستر نشانده بود .او مانده بود و ناله حسرت و ديگر هيچ … .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page