شعر «آفتاب اهل کمال»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

گشت مرآت ذات بی همتا
چشمش از ذوق دوست شد بینا
ریخت بیرون ز سینه حرص وهوا
غرق آرامش و بری زِ ریا
هم خواصش شدند ره پویا
كرد بیرون ز سنگ خاره گیا
زرد رویی همیشه از تو جدا
مدد و عزّ و حكمت و تقوا
افتخار مدام آل عبا
می كند هر دقیقه كسب ضیا
آن علی سیرت و حسن سیما
هست در قاب سینه اش پیدا
می كشد ، موم از دل خارا
طرب انگیز چون نسیم صبا
سر ز قدرش كشد به عرش عَلا
هست خاكش چوخاك كرب وبلا
بوسه بر خاك سیدالشهدا
سر نپیچید از خط مولا
كه چنین شد مقام او والا
كرد روزی بیان بلیغ و رسا
كه تو هستی ز دوستان ما را
ثمر بوستان صبر و رضا
مثل یك شام سخت و بی فردا
باد تا روز حشر پا برجا
زود بیند مراد خویش روا
درجنان در برش كند ماوا
هر كه شد بهره ور ز جام ولا
قلبش ازشوق دوست شد لبریز
حُبّ غیری نماند در دل او
از درون و برون وجودش شد
هم عوامش شدند رهرو راه
مثل باد بهار شادی بخش
روی بنما به سوی او كه شود
یعنی از سيّد الكریم طلب
عبد ربّ عظیم عبدالعظیم
آفتابی كه آفتاب از او
درُّ دریای آل پیغمبر
نور ایمان و دانش و عرفان
نام آن سرور از عنایت حق
باد لطفش برای اهل كمال
خاك پاكش كه هست قبله جان
آنكه فرمود حضرت هادی
بوسه به درگهش بزن كه بُوَد
ذرّه ای در تمام عمر شریف
عمری از رهبری اطاعت كرد
بر امام دهم عقاید خویش
در جوابش امام فرمودند:
شجر باغ حلم و تمكین بود
باد عمر عدوی نسل نبی
دوره ی دوستدار حضرت او
"واشقانی" كه هست خاك درش
نیز هر كس كه بوسه زد به درش

حسن واشانی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page