- جزئیات
- حکمت 419 امیرالمؤمنین علی علیه السلام
|
|
|
|
- جزئیات
- روایت تكلم الذراع المسمومة مع النبي صلى الله عليه وآله و سلم : تفسير الإمام العسكري ج1 ص 177 تا 181 این جریان با کمی اختلاف درنقلها وکتب مختلف آمده است برای نمونه: السيرة النبوية: ج 2 ص 337 و 338/ المغازي: ج 2 ص 677 و 678/ امتاع الاسماع: ج 1 ص 323. / جمع الوسائل في شرح الشمائل ج 1 ص 214 روایت :إنَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليهما السلام عِندَ رَبِّهِ عَزِّ وجَلَّ ، يَنظُرُ إلى مَوضِعِ مُعَسكَرِهِ ، ومَن حَلَّهُ مِنَ الشُّهَداءِ مَعَهُ ، ويَنظُرُ إلى زُوّارِهِ ، وهُوَ أعرَفُ بِحالِهِم ، وبِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم ، وبِدَرَجاتِهِم ومَنزِلَتِهِم عِندَ اللّه ِ عَزَّ وجَلَّ مِن أحَدِكُم بِوَلَدِهِ ، وإنَّهُ لَيَرى مَن يَبكيهِ ، فَيَستَغفِرُ لَهُ ، ويَسأَلُ آباءَهُ عليهم السلام أن يَستَغفِروا لَهُ . ويَقولُ : لَو يَعلَمُ زائِري ما أعَدَّ اللّه ُ لَهُ لَكانَ فَرَحُهُ أكثَرَ مِن جَزَعِهِ، وإنَّ زائِرَهُ لَيَنقَلِبُ وما عَلَيهِ مِن ذَنبٍ. الأمالي للطوسي : ص 55 ح 74 / بشارة المصطفى : ص 78 / بحار الأنوار : ج 44 ص 281 ح 13/ كامل الزيارات -ط مكتبة الصدوق - ج 1 ص 344
|
|
- جزئیات
- ما تاریخ و سیره و غیره را کنار میگذاریم , وقتی قرآن (1)میگوید هارون خلیفه و جانشین موسی علیهما السلام بود و در نبود او امور را در دست داشت , وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی(2) ، شما می روید خلیفه انتخاب میکنید؟ فرمایش قرآن و پیامبر اکرم چه میشود؟ ----------- 1)آیه ۱۴۲ - سوره اعراف 2)الإرشاد، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۶/ السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۵۱۹-۵۲۰/ مسند احمد، ج۱، ص۲۷۷، ج۳، ص۴۱۷، ج۷، ص۵۱۳ و ۵۹۱/ صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۹/ صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۱۸۷۰-۱۸۷۱/ سنن ترمذی، چاپ ابراهیم عطوه، ج۵، ص۶۳۸-۶۴۱/ تهذیب خصائص الامام علی، ص۵۱-۶۱/ مستدرک، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۳۳-۱۳۴/ الریاض النضرة، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۹/ البدایة و النهایة، ج۵، ص۷ـ۸/ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۰/ عمدة القاری، ج۱۶، ص۳۰۱/ تاریخ الخلفاء، ص۱۶۸/ الدر المنثور، ج۳، ص۲۳۶ و ۲۹۱/ کنز العمال، ج۱۳، ص۱۶۳ و ۱۷۱-۱۷۲/ عبقات الانوار، ج۲، دفتر۱، ص۲۹-۵۹/ المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۱۳۰/ نفحات الازهار، ج۱۸، ص۳۶۳-۴۱۱.
|
|
|
- جزئیات
- سمرة بن جندب کسی است که معاویه صد هزار درهم به او داد و گفت آیه ی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» [1] ؛ که همه میگفتند در شان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نازل شده است را، با جعل یک حدیث از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، آن را به عبد الرحمن بن ملجم مرادی منسوب کن. ابتدا قبول نکرد تا این که با افزایش مبلغ به ۴۰۰ هزار درهم، قبول کرد و این جعل را انجام داد. [2][3] و نیز در همان وقت آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَی مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ اَلَدُّ الْخِصَامِ» (و از مردم کسانی هستند که گفتار آنان در زندگی دنیا مایه اعجاب تو میشود، و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه میگیرند حال این که سرسختترین دشمنانند) را در حق امام علی (علیهالسّلام) روایت کند. [4] ----------- 1) بقره/سوره۲، آیه۲۰۷. 2)الغارات، ج۲، ص۸۴۰و۸۴۱، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش./شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ذیل خطبه 56 / الغدیر، ج 11، ص 30. 3)بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۱۵، بیروت، مؤسسه الوفاء، لبنان، ۱۴۰۴ق. 4)بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۱۵، بیروت، مؤسسه الوفاء، لبنان، ۱۴۰۴ق.
|
- جزئیات
- حضرت امام باقر عليه السلام در اين زمينه مى فرمايند:ان عليا حمل فاطمة على حمار، و ساربها ليلا الى بيوت الانصار يسألهم النصرة، و تسألهم فاطمة الانتصار له...(1) على عليه السلام فاطمه عليهاالسلام را شبانه در حالى كه وى را بر مركب سوار مى كرد، به در خانه هاى انصار مى آورد و علاوه بر خود على عليه السلام، فاطمه از آنان براى خلافت حضرتش استمداد مى كرد. مرحوم شُبّر با سند معتبر از طريق سليم بن قيس از حضرت سلمان و عموى پيامبر خدا (عباس) نقل نموده، كه حضرت على عليه السلام به همراه فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام به همه ى اصحاب بدر مراجعه نموده و از آنان براى گرفتن خلافت خويش استمداد نمود ولكن جز عده اى قليل اعلان آمادگى نكردند. حضرت به آن گروه افرادى كه جواب مثبت داده بودند فرمود: فردا صبح همگى به نشانه ى بيعت براى مرگ، سرهاى خويش را تراشيده و سلاح بر دست در فلان جا آماده شويد.در اين حديث آمده است كه جز سلمان، ابوذر، مقداد و زبير كس ديگرى به صحنه نيامد.(2) بنا به نقل علامه مجلسی؛ حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) درباره فدک از معاذ بن جبل مددخواهی کرد ولی وی از کمک کردن به دختر رسول خدا خودداری کرد.حضرت زهرا(سلام الله علیها) به معاذ بن جبل فرمود:ای معاذ بن جبل، من به عنوان کمک خواهی نزد تو آمدهام و تو با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردی که او و فرزندانش را یاری کنی و آن چه از خود و فرزندانت دفع میکنی از آنان نیز دفع کنی. اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است؛ معاذ گفت: دیگری هم با من هست؟ حضرت فرمودند: نه، هیچ کس به من پاسخ مثبت نداد. معاذ گفت: کمک من به کجا میرسد؟ حضرت زهرا(سلام الله علیها) از نزد معاذ بیرون آمد و فرمود: دیگر با تو سخن نمیگویم تا نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بروم. به خدا قسم کلمهای با تو حرف نمیزنم تا من و تو نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جمع شویم.(3) --------- 1)ابن ابى الحديد، ج 6، ص 13./بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء ج28 ص 352 2)جلاءالعيون، ج 1، ص 191 3)مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۱۹۱
|
- جزئیات
- وقتی ابوحنیفه در مقام استهزاء به مومن طاق می گوید : خب اگر خلافت حق علی بن ابی طالب بود ، آنرا می گرفت مومن طاق جواب دندان شکنی به او می دهد و بنای خلافت را درهم می کوبد . (موشن گرافیک , با استفاده از هوش مصنوعی , ساخته شده در مؤسسه ی جهانی سبطین علیهما السلام)
|
- جزئیات
- مگر طبق احادیث صحیح علی بن ابی طالب علیهما السلام باب علم رسول الله صلی علیه و آله و سلم نیستند؟ مرحوم علامه امینی (ره)در الغدیر، [ الغدیر، ج۶، ص78 و 79]نام بیست و یک تن از محدثین سنی را ثبت نموده که این حدیث را حسن یا صحیح میدانند. به علاوه الفاظ گوناگون آن را روایت کرده اند؛ مگر این حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیست؟ «أعلم اُمّتی من بعدی علیّ بن أبی طالب»-المناقب، ص 49(ص 82، ح 67).- مگر طبق حدیث ثقلین عصمت و مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام و جدا نشدنشان از قرآن ثابت نمی شود؟ در برخی از نقلهای حدیث ثقلین، در پایان حدیث آمده است: «فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِكُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُم؛ بر آنها پیشى نگیرید که هلاک میشوید و به ایشان چیزى نیاموزید که آنها از شما داناترند. پس چرا فقهای اهل سنت به اعتراف بزرگانشان به اهل بیت عصمت و طهارت مراجعه نکرده اند؟ برای دیدن تصویر در اندازه اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|
- جزئیات
- بنابر نقل کتاب الامامة و السیاسة، منسوب به ابنقتیبه، ابوبکر در چهار نوبت عمر و قنفذ را به خانه فاطمه فرستاد تا علی(علیه السلام) و متحصنان در خانه او را برای بیعت فراخوانند.بر اساس این نقل، در نوبت اول، مردانی که در خانه بودند پس از تهدید عمر بیرون آمدند و بیعت کردند، غیر از حضرت علی(علیه السلام) که گفت سوگند خورده است تا زمانی که قرآن را جمعآوری نکرده از خانه خارج نشود. ابوبکر در نوبت دوم و سوم قنفذ را به خانه فاطمه فرستاد که او نیز پاسخ منفی شنید. در نوبت چهارم عمر با همراهی عدهای به خانه فاطمه علیها السلام رفت، علیه السلام را بیرون آورد و نزد ابوبکر برد.[1] در چند نوبت اول امام علیه السلام با آنها صحبت کرد و آنها را برگرداند ولی در بار آخر حضرت زهرا سلام الله علیها برای اتمام حجت آمدند تا شاید آنها حیا کرده و به احترام ایشان برگردند ؛ در نوبت چهارم که عمر برای بردن حضرت علی علیه السلام رفت، فاطمه(سلام الله علیها) فریاد زد: «ای پدر! ای رسول خدا! ما پس از تو از پسر خطاب و پسر ابوقحافه چهها کشیدیم!» عدهای از همراهان عمر با شنیدن این سخن متأثر شدند و برگشتند.[2] فدعا بالحطب وقال: والذی نفس عمر بیده. لتخرجن او لاحرقنها علی من فیها، فقیل له یا ابا حفص. ان فیها فاطمة؟ فقال وان...-عمر هیزم طلب کرد وگفت: قسم به خدایی که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج شوید و یا اینکه خانه را با تمامی ساکنین آن به آتش میکشم، به او گفتند: ای عمر، حضرت فاطمه (سلام الله علیها)در این خانه است؟! گفت: باشد حتی اگر فاطمه (علیه السلام)هم باشد[3]«فوثب علی (علیهالسّلام) فاخذ بتلابیبه ثم نتره فصرعه ووجا انفه ورقبته وهم بقتله، فذکر قول رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وما اوصاه به، فقال: (والذی کرم محمدا بالنبوة - یا بن صهاک - لولا کتاب من الله سبق وعهد عهده الی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لعلمت انک لا تدخل بیتی). [4] «فارسل عمر یستغیث، فاقبل الناس حتی دخلوا الدار و ثار علی (علیهالسّلام) الی سیفه. فرجع قنفذ الی ابی بکر وهو یتخوف ان یخرج علی (علیهالسّلام) الیه بسیفه، لما قد عرف من باسه وشدته. فقال ابو بکر لقنفذ: (ارجع، فان خرج والا فاقتحم علیه بیته، فان امتنع فاضرم علیهم بیتهم النار). فانطلق قنفذ الملعون فاقتحم هو واصحابه بغیر اذن، وثار علی (علیهالسّلام) الی سیفه فسبقوه الیه وکاثروه وهم کثیرون، فتناول بعضهم سیوفهم فکاثروه وضبطوه فالقوا فی عنقه حبلا وحالت بینهم وبینه فاطمة (علیهاالسّلام) عند باب البیت، فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حین ماتت وان فی عضدها کمثل الدملج من ضربته، لعنه الله ولعن من بعث به.» [5] -------------- 1) الامامة و السیاسة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۰-۳۱. 2) الامامة و السیاسة، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۰-۳۱؛ شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۳۳، ص۳۶۰. 3) الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹، باب کیف کانت بیعة علی بن ابی طالب(علیهما السلام) / اعلام النساء، ج۴، ص۱۱۴. 4 و 5)کتاب سلیم بن قیس هلالی ، اسرار آلمحمد، ص 150 و 151، باب قضایا السقیفة علی لسان سلمان الفارسی.
|
- جزئیات
- مقاله مرتبط :اگر حمزه و جعفر بودند داستان چیز دیگری می شد
|
- جزئیات
- شهيد سعيد قاضى نور اللّه شوشترى مقتول در هند به سال 1091 هجرى به نقل از «معجم البلدان» ياقوت حموى در گذشتۀ 626 كه در عداوت نسبت به امير المؤمنين علیه السلام شهرت داشته است، آنجا كه از سيستان نام مىبرد، از جمله نوشته است: «و در مردم آنجا نوخاستگى و جلادت غالب است، تا آنجا كه به كوچه و بازار به غير 636سلاح راه نمىروند، و بازاريان آنجا به غايت نيك معاملهاند....و بزرگتر از اين اوصاف كه مذكور شد آن است كه بر وجهى كه ذهبى شامى در كتاب «ميزان الاعتدال» ذكر نموده، در زمان فراعنه بنى اميه بر منابر شرق و غرب، مكه و مدينه، لعن على بن ابيطالب كردند (علیهما السلام)، و اهل سيستان از آن امتناع نمودند. تا آن كه در عهدنامۀ خود با بنى اميّه، لعن ناكردن آن حضرت را داخل ساختند، و الحق همين شرف ايشان را كافى و در صفاى فطرت اصلى ايشان برهانى وافى و شافى است. و نيز زكريا بن محمد قزوينى متوفاى سال 682 هجرى كه نسبش به مالك بن انس مىرسد، در كتاب «آثار البلاد» در لفظ «سجستان» از جمله مىنويسد: «اهل آن ولايت، مردمان نيك اعتقاد مىباشند. محمد بن بحر الذهبى (رهنى)از ورع و تقواى اهل آن ولايت تعريف بسيار نموده.بهترين وصف ايشان، آن است كه در زمان تغلب بنى اميّه كه حكم به لعن حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام نمودند، اهل سجستان امتناع بليغ در قبول اين حكم نمودند و هرگز مرتكب اين عمل شنيع نشدند.
|
- جزئیات
- پاسخ به شبهه بی اساس سجودی کارشناس شبکه وهابی درباره ازدواج حضرت علی عليه السلام بلافاصله بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها کارشناس وهابی:چطور دو دهه فاطمیه (سلام الله علیها)عزاداری میکنید و حال آنکه حضرت علی علیه السلام که خود صاحب عزا بوده است روز هفتم ازدواج کرده است؟و اینکه میگویید به خاطر بچه ها ازدواج کرده اند مگر این بچه ها خاله و عمه و غیره نداشتند؟و مگر نمی گویید امام زمان (علیه السلام و عجل الله تعالی فرجَه الشریف)در سن کودکی امام شده است ؛ بچه های حضرت علی علیه السلام هم در همان سن بودند؛ استاد صالحی :اینکه میگوید حضرت علی علیه السلام روز هفتم بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ازدواج کرده اند ؛خب منبع آن کجاست؟ این شبهه ای که اشاره میکنند منظورشان ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام با امامه است ؛ ابن کثیر در البدایة و النهایة ج 6 ص 354 نوشته که پدر امامه یعنی ابوالعاص در سال 12 هجری یعنی در زمان ابوبکر از دنیا رفت و در این سال علی بن ابی طالب (علیهما السلام)ازدواج کرد(1) ؛خب این یعنی این ازدواج 2 سال بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بوده است؛ این هفت روز را از کجا آوردید؟ ذهبی در سير اعلام النبلاء ج 1 ص 355 و در تاریخ الإسلام ج 4 ص 24 نوشته است ؛ این از دواج در زمان عمر بوده است یعنی بیش از 2 سال فاصله با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تاریخ نگاران نوشته اند که ابوالعاص از دنیا رفته بود و به زبیر وصیت کرده بود که بعد از من دخترم امامه را به ازدواج علی ین ابی طالب علیهما السلام در بیآور (الإصابة في تمييز الصحابة ج 7 , ص 501 , ح 10882 / الإستیعاب , ج 4 , ص 1788 , ح 3236 / مجمع الزوائد , ج 9 , ص 254 )
|
|
- جزئیات
- دکتر محمد لگنهاوزن
|
- جزئیات
- کارشناس وهابی : آیه - وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (بقره 207) - هیچ روایت صحیحی وجود ندارد که این آیه در باره ی حضرت علی علیه السلام و خاص نازل شده است ؛ اگر چه شامل ایشان می شود چون ایشان جز صحابه و اهل بیت بود و جان خود را برای رضای پروردگار فروخته بود؛و سوره ی بقره مدنی است و حادثه ی لیلة المبیت در مکه رخ داده؛ حجت الاسلام هاشمی : یکی از منابعی که تصریح کرده به حادثه لیلة المبیت و شان نزول این آیه در باره ی حضرت علی علیه السلام , حاکم نیشابوری هست در المستدرک با تصحیح ذهبی ؛ که در باره ی این روایت سکوت کرده است و خودش در مقدمه میگوید روایاتی را که سکوت کرده ام یعنی قبول دارم. جواب نقضی : لیلة المبیت در سال آخر عهد مکی است و نزول آیه چند ماه بعد اتفاق افتاده است ؛ اما شما که میگویید ماجرای غار را-که در همان داستان هجرت و با چند ساعت اختلاف از لیلة المبیت اتفاق می افتد و آن هم در مکه بوده است - و ادعا دارید ابوبکر با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غار بوده است ؛آیه ی غار در سوره ی توبه است و این سوره سال نهم هجرت نازل شده است یعنی 9 سال بعد از ماجرای غار و این آیه را برای ابوبکر می دانید و فضیلت می تراشید ؛ بعد برای حادثه ای که فاصله اش تا نزول آیه چند ماه است می گویید ممکن نیست؟ در اول کتاب بخاری داستانهای اولین نزول وحی بر پیامبر اکرم را از عایشه نقل می کنید در حالی که عایشه آن موقع اصلا به دنیا نیامده بود؛ شما در باره ی حضرت ابوطالب علیه السلام حدیث جعلی می آورید که العیاذ بالله ایشان مشرک بوده اند و پیامبر اکرم فرموده اند من برای او استغفار می کنم تا زمانی که خدا مرا نهی کند ؛ بعد میگویید آیه ی - مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ (توبه 113) مربوط به همین جریان است و خدا از استغفار برای مشرک نهی کرده است ؛ اما این آیه در سوره ی توبه است و 10 سال بعد از وفات حضرت ابوطالب علیه السلام نازل شده و اسرار دارید در همان جریان نازل شده ؛ با اینکه ارتباطی ندارد برای اینکه آیه می فرماید ماکان , یعنی اصلا روا نیست و ممکن نیست پیامبر اکرم برای مشرکی استغفار کند چگونه ممکن است پیامبر خدا 10 سال استغفار کند و خداوند بعد از 10 سال نعوذ بالله یادش بیاید و وحی بفرستد که استغفار نکند؟ برای دیدن عکس در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|