- جزئیات
- من آمدم برای یاری علی فقط برای ماندگاری علی بساز با همه نداری علی منم کنیز خانه علی علی شناسی است راه فاطمه علیست بهترین گناه فاطمه علی فقط غم مرا به سینه داشت علی فقط مرا در این مدینه داشت ولی همان که از غدیر کینه داشت برای بی هوا زدن زمینه داشت نبی که رفت ناله اش به من رسید پارۀ قباله اش به من رسید نباش علی در انتظار هیچکس که فاطمه است هیچکس نشستم سر مزار هیچکس پدر که رفت اشکو آه آمدو به روز ما شب سیاه آمدو برای کشتنم سپاه آمدو
|
- جزئیات
- السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا یا ام ابیها معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته هاجرو آسیه و حوا و مریم ساخته از ازل بیت الحرام کعبه, بیت الفاطمه است کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکو ساخته آخر پیغمبری بابای زهرا بودن است نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته نیم دیگر را خودِ زهرا محرم ساخته فاطمه معمار خلقِ سینه زنها بوده است یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته وصله های چادرش دیروز زحمت داشته تا برای روضه ها امروز پرچم ساخته روز محشر ریشه های چادری که سوخته مایۀ آسایش ما را فراهم ساخته هر زمان در روضه مادر صدایش میکنی کیسۀ ما را پر از فیض دمادم ساخته
|
|
- جزئیات
- نام تو شده قدرت بازوی پیمبر در غزوه احزاب تویی یک تنه لشکر یک ضربه ات از کل عبادات فراتر با فاطمه شد قدرت تو چند برابر غیر از تو علی هیچ کسی حصن حصین نیست یا فاطمه گفتی رجزی بهتر از این نیست از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خدا ست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ نبی را چه بیم از آتش کسی که کفو علی می شود جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سر علی به سلامت چه باک از این سردرد محبت ولی الله درد سر دارد کسی که شهر، سر سفره قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟! صدا زد: (( اشهد ان علی ولی الله)) ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد زمان خوردن حق علی و اولادش سقیفه است و احادیث معتبر دارد سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود سیاستی که برایش علی ضرر دارد کنیز بیت علی خاک را طلا می کرد سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد کشید و برد، زد و رفت، من نمی دانم حسن دقیق تر از ماجرا خبر دارد حسن که بهت زده بین کوچه میگردد که گوشواره اورا ز خاک بردارد بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد دهان تیغ دودم را عجیب می بندد وصیتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد به شعله سوخت پرو بال مادر، اما نه حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد اگر خمیده علی از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره ها تشییع که ماه الفت دیرینه با سحر دارد میان شعله دعایش ظهور مهدی بود که آه سوختگان بیشتر اثر دارد
|
|
- جزئیات
- زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمی تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی تر که قبل از قصۀ »قالوا بلی» این زن بلی گفته ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد چه بنویسم از آن بی ابتدا، بی انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه یا للعجب واحیرتا زهرا چه می فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان ها می گذارد سر بر آن چادر تیمّم می کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه ها بوده ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده ست غمی در جان زهرا می شود تکرار در تکرار صدای گریه می آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان ها می شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می خواند کسی انگار برایش روضه می خواند صدایی در دل باران که یا أماه أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی وقفه می بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می بخشید مادر را کفن هایم یکی کم بود، می بخشید مادر را بمیرم بسته می شد آن نگاه آهسته آهسته به چشم ما جهان می شد سیاه آهسته آهسته صدای روضه می افتد به راه آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته بُنَّیَ تشنه ای مادر برایت آب آورده سید حمیدرضا برقعی
|
|
|
|
- جزئیات
- «قصّهی فتنه» - هجوم و آتش زدن خانه حضرت زهرا و شهادت حضرت محسن علیهما السلام - شعر و دکلمه استاد معاونیان ارسالی توسط آقای سید علاء
|
|
|
|
|
- جزئیات
- نهمین سوگواره شعر فاطمی محبوبه خدا قم، بهمن 1396
|
|
- جزئیات
- کلیپ شعرخوانی در مدح حضرت زهرا (علیهاالسلام) سید حمید رضا برقعی - مینویسم که شب تار سحر میگردد/ یک نفر مانده ازین قوم که برمیگردد ارسالی توسط خانم کوشافر
|
- جزئیات
- شعرخوانی (بعد 9 سال) در مدح حضرت زهرا(س) شب هفتم محرم 95 توسط مصطفی صابر خراسانی ارسالی توسط آقای جعفر عابد زاده
|
- جزئیات
- شعرخوانی (تو که می توانی بمانی، عزیزم تو خیلی جوانی) در مدح حضرت زهرا(س) شب هفتم محرم 95 توسط مصطفی صابر خراسانی ارسالی توسط آقای علی جهانبخش
|
- جزئیات
- شعرخوانی زیبا (زبانحال حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سوگ شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ارسالی توسط آقای محسن رحمتی
|