برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
کتاب گرانسنگ منتخب التواريخ، تألیف محمد
کارشناس سنی:آنچیزی که در غزوه ی خیبر رخ داد فتح آن منطقه و چند قلعه بود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی علیه السلام را مأموریت دادند برای این مسأله/قبلش بشارت دادند و فرمودند که من این پرچم جنگی را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد و مردم منتظر بودند که این چه کسی است که این همه مدال دارد ,وقتی که مردم گوش به فرمایشات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می دادند ناگهان ایشان فرمودند علی علیه السلام کجاست؟مردم این معما برایشان حل شد که آنکس که خدا و رسول او را دوست دارند و او خدا و رسول را دوست دارد و این مدال به او داده شده است علی بن ابیطالب است و پرچم جنگی را به ایشان دادند و این قدرت و شجاعت حضرت علی علیه السلام بود که در آنجا به نمایش گذاشته شد و قلعه را فتح کردند/
مجری: این هم یکی دیگر از فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود که از زبان مخالفین بیان شد از استاد یزدانی میخواهیم مسانید و اسانید این جریان را بیشتر توضیح دهند.
استاد یزدانی:یکی از فضائل بی نظیر حضرت علی علیه السلام همین جنگ خیبر است که کسی مثل بخاری هم نتوانسته آن را منکر شود و مجبور شده در صحیح خودش بیاورد , البته ناقص آورده است...صحیح بخاری چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی چاپ اول چاپ 1417 صفحه 56 کتاب جهاد و السیر , باب 143 باب فضل من اسلم علی یدیه رجلٌ /از سهل بن حنیف نقل میکند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که ایشان در روز خیبر فرمودند:من فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که خداوند به دست او فتح و پیروزی را نسیب مسلمانان خواهد کرد کسی که خدا و پیغمبر را دوست دارد و او هم خدا و پیغمبر را دوست دارد/مردم خوابیدند و همه منتظر بودند فردا پرچم را به دست او بدهند , پیغمبر اکرم فردا فرمودند علی علیه السلام کجاست؟گفتند چشمانش درد میکند و پیغمبر با آب دهان مبارک خودشان به چشمان أمیرالمؤمنین مالیدند و ایشان خوب شدند و بعد از آن دیگر چشمانش درد نگرفت و پرچم را به دست امیرالمؤمنین دادند/خیلی روایت قشنگی است و نکات مهمی در آن هست اینکه چرا پیغمبر اکرم این سخن را گفتند؟مگر روزهای قبل چه شده بود که گفتند فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و پیغمبر را دوست دارد و خدا و پیغمبر او را دوست دارند اینجا ذکر نشده است و بخاری آن را نیاورده احمد بن حنبل و خیلی های دیگر آورده اند با سند صحیح/اینکه مدت طولانی مسلمانان قلعه ها را فتح کردند و رسیدند به آخرین قلعه که مهمترین یهودی ها بود و هرکس میرفت شکست خورده برمیگشت چند روز مسلمانان پشت این قلعه مانده بودند و خسته و نا امید شده بودند یک روز فلانی و روز دیگر فلانی و روز دیگر نفر سوم رفت و همه شکست میخوردند به حدی رسیده بود که همه میگفتند نمیشود این قلعه را فتح کرد/دروازه ای داشت که چهل نفر باز و بسته میکردند و شخصی مثل مرهب در آن قلعه بود و بعضی ها نرسیده به قلعه فرار میکردند و روایت ان در مستدرک حاکم هست/اسم آنها را نمی برم چون میخواهم فقط از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام بگویم/چون خدا و پیغمبر را دوست نداشتند چون خدا و پیغمبر را هم آنها را دوست نداشت خدا فتح و پیروزی را به دست آنها نسیب مسلمانان نکرد ,چرا خداوند فتح و پیروزی را به دست امیرالمؤمنین نسیب مسلمانان کرد چون پیامبر میفرمایند خدا و پیغمبر را دوست داشت و خدا و پیغمبر هم او را دوست داشتند انقدر خدا و پیغمبر را دوست داشت که از جان خودش بیشتر دوست داشت, جانش را کف دستش گرفت و لحظه ای فرار نکرد و ماند تا آخرش و خداوند هم دید این شخص کسی است که خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را از جان خودش بیشتر دوست دارد به همین خاطر امیرالمؤمنین در آنجا پیروز شد و خداوند فتح و پیروزی را نسیب مسلمانان کرد/مجری:خود روایت گویاست که افراد قبلی نتوانسته اند فتح و پیروزی بیاورند چون دوست داشتن دوطرفه بین خدا و رسول و آن اشخاص نبوده است
استاد یزدانی:آنها اگر خدا و رسول را دوست داشتند فرار نمیکردند کسی که خدا را دوست دارد مگر میشود خدا از کسی برای جهاد درخواست کند پیغمبر پرچم را به او بدهد و او نرسیده به قلعه فرار کند و بعد بگوید من فرار نکردم دیگران فرار کردند و بعد لشگریان فریاد بزنند که اول خودش فرار کرده/امیرالمؤمنین علیه السلام فرار نبود کرار بود در روایات هست این لفظ و خودشان نقل کرده اند..
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
کتاب گرانسنگ منتخب التواريخ، تألیف محمد
جشن میلاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام،سخنران : استاد بندانی نیشابوری،با نوای : کربلایی احمد
ادامه خبر...معاونت پژوهش حوزههای علمیه با همکاری واحدهای پژوهشی حوزوی برگزار می کند: نمایشگاه کتاب و
ادامه خبر...
|