آیه 121 «فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا .....»

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

121 «فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى»
 
ترجمه  :
121. پس تناول كرد آدم و زوجش از آن شجره، پس ظاهر شد بر آن‌ها عورت‌هاى آن‌ها، پس چون برهنه شدند، رفتند و از برگ درختان بهشت قطع كردند و عورت خود را پوشانيدند. و مخالفت كرد آدم پروردگار خود را، پس بى‌بهره شد از بهشت.
 
تفسير :
[خوردن از درخت ممنوعه وبيراهه رفتن آدم]
(فَأَكَلا مِنْها)، نظر به اينكه انسان بايد به مجرد خطور قلبى و تصوّر شىء اِقدام بر عمل نكند و تعجيل در انجام فعل ننمايد، بايد تأمل و تفكّر و تدبّر كرد و عواقب و آثار آن فعل را به نظر آورد. اگر به صلاح و فساد آن بر خورد كرد، انجام دهد يا منصرف شود و اگر درك صلاح و فساد آن را نكرد، خوددارى كند. آدم و حوّا تأمّل نكرده و به مجرّد خطور قلبى كه وسوسه شيطان بود، اِقدام بر اكل شجره كردند كه «فاء» تفريع دلالت دارد كه اكل آن‌ها متفرّق بر همان وساوس شيطانى بود كه خيال كردند شجره خُلد است و بقاى مُلك. به خصوص، مقرون به قسم كه (وَ قاسَمَهُما إِنِّى لَكُما لَمِنَ النّاصِحِينَ) (1) .
(فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما) اولين اثر اين فعل اين بود كه البسه بهشتى از آن‌ها سَلب شد، به مجرد اكل؛ و عورت آن‌ها ظاهر شد. ناچار (وَ طَفِقا) به معنى جعل به فعل، فورى رفتند و از برگ بهشت كه گفتند ورق زيتون بوده (2) (يَخْصِفانِ) چسبانيدند (عَلَيْهِما) بر خود كه عورت خود مكشوف نباشد.
(وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ) گفتيم: اين عِصيان معصيت نبوده، حتى مكروه هم نبوده و نهى ارشادى بوده، يعنى بر خلاف صلاح خود، اقدام نمودند به خصوص به قرينه (فَغَوى) «غَوى» خلافِ رشد است؛ بر ضرر خود اقدام كرد.
 
تنبيه :
بعد از بيان اين جملات برخورد كردم به حديث شريفى از حضرت رضا (علیه السلام) در جواب على بن الجهم (3)  در اعتراضاتى كه بر انبيا داشت از آيات  شريفه و حديث مفصل است و شاهد عرايض گذشته اين جمله حديث است كه فرمود:
«أمّا قَولُهُ: «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» فإنَّ اللهَ تَعالى خَلَقَ آدَمَ حُجَّةً في أرضِهِ وَ خَليفَةً في بِلادِهِ وَ لَمْ يَخْلُقْهُ لِلجَنِّةِ وَ كانتِ المَعصيةُ مِنْ آدَمَ في الجنّةِ لا في الأرضِ وَ عِصمَتَهُ تَجِبُ أنْ يَكونَ في الأرضِ لِيَتِمَّ مَقاديرُ أمرِ اللهِ فَلَمّا اُهْبِطَ إلى الأرضِ وَ جُعِلَ [حُجّةً وَ] خليفةً عُصِمَ، بِقَولِهِ: إِنَّ اللهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ...» (4)  الحديث.

_________________________________________________________

  1.  و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعاً از خيرخواهان شما هستم. سوره اعراف : آيه 21.
  2.  تفسير السمعانى : ج2، ص172 و تفسير بحر المحيط : ج4، ص28.
  3.  على بن جهم بن بدر السامى الناصبى . از شاعران قرن سوم واز نديمان وخدمتگزارانمتوكل بود. او شخصى منحرف ومبغض ودشمن اهل بيت  : ومعاصر امام رضا (علیه السلام) بودهاست كه از امام سؤالاتى براى امتحان ايشان وتحريك مأمون مى‌كرده است كه مجموعهسؤالات وى در دوكتاب عيون اخبارالرضا (علیه السلام) والاحتجاج موجودمى‌باشد.درسال  249ه . ق به قتل رسيد. شرح احقاق الحق: ج1، ص64 وج7، ص448 والذريعة: ج4، ص25.
  4.  اما سخن او «و آدم پروردگارش را عصيان ورزيد و بيراهه رفت»، بى‌شك، خداوند آدم راحجتى در زمينش و خليفه‌اى در شهرهايش آفريد. او را تنها براى بهشت نيافريد ومعصيت آدم در بهشت بود و نه در زمين، و حال آنكه عصمت او بايد در زمين باشد، تادستورهاى خداوند اجرا شود. پس آنگاه كه به زمين فرستاده شد، حجت و خليفه او گرديدو به اين سخن خداوند، معصوم شد: «بى‌شك، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم وخاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است». عيون اخبار الرضا  (علیه السلام) : ج1، ص170 ـ171 و بحار الأنوار: ج11، ب4، ص72. عبارت  «وعصمته تجب أن يكون فى الارض »فقط در عيون اخبار الرضا  (علیه السلام) است .