« يَا نُورُ يَا قُدُّوسُ يَا أَوَّلَ الاَْوَّلِينَ وَيَا آخِرَ الاْخِرِينَ »

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

« اى نور ، اى پاك از هر عيب ، اى آغاز هر آغاز و اى پايان هر پايان » .
اى همه ى كمالات ، اى پيداى پيدا ، اى ظهور محض ، اى آشكار ، اى ظاهر ، اى هويدايى كه روز عرفه در صحراى عرفات ، عاشق بى قرارت و عارف دلداده ات و بنده ى خالصت و مطلع الفجر نورت ، حضرت حسين (عليه السلام) به پيشگاهت عرضه داشت :
أَيَكُونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَكَ حَتَّى يَكونَ هُوَ المُظهِرَ لَكَ ؟ مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتاجَ إِلَى دَليل يَدُلُّ عَلَيكَ ، وَمَتى بَعُدْتَ حَتَّى تَكونَ الآثارُ هِىَ الَّتِى تُوصِلُ إِلَيكَ ؟ (1)
« آيا براى غير تو ظهورى هست كه براى تو نيست ، تا آن غير وسيله ظهور تو باشد؟! كِى پنهان بوده اى ، تا نيازمند به دليلى باشى كه بر تو دلالت كند ، و كِى دور بوده اى تا آثار واصل كننده به تو باشند ؟»
« پروردگارا! در آن هنگام كه حالت زودگذر روانيم را كنار مى گذارم و به خود آمده و با دقت مى نگرم مى بينم : روشنايى جمال و جلالت در جهان هستى آشكارتر از هر چيز است و براى آن وجود مقدس خفا و پوشيدگى نيست ، تا چراغى سر راهم گيرم و بارگاه ربوبى تو را جستجو كنم ، زيرا هر آنگاه كه حقيقتى را دليل راه و طريقم فرض مى كنم ، با كمى تأمل درك مى كنم كه سازنده ى همين دليل و فروزنده ى همين چراغ راه تويى » .

كى و كجا غايب بوده اى تا نياز به دليلى باشد كه بر وجودت دلالت كند و كى و كجا دور بوده اى تا آثارى كه خود پديد آورده اى ما را به تو برساند؟
اى منزّه از همه ى عيوب ، اى پاك از همه ى نواقص ، اى برتر از آنچه به آن توصيف مى شوى ، اى كلّ الكمال ، اى حقيقت محض ، يا نور و يا قدّوس ، اى ابتداى همه ى ابتداها بدون اين كه براى ذات مقدّست ابتدايى باشد ، و اى آخر همه ى آخرها بدون اين كه براى وجود مباركت آخرى باشد ، تو ابتدا كننده ى هر چيزى در حالى كه خود ابتدا ندارى و ازلى هستى و پس از فناى همه ى موجودات آخرى در حالى كه آخرى ندارى و ابدى مى باشى . ابتدا و آخر اصطلاحى ، صفت « كل شىء » است . همه چيز اول و آخر و ابتدا و انتها دارد ، و اين ابتدا و انتها دو حقيقتى است كه تو براى كل موجودات قرار داده اى . ابتدا داشتن دليل بر اين است كه : موجودات روزى نبودند و تو آنها را به وجود آورى ، و آخر داشتن دليل بر اين است كه : موجودات روزى در كام فنا فرو مى روند و تو آن ها را فرو مى برى . پس پيش از « كل شىء » بودى و چيزى پيش از تو نبوده ، و بعد از « كل شىء » هستى و پس از تو چيزى نخواهد بود .
يا اوّل الاوّلين و يا آخر الآخرين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اقبال : 349 ; بحار الانوار : 95 / 226 ، باب 2 ، اعمال خصوص يوم العرفه .