جوانان‌ و استفاده‌ از فرصتها

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

دوران‌ جواني‌، ايّام‌ مؤاخذه‌ و مسئوليت‌ شخصي‌ است‌، سن‌ّ بيداري‌ وبه‌ خود آمدن‌ است‌، موقع‌ كار و فعاليت‌ است‌. كسي‌ كه‌ در بحبوحة‌جواني‌ به‌ سعادت‌ خود فكر نمي‌كند و در راه‌ خوشبختي‌ مادّي‌ ومعنوي‌ خود گام‌ برنمي‌دارد، جواني‌ كه‌ با سستي‌ و سهل‌انگاري‌بهترين‌ ايّام‌ عمر خود را به‌ رايگان‌ از كف‌ مي‌دهد و از آن‌ فرصت‌بي‌نظير قدرداني‌ نمي‌نمايد، استحقاق‌ توبيخ‌ و كيفر دارد.
امام‌ صادق‌ (ع) در تفسير آية‌ «اَوَلَم‌ْ نُعَمرِّكُم‌ م'ا يَتَذَكَّرُ فيه‌ِ مَن‌ْ تَذَكَّرَ» «آياما بشما عمر نداديم‌ تا كسي‌ كه‌ اهل‌ آگاهي‌ است‌ آگاهي‌ بگيرد؟» فرمود: اين‌ آيه‌ ملامت‌ و سرزنش‌ جوانان‌ غافلي‌ است‌ كه‌ به‌ سن‌ّ بلوغ‌رسيده‌اند و از فرصت‌ جواني‌ خود استفاده‌ نمي‌كنند.
متأسفانه‌ در تمام‌ كشورهاي‌ پيشرفته‌ و در حال‌ رشد و كلاًّ درتمام‌ دنيا، به‌ علّت‌ حاكميت‌ فرهنگ‌ فاسد غربي‌، بسياري‌ از جوانان‌ كشورهاي‌دنيا از صراط‌ مستقيم‌ منحرف‌ شده‌ و عملاً به‌ تمام‌ مقررّات‌ اخلاقي‌ وانساني‌ پشت‌ پا زده‌اند، به‌ همه‌ چيز و همه‌ كس‌ بد بينند و فكر طغيان‌و عصيان‌ در سر مي‌پرورند، اينان‌ در دوران‌ جواني‌ و در پرشورترين‌ايّام‌ زندگي‌، بجاي‌ اميدواري‌ و كوشش‌، دچار يأس‌ و ناميدي‌ شده‌اند، نه‌ به‌ تحصيل‌ دانش‌ علاقه‌ دارند، نه‌ به‌ سعادت‌ فرداي‌ خوداميدوارند، بيشتر آنها به‌ عادات‌ زشت‌ آلوده‌ شده‌اند و فرصت‌گرانبهاي‌ جواني‌ را به‌ ناداني‌ و بوالهوسي‌ از دست‌ مي‌دهند.
جواناني‌ كه‌ خواهان‌ سعادت‌ و خوشبختي‌ خود هستند، كساني‌ كه‌مايلند فرصت‌ جواني‌ را مغتنم‌ بشمرند و بطور كامل‌ از آن‌ بهره‌برداري‌نمايند، لازم‌ است‌ به‌ چهارنكته‌ توجه‌ نمايند:
1ـ دوران‌ جواني‌ يكي‌ از بهترين‌ و پرارج‌ترين‌ فرصتهاي‌ ثمربخش‌ درطول‌ زندگاني‌ است‌.
2ـ استفاده‌ از فرصت‌ جواني‌ و سعي‌ و كوشش‌ در راه‌ بهره‌برداري‌ ازآن‌، شرط‌ اساسي‌ كاميابي‌ و موفقيت‌ آدمي‌ است‌.
3ـ خوشبختي‌ و بدبختي‌ هر انساني‌ در ايّام‌ جوانيش‌ پي‌ريزي‌ مي‌شود، جواني‌ كه‌ از فرصت‌ اين‌ اّيام‌ خوب‌ اسفاده‌ كند، مي‌تواند سعادت‌ همة‌عمر خود را تضمين‌ نمايد.
4ـ عمر جواني‌ كوتاه‌ و فرصت‌ شباب‌ زودگذر است‌، يك‌ روز غفلت‌ وسستي‌، باعث‌ حسرت‌ و زيان‌ و ماية‌ ندامت‌ و پشيماني‌ در تمام‌ ايّام‌زندگي‌ است‌.
دوتا از موانع‌ مهم‌ بر سر جواني‌ عبارتند از: يكي‌ اضطراب‌ و نگراني‌ ازآينده‌ و دوم‌ تأثّر و افسوس‌ برگذشته‌.
اضطراب‌ و نگراني‌ مانند موريانه‌، ريشه‌هاي‌ اميد و اراده‌ را در ضميرانسان‌ مي‌خورد و آنان‌ را مأيوس‌ و دلسرد مي‌نمايد. و افسوس‌ برشكستهاي‌ گذشته‌، شور و شوق‌ و اشتياق‌ را از انسان‌ دور مي‌نمايد. علي‌ (ع) مي‌فرمايد: افسوس‌ برگذشته‌ را در دل‌ خود بيدار مكن‌ كه‌ تورا از آمادگي‌ براي‌ آينده‌ دور مي‌كند. همچنين‌ حضرت‌ مي‌فرمايد: غصّة‌ فرداي‌ نيامده‌ را بر امروز موجودت‌ تحميل‌ مكن‌ و بار امروزت‌ رابي‌جهت‌ سنگين‌ منما!
در اين‌ باره‌ شاعر مي‌گويد:
اين‌ چه‌ حالت‌ بود كه‌ اهل‌ زمين‌هر زمان‌ از گذشته‌ ياد كنند
از فراق‌ گذشته‌ها غمگين‌وز غم‌ حال‌، بانگ‌ و داد كنند
آن‌ يكي‌ در بهار بُرنائي‌ مي‌خورد بهر كودكي‌ افسوس‌
در كمال‌ جمال‌ و زيبائي‌از تأسّف‌ كند قيافه‌ عبوس‌
وآندگر از شباب‌ كرده‌ عبورديده‌ آن‌ سخت‌ راه‌ِ ناهموار
داده‌ از كف‌ نشاط‌ عقل‌ و شعورآرزوي‌ شباب‌ كرده‌ شعار
آنچه‌ ديدم‌ بغالب‌ احوال‌هيچ‌ كس‌ فكر نقد حال‌ نبود
همه‌ در اختيار وهم‌ و خيال‌حالشان‌ جز غم‌ و ملال‌ نبود
خلاصه‌ كسي‌ كه‌ مي‌خواهد از فرصتها استفاده‌ كند و از سرمايه‌هائي‌ كه‌ در اختيار دارد بخوبي‌ بهره‌برداري‌ نمايد، بايد گذشتة‌ معدوم‌ رابدست‌ فراموشي‌ سپارد و دل‌ را از حسرت‌ و اندوه‌ آن‌ خالي‌ كند. همچنين‌ بايد آيندة‌ موجود نشده‌ را ناديده‌ انگارد و نگران‌ آن‌ نباشد، بايد تمام‌ نيروي‌ خود را متوجه‌ لحظة‌ حال‌ و شرايط‌ موجود نمايد و در هر كاري‌ از خود سؤال‌ كند «الا´ن‌ چه‌ بايد كرد؟». سپس‌ فكر كند، عاقلانه‌ پاسخ‌ دهد، و سپس‌ بانجام‌ آنچه‌ موظف‌ است‌، جداً قيام‌ نمايد.
----------------------
محمد تقي صرفي