نام پدر محمدبن ابی عمیر، زیاد بن عیسی و کنیه اش، «ابااحمد» است.1 او از شخصیت های بارز و از فقیهان عصر خویش بود. وی نه تنها در فقه شیعه، بلکه در فقه اهل سنّت مهارت داشت؛ لذا مورد قبول آنها نیز میباشد.2محمدبن ابی عمیر از جمله محدّثانی است که با چهار امام معصوم (امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام ) هم عصر بود.3
گفته شده است که او با سه امام (امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام ) معاصر بود. و شخصی دیگر به همین نام با امام صادق علیه السلام همزمان بود که در عصر امام کاظم علیه السلام فوت کرد.4 قول اوّل را شواهد و قرائن بیشتری تأیید میکند.
تولّد
سال تولّد محمدبن ابی عمیر در تاریخ درج نشده است. احتمالاً او بین سالهای 125 تا 135 ق. چشم به جهان گشوده است.5 او بغدادی الاصل و ساکن بغداد بود.6
خاندان
نام محمدبن ابی عمیر در قبیله خاصّی ذکر نشده است، ولی چون هم پیمان «مهلب بن ابی صفره» از قبیله ازد بود، مشهور به «ازدی» است.7 جاحظ در کتاب «مفاخرات»، در این که او از اعراب قحطانی است یا عدنانی، مردّد است و میگوید:
از ویژگی ها و صفاتی که برای او ذکر گردیده است، بر می آید که از اعراب قحطانی باشد؛ زیرا آنان صاحب تمدن و فرهنگی غنی بودند.8
صحابی معصومین علیهم السلام
اگرچه او در عصر چهار امام میزیست، اما از اصحاب سه امام (امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام ) شمرده میشود. مورّخان ـ با وجود این که وفات محمدبن ابیعمیر در عصر امامت امام جواد علیه السلام بود ـ در مورد این که او از اصحاب امام جواد علیه السلام نیز بوده یا نه، حرفی نزدهاند؛ تنها شیخ طوسی در بعضی نسخههای کتاب فهرستش او را از اصحاب امام جواد علیه السلام میداند. نجاشی او را از اصحاب دو امام (امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام ) شمرده است.9
از دیدگاه بزرگان
نجاشی: جلیل القدر، عظیم المنزلة عندنا و عند المخالفین.
شیخ طوسی: او متقیترین، عابدترین و معتبرترین افراد است.
کشی: او از کسانی است که اصحاب و علما آنچه از او رسیده است، را صحیح میدانند و همه به فقیه بودن و عالم بودنش اقرار دارند.10
شیخ عباس قمی: در منظر شیعه و سنّی مطمئنترین افراد است.11
بنابر روایتی از ابوعمرو، ابن ابیعمیر فقیهتر، صالحتر و فاضلتر از یونس بن عبدالرحمان (راوی مشهور) است.12
شاخصهای شخصیتی
1. الگوی عبادت
ابوفضل محمدبن شاذان نقل میکند: وارد عراق شدم، دیدم شخصی به همراهش میگفت: تو زندگیداری، زن و بچه داری، به دنبال کسب برو و کمتر عبادت کن. اگر بخواهی همین طور ادامه دهی و سر بر سجدههای طولانی بگذاری، چشمانت کور خواهد شد. همراهش در جواب گفت: اگر بنا براین بود که با سجدههای طولانی چشمانم نابینا شود، تا به حال باید چشمانِ ابن ابیعمیر که بعد از نماز صبح به سجده شکر میرود و هنگام ظهر سر از سجده برمیدارد، کور میشد.13
و نیز نقل میکند: با پدرم به دیدار ابن ابیعمیر رفتیم، دیدم شخصی در بالاخانه نشسته است و اطرافش بزرگانی هستند که او را تعظیم و تجلیل میکنند. گفتم: پدر! این کیست؟ گفت: ابن ابیعمیر. گفتم: همان مرد صالح و عابد؟ گفت: بله.14
همین دو نقل نشان میدهد که او تا چه حدّی، در عبادت، الگوی دیگران بود.
2. زاهد متّقی
بعضی زهد و ایمان را مساوی با فقر و گوشه نشینی و عزلت میدانند، در حالی که همیشه این طور نیست. هنر آن است که انسان در عرصه اجتماع، فعالیت داشته باشد و زاهد هم باشد. محمدبن ابیعمیر که شغلش پارچه فروشی و فردی ثروتمند بود15؛ با آن که در اجتماع، فعالیت مستمر داشت، فردی زاهد و متّقی و بیاعتنا به زخارف دنیا بود.
در روایتی که شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه نقل کرده، آمده است: محمد بن ابیعمیر پارچه فروشی پردرآمد بود. او به شخصی که نیازمند بود، هزار درهم قرض داد. بعدها ورشکست و فقیر شد. وقتی آن شخص نیازمند آگاه شد که ابن ابیعمیر فقیر شدهاست، خانه مسکونی خود را به بهای هزار درهم فروخت و به سوی خانه ابن ابیعمیر حرکت کرد. محمد درب را گشود، گفت: این چیست؟
مرد نیازمند گفت:
پولی را که از تو قرض گرفته بودم، آوردهام ادا کنم.
ـ به تو ارث رسیده؟
ـ نه.
ـ کسی به تو بخشیده؟
ـ نه.
ـ قطعه زمین زراعتی را فروختهای؟
ـ نه.
ـ پس از کجا آورده ای؟
ـ خانه مسکونی خود را فروختم تا قرضم را بدهم.
محمد بن ابیعمیر ـ به نقل از ذریح المحاربی ـ گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: «هیچ کس به خاطر قرضی که دارد، نباید از خانهاش خارج شود و خانهاش را بفروشد». به خدا قسم که محتاج یک درهم هستم، اما از این پول حتی یک درهم وارد خانهام نمیکنم.16
3. اسوه مقاومت
عصر امام موسی بن جعفر علیه السلام عصر خفقان، ظلم و جور دستگاه حکومتی بود. شیعیان مجبور به مخفی کردن مذهب خود بودند. محمدبن ابیعمیر از شخصیتهای بازر علمی ـ اخلاقی آن زمان است که مورد احترام مخالفان نیز قرار داشت و شیعیان را هم میشناخت. انقلابیون را با بهانههای مختلف به زندان میبردند تا اسامی شیعیان و اصحاب اهلبیت علیهم السلام را بگویند. او در زمان حکومت هارون چهار سال17 و در عصر مأمون نیز چهار سال به زندان افتاد.
ابراهیم بن داحه نقل میکند: ابن ابیعمیر را در عصر هارون الرشید به زندان بردند. وقتی علت حبس او سؤال شد، گفتند: او را به دلیل نپذیرفتن قضاوت حبس کردیم. ابن ابیعمیر میگوید: مرا 100 ضربه شلاق زدند تا محلّ شیعیان و اسامی آنها را بگویم. ابتدا امتناع کردم، اما از شدّت درد، نزدیک بود لب گشایم، که صدای محمد بن یونس را شنیدم که میگفت: محمدبن ابیعمیر! تقوا پیشه کن و منزلگاه خود را نزد خدا به یادآور. پس صبر کردم تا فرج حاصل شد.18
بعد از شهادت امام رضا علیه السلام ـ در عصر خلافت مأمون ـ بازهم او را به زندان بردند و وقتی علتش سؤال شد، همان بهانه (قبول نکردن قضاوت) را آوردند. در مدت حبس نیز از آزار و اذیت در امان نماند و اموالش نیز به نفع حکومت جور، مصادره شد.19 او علیرغم همه فشارها و سختیها، هیچگاه حاضر به همکاری و افشای اسامی شیعیان نشد.
4. عالم ربّانی
غیر از آثار گرانبهای او ـ که دلالت برمکانت بلند علمی او داردـ نشانههای دیگری نیز این مطلب را تأیید میکند. او با هشام بن سالم و هشام بن حکم ـ دو صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام ـ مراوده و مجالستهای زیادی داشت. روزی هشام بن سالم و هشام بن حکم خواستند در مورد مسائل علم کلام باهم مناظره کنند. هشام بن سالم حضور محمدبن ابیعمیر را به عنوان نفر سوم در مناظره، شرط کرد که این مناظره اوج مقام علمی او را نشان میدهد.
او از اصحاب اجماع است، یعنی از نزدیکان ائمه و کسانی که همه، آنهارا قبول دارند.20
5. اساتید
او از محضر قریب به 100 استاد استفاده کرد؛ اساتیدی چون: ابان بن عثمان الاحمر، عبدالرحمان بن حجاج، مفضل بن مزید، ابن مسکان، عبداللّه بن مغیره، هشام بن سالم و عبداللّه بن سنان.21
6. شاگردان
از محضر محمدبن ابیعمیر بیش از 70 محدّث بهره بردند. ابراهیم بن هاشم از او 2921 روایت نقل کردهاست. احمدبن محمدبن عیسی، فضل بن شاذان، صفوان بن یحیی و حسن بن محبوب نیز از شاگردان او هستند.22
7. تألیفات
بنابرنقل ابن بطّه، محمدبن ابیعمیر 94 کتاب درباره عقاید و حدیث تألیف کرد.23 او علاوه بر این تألیفات، نام 100 نفر از محدّثان ـ که از امام صادق علیه السلام حدیث نقل کردند ـ را با نام کتابهایشان حفظ داشت.24
متأسفانه آثار گرانبهای او در حین مبارزات، از بین رفت!
خواهرانش: «سعیده» و «منّه» نیز محدّث بودند و برای زنان احکام میگفتند. ابن ابیعمیر وقتی در عصر مأمون به زندان افتاد، کتابهایش را به یکی از خواهرانش سپرد و به زندان رفت. خواهرش از ترس این که مبادا آثار او به دست مأموران حکومت بیفتد، کتب او را زیر خاک دفن کرد. محمد بعد از 4 سال حبس، وقتی به سراغ کتابها آمد، دید تمام کتابهایش از بین رفته است. از آن به بعد، احادیث را یا از آثاری که در دست مردم داشت، میخواند یا از حفظ میگفت. لذا برخی از روایات او بدون سند یا ناقص السند است، اما اکثر علما آنها را قبول دارند و به آن عمل میکنند.25
از آثار ارزشمند او، اسامی چند کتاب در دست است، همچون:
1 ـ کتاب الاستطاعة 2 ـ کتاب الحج 3 ـ فضائل الحج4 ـ مناسک الحج 5 ـ الصلوة 6 ـ الصیام 7 ـ المتعة 8 ـ النکاح 9 ـ الطلاق 10 ـ التوحید 11 ـ الکفر و الایمان 12 ـ الامامة 13 ـ الاحتجاج فی امامة امیرالمؤمنین علیه السلام 14 ـ کلامه مع الخوارج 15ـ النوادر الکبیر الحسن 16 ـ کتاب البداء 17 ـ الرّد علی اهل القدر و الجبر 18 ـ الانفال 19 ـ الافاعیل 20 ـ المغازی 21 ـ المعارف 22 ـ الیوم و اللیله 23 ـ الملاحم 24 ـ مسائله عن علیّ بن موسی الرضا علیه السلام 25 ـ اختلاف الحدیث.26
روایاتی از او
1. محمد بن ابیعمیر از سماعه نقل میکند که امام صادق علیه السلام در مورد قول خدا: «اوفوا بعهدی اوف بعهد کم»، فرمود:
«مراد از «اوفوا بعهدی» ولایت امیرمؤمنان است و مراد از «اوف بعهدکم» بهشت است؛ یعنی کسی که به عهد خدا وفاکند و ولایت علی علیه السلام را برگردن بگیرد، خدا هم به عهدش وفامیکند و بهشت را به او خواهد داد.»27
2. محمدبن ابیعمیر از ابان بن عثمان نقل میکند که امام صادق علیه السلام در جواب مردی که گفت: پدر و مادرم فدایت! مرا موعظه کن. فرمود:
«اگرخدا کفایت رزق و روزی ما را به عهده گرفته است، پس تلاش بیش از حد برای چیست؟ اگر رزق تقسیم شده و برای هر فردی مشخص است، پس حرص برای چیست؟ اگر حساب و قیامت حق است، پس جمع کردن مال دنیا چرا؟ اگر عوض و جبران کردن از طرف خداست، پس بُخل چرا؟ اگر عقوبت از آتش حتمی است، معصیت چرا؟ اگر مرگ یقینی است، شادمانی چرا؟ اگر همه در پیشگاه خدا حاضریم، مکر و حیله چرا؟ اگر عبور از پل صراط حق است، پس عُجب چرا؟ اگر هرکاری که اتفاق میافتد، حکمتی دارد، پس حزن و اندوه چرا؟ و اگر دنیا فانی و نابود شدنی است، پس راحت زیستن چرا؟»28
3. محمدبن ابی عمیر میگوید: با چند واسطه شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود:
«در سه چیز برای هیچ کس عذری نیست:
1 ـ ادای امانت؛ چه امانت دهنده خوب باشد، چه انسانی فاجر.
2 ـ وفای به عهد؛ چه عهدتان با آدم خوبی باشد، چه بد.
3 ـ نیکی به پدر و مادر؛ چه آن دو انسان خوبی باشند و چه بد.»29
وفات
او عاقبت بعد از عمری تلاش و مقاومت خستگی ناپذیر در راه نشر فرهنگ آل محمد صلی الله علیه وآله در عصر امام جواد علیه السلام ـ 217 ق. ـ چشم از جهان فرو بست و به وصال یار رسید.30
یادش گرامی و نامش جاودانه باد.
کوثر :: بهار 1381، شماره 53
_____________________________
1. رجال، نجاشی، ص 326؛ رجال، شیخ طوسی، ص 388.
2. فهرست، شیخ طوسی، ص 142.
3. تنقیح المقال فی احوال الرجال، ، ج 2، ص 63، نجف؛ جامع الرواة، اردبیلی، ج 2، ص 50.
4. معجم رجال الحدیث، خوئی، ج 14، ص 276؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 7.
5. تنقیح المقال، ج 2، ص 64.
6. رجال، نجاشی، ص 326 و 327.
7. همان؛ رجال، علاّمه حلّی، ص 140.
8. فهرست، ص 142.
9. تنقیح المقال، ج 2، ص 64.
10. رجال، علاّمه حلّی، ص 141.
11. هدیةالاحباب، شیخ عباسی قمی، ص 54.
12. مجمع الرجال، قهپائی، ج 5، ص 120.
13. همان؛ رجال، کشّی، ص 591.
14. مجمع الرجال، ج 5، ص 120.
15. همان؛ رجال، نجاشی، ص 327.
16. هدیةالاحباب، ص 54.
17. لغتنامه دهخدا، واژه «ابن ابی عمیر».
18. رجال، نجاشی، ص 326؛ اختیارمعرفةالرجال، ص 592.
19. مجمع الرجال، ج 5، ص 121.
20. معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 283 و 284.
21 و 22. مشایخ الثقات، ج 1، ص 31.
23. فهرست، ص 142.
24. همان؛ رجال، نجاشی، ص 326.
25. رجال، نجاشی، ص 326 ـ 327.
26. همان؛ فهرست، شیخ طوسی، ص 142؛ کشّی، ص 592؛ رجال، علاّمه حلّی، ص 142.
27. کافی، کلینی، ج 1، ص 431.
28. خصال، صدوق، ج 2، ص 450.
29. کافی، ج 5، ص 132.
30. رجال، نجاشی، ص 326؛ فهرست، ص 142؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 50.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا