عبدالملك‏ بن اَعيَن

(زمان خواندن: 15 - 29 دقیقه)

يكى از فرهيختگان سده دوم هجرى عبدالملك ‏بن اعين، برادر زرارة‏بن اعين، راوى معروف است. متأسفانه با آن‏كه تعريف‏ها و توصيفات ارزنده‏اى از وى در لسان شريف امام صادق(ع) و انديشمندان شيعه و سنى شده، ولى چهره وى بر برخى از رجاليون پوشيده مانده است. هرچند مقاله حاضر بحثى رجالى نيست اما تا اندازه ‏اى زواياى گوناگون زندگى عبدالملك را بررسى نموده و به علل تضعيف وى از سوى پاره ‏اى رجاليون اهل سنت اشاره كرده و به گونه‏اى نسبتا مفصل درباره (خاندان) اعين سخن مى‏گويد.
واژه‏ هاى كليدى: اعين، عبدالملك، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، اصحاب.
عبدالملك، برادر زراره، راوى معروف، از جمله اصحاب بزرگ حضرت امام صادق(ع) و از دودمان اعين بود. براى شناخت عبدالملك لازم است اندكى درباره اين خاندان معروف سخن بگوييم:
ويژگى‏ ها:
آل‏اعين بزرگ‏ترين خاندان علمى شيعى در شهر كوفه بود. بسيارى از افراد اين (خاندان) از اصحاب ائمه و راويان بزرگ و فقها بوده‏اند و كم‏تر شخصيتى از آنان است كه ناقل حديث نباشد. راويان اعين بالغ بر شصت تن بوده ‏اند.(1) علامه بحرالعلوم با ذكر اين نكته كه مدايح آل‏اعين فراوان است، در وجه تمايز آنان با ديگر خاندان‏ هاى كوفه خصايص ذيل را عنوان كرده است:
1. بزرگ‏ترين خاندان شيعى؛
2. عظيم ‏الشأن‏ ترين آن‏ها؛
3. عالم‏ترين خاندان به طورى كه در ميان‏شان محدّث و فقيه و اديب و قارى فراوان بوده است؛
4. ديرپاى ‏ترين آن‏ها، چه نخستين افراد اين طايفه در عصر حضرت سجاد(ع) و آخرين‏شان در اوايل غيبت صغرا مى‏زيسته ‏اند.(2)
آل‏اعين علاوه بر ربودن گوى سبقت در ميادين دانش، در جنبه‏ هاى سياسى نيز فعاليت داشتند، به طورى كه قرائن نشان مى‏ دهد خواب خوش را از چشمان حكام اموى و عباسى ربودند. حجاج‏بن يوسف ثقفى، وقتى براى زمامدارى به عراق آمد، نگرانى خود را از اين دودمان ابراز نمود:
«با وجود يك مرد از آل‏اعين، حكومت براى ما هموار نمى‏شود.»(3)
نژاد آل‏اعين
در اين كه اين خاندان از چه نژادى است، اختلاف وجود دارد. برخى مى‏گويند: جد آنان يعنى سُنْسُنْ از قبيله غسّان از نژاد عرب بود، كه در صدر اسلام به روم رفت و در آن‏جا در مسلك راهبان درآمد. سُنْسُنْ فرزندى به نام اعين داشت. ظاهرا در جنگى كه ميان روم و مسلمانان صورت گرفت، اعين توسط مسلمانان اسير شد، آن‏گاه يك نفر از قبيله بنى‏شيبان او را خريدارى كرد، سپس تربيت و فرزندخوانده‏اش نمود.
پس از مدتى اعين در سايه تربيت پدرخوانده‏اش قرآن را حفظ كرد و در ادبيات عرب چيره دست شد. روزى پدرخوانده به او گفت: آيا مى‏خواهى از نظر نژادى تو را به قبيله خودم ملحق سازم؟ اعين نپذيرفت. زمانى كه اعين بزرگ شد، سنسن از روم آمد و ملاقاتش كرد.(4)
جمعى گويند: سنسن در اصل رومى بود. وقتى اعين اسير شد و سنسن از جايگاهش اطلاع پيدا كرد، با گرفتن اجازه و امان‏نامه از مسلمانان چند بار به ديدار فرزندش شتافت.(5)
عده‏اى با توجه به گزارشى گويند كه اعين از مردم خطه فارس بود. پس از ديدار اميرالمؤمنين(ع) به دست حضرت اسلام آورد. ميان راه با گروهى از بنى‏شيبان برخورد كرد. آنان پس از گرفتن پيمان «ولا»(6) او را آزاد كردند.
اسامى خاندان
بر كسانى كه از نسل اعين پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامى ذيل اطلاق گرديده است:
1. آل‏اعين.
2. شَيبانى.(7)
به سبب ارتباطى كه ميان اعين و قبيله بنى‏شيبان ايجاد شد، او و خاندانش به اين قبيله منسوب شدند.
3. زرارى.
زرارى يعنى منسوب به زارة‏بن اعين. نخستين بار اين نسبت در كلام امام هادى(ع) خطاب به يكى از نوادگان بكيربن اعين به نام محمدبن سليمان يا پدرش سليمان‏بن حسن‏بن جهم‏بن بكير، جد پدرى ابوغالب ديده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعايت تقيه، نام اصليش را نبرد و او را به زراره، عالم‏ترين شخصيت آل‏اعين منسوب ساخت تا تجليلى از مقام شامخ زراره شده باشد. امام در اين باره فرمود: زرارى را خدا حفظ كند. از آن لحظه بر افراد اين خاندان، زرارى اطلاق گرديد.(8)
4. بكريّون
پيش از آن كه عنوان زرارى بر آل‏اعين اطلاق گردد، به بكريون مشهور بودند.(9)
فرزندان اعين
در تعداد فرزندان اعين اتفاق نظر وجود ندارد. برخى آنان را هشت تن بدين اسامى مى‏دانند: عبدالملك، حمران، زراره، بكير، عبدالرحمان، قعنب، مالك و مليك.(10) بعضى به جاى دو نفر آخر، عبدالاعلى، عيسى، ضريس و سميع را ذكر كرده‏اند.(11) عده‏اى به جاى عيسى و عبدالاعلى، موسى و مليك را ذكر نموده‏ اند.(12) اقوال ديگر، بين 12،(13) 16،(14) و 17(15) است. برخى در زمره فرزندان، دخترى به نام «ام الاسود» را ياد كرده ‏اند.(16)
فضيلت‏ هاى عبدالملك
نخستين شيعه آل‏اعين
قبلاً گفتيم مسلّم است سنسن، جد عبدالملك راهب مسيحى بود. طبيعى بود اعين نيز مسيحى باشد. بر اثر جنگى كه ميان مسلمانان و روم رخ داد، اعين توسط مسلمانان اسير شد. سپس يك نفر از قبيله بنى شيبان او را خريد و توسط او مسلمان شد. علامه شيخ محمد تسترى گفته است اعين سنى بود و به تبع او، فرزندانش سنى بوده‏اند، سپس جمعى از آنان شيعه شدند.(17)
بنابراين مى‏توان به نادرستى خبر على‏بن سليمان، عموى پدرى ابوغالب زرارى مبنى بر اين‏كه اعين از مردم خطه فارس بود كه به قصد زيارت اميرالمؤمنين(ع) و مسلمان شدن توسط او وطنش را ترك كرد،(18) پى‏برد.
احتمال ديگر اين است كه اعين در آغاز شيعه و جزو دوستداران اميرالمؤمنين(ع) بود، ولى بعدا به واسطه فضاى خفقان آلودى كه خلفا به وجود آوردند، جزو كسانى شد كه به حضرت پشت كرد و مذهب خود را عوض نمود. وقتى ازدواج كرد و داراى اولاد شد، آنان نيز به مسلك اهل تسنن گرايش پيدا كردند، ولى وقتى به رشد كافى رسيدند، بسيارى از آنان حقيقت را دريافتند و در مسلك دوستداران و شيعيان اميرالمؤمنين(ع) درآمدند.
طبق برخى اخبار، نخستين شيعه آل‏اعين، عبدالملك بود. او توسط صالح‏بن ميثم رهنمون گشت، سپس برادرش حمران به دست ابوخالد كابلى در اين سلك درآمد. طبق گزارشى ديگر، نخستين فرزند اعين كه پيرو آل‏على عليهم‏السلام شد، ام‏الاسود، خواهر عبدالملك بود. گويند ابوخالد كابلى در اين اقدام مؤثر بود.(19)
اكنون شايسته است به ويژگى‏ هاى عبدالملك بپردازيم:
جايگاه عبدالملك نزد امام صادق(ع)
برادر عبدالملك به نام زراره كه از فقهاى طراز اوّل شيعه در قرن دوم و سوم هجرى بود گويد:
امام صادق(ع) بعد از مرگ عبدالملك فرمود: «خداوندا! ما اهل بيت در نظر ابوضريس بهترين خلق تو بوديم. پس او را در روز قيامت در زمره محمد ـ كه صلوات تو به او باد ـ قرار ده!»
سپس امام فرمود: آيا او را در خواب ديده‏اى؟
عرض كردم: خير.
امام فرمود: سبحان‏ الله! مثل ابوضريس كجاست؛ مانند او هنوز به دنيا نيامده است!(20)
علامه مامقانى، رجالى قرن چهارده پس از نقل روايت فوق و بررسى روايات مختلف و كنكاش در گفت‏گوى علما درباره عبدالملك گويد:
«از دعاى فراوان امام صادق(ع) در حق وى و فرستادن رحمت بر او و درخواست از خداوند مبنى بر قرار دادن عبدالملك در زمره آل‏محمد(ص) در روز قيامت و اين كه فرمود: «مثل ابوضريس هنوز به دنيا نيامده است»، استفاده مى‏كنيم عبدالملك فردى موثق بود، بلكه در اعلا درجه وثاقت بود، زيرا صدور چنين مدايح و واكنش‏هايى توسط امام در حق كسى كه عادل و موثق و امين نيست، نامعقول مى‏باشد، زيرا ائمه اطهار عليهم‏السلام اهل مبالغه و مغالطه نبودند. مقصود امام از اين‏كه به طور مطلق فرمود: مثل عبدالملك هنوز زاده نشده است، مماثلت و مشابهت در ورع و تقوا و ديانت و صلاح است كه مورد نظر خدا و رسول و ائمه و ديگر بندگان برگزيده الهى است. اگر امام(ع) مشابهت خاصى را در نظر داشت، حتما تصريح مى‏كرد و وجه شباهت را بيان مى‏فرمود. اين مطلب بر كسانى كه داراى ذوق و سليقه درست و مستقيم هستند و لسان اهل بيت رحمت را مى‏فهمند، پوشيده نيست. اگر به اين سخنان، شهادت علماى بزرگ مبنى بر مستقيم و پايدار بودن عبدالملك در دين و مذهب، و گواهى امام باقر(ع) را كه «عبدالملك از نجات يافتگان و سرپرست مردم و خزانه‏داران در وقت ظهور امام زمان(ع) است،» اضافه كنيم، ترديدى باقى نمى‏ماند كه او را در شمار شخصيت‏هاى عادل و موثق عنوان كنيم.»(21)
صحابى خاص امام باقر(ع) و امام صادق(ع)
تا شخصيت كسى مورد قبول ائمه(ع) نبود، با او ارتباط نزديك برقرار نمى‏كردند و با وى درباره موضوعات و مسائل مهم عقيدتى يا سياسى سخن نمى‏گفتند و اسرار ولايت را مطرح نمى‏كردند. اگر از روايات، دلايل و قراينى بر ارتباط تنگاتنگ ميان راوى و امام وجود داشته باشد، و نيز با دقت در مطالب و اسرارى كه امام با او در ميان گذارده، مى‏توان به شخصيت و عظمت راوى پى‏برد؛ هر چند به طور صريح از او تعريف و تمجيدى در كتب رجال و نگاشته‏هاى تذكره نويسان يافت نشود. قراينى وجود دارد كه عبدالملك از ياران خاص امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود و ايشان اعتماد زيادى بدو داشتند و در مورد مسائل مهم با او به گفت‏وگو مى‏نشستند.
در روايتى آمده است عبدالملك پرسش‏هاى زيادى از امام صادق(ع) نمود كه مى‏توان فهميد پاره‏اى از سئوالات وى مربوط به امامت بوده، و اين نمايانگر اعتماد امام به اوست و جايگاه وى را نزد حضرت مى ‏نماياند.
در اين روايت از گمراهى اصحاب پس از وفات پيامبر(ص) صحبت شده است. تصريح به چنين موضوعى در عصر اختناق، از سخنان غير قابل بخشش بود و كيفر سختى داشت.
حارث‏بن مغيره گزارشگر مورد نظر گويد:
عبدالملك‏بن اعين كه در حال گفت‏گو با امام صادق(ع) بود، پرسش‏ هاى زيادى كرد تا آن كه گفت: بنابراين همه مردم هلاك شدند؟
امام فرمود: «آرى؛ به خدا سوگند، اى پسر اعين همه مردم هلاك شدند.»
عبدالملك پرسيد: ساكنان مشرق و مغرب زمين؟
امام فرمود: «شرق و غرب به گمراهى فتح شد.(22) آرى، به خدا قسم! همگى مردم هلاك گشتند جز سه تن: سلمان فارسى و ابوذر و مقداد. بعد عمار و ابوساسان انصارى و حذيفه و ابوعمره بدان‏ها ملحق و در مجموع هفت تن شدند.(23)
شاهد بعدى خبر ذيل است كه امام باقر(ع) تعدادى از آثار اميرالمؤمنين(ع) را كه از علوم مخفى و اسرار اهل بيت(ع) به شمار مى‏آيد، به عبدالملك نشان مى‏دهد و نظر او را درباره علت نوشتن آن‏ها سئوال مى‏كند. عبدالملك با درايت و بينش، پاسخ را تقديم مى‏كند:
عبدالملك گويد: زمانى امام باقر(ع) تعدادى از كتاب‏هاى على(ع) را به من نشان داد. سپس فرمود: «به چه دليلى او اين‏ها را نگاشته است؟»
عرض كردم: آيا عقيده‏ام را در اين باره بيان كنم؟
امام فرمود: «آرى.»
عرض كردم: حضرت مى‏دانست قائم شما روزى قيام مى‏كند. از اين رو دوست داشت او به آن‏چه در آن كتاب‏هاست، عمل كند.(24)
امام فرمود: «صحيح است.»(25)
قرينه ديگر رواياتى است كه به واسطه‏گرى عبدالملك در رساندن مسائل مردم به امام و ارسال پاسخ‏ها اشاره دارد كه گوياى اعتماد امام به اين شخصيت بزرگ است.
شايد بتوان از شواهد استفاده بيشترى كرد و گفت كه او يكى از وكلاى ايشان در شهر كوفه بوده كه به مسائل فقهى ـ كلامى مردم پاسخ مى‏گفته، جمع‏آورى وجوه شرعى نيز به دست با كفايت او انجام مى‏پذيرفته است. يكى از نشانه‏هاى اين ادعا، نامه مهم عبدالرحيم قصير به امام صادق(ع) به خط عبدالملك و پاسخ آن توسط حضرت به دست عبدالملك است. اين نامه يكى از ذخاير ارزشمند شيعى است، چون در آن به مهم‏ترين عقايد كلامى آن عصر اشاره شده است.
از برخى روايات استنباط مى‏شود عبدالملك علاوه بر علاقه وافر به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و ديگر ائمه هدى، عاشق امام مهدى(ع) فرجه بود و در انتظار ظهور حضرت به سر مى‏برد. در گزارش ابوبكر حضرمى مى‏خوانيم:
عبدالملك‏بن اعين گفت: هنگامى كه نزد ابوجعفر باقر(ع) بودم، ياد امام زمان افتادم. ايستادم و گريستم و عرض كردم: اميدوارم در حالى كه توان دارم، ظهور حضرت را دريابم.(26)
على‏بن سعيد گويد: نزد امام صادق(ع) نشسته بودم. كنار حضرت، محمدبن عبدالله‏بن على بود. در آن مجلس عبدالملك‏بن اعين و... بودند... . امام رو به ما كرد و فرمود: بشارت باد شما را! آيا به اين راضى نيستيد كه در روز قيامت به على متمسك شده‏ايد و على به رسول خدا(ص) متمسك شده است؟(27)
از روايت فوق مقام والاى اهل مجلس از جمله عبدالملك به دست مى‏آيد.
عبدالملك ‏بن اعين و چهار برادر ديگرش يعنى زراره و حمران و بكير و عبدالرحمان از ياران سرشناس و برگزيده حضرت باقر و امام صادق عليهماالسلام بودند. آنان براى فراگيرى علوم اهل بيت رنج سفرهاى طاقت‏ فرساى آن عصر را بر خود هموار كردند و دائما مسافت زياد ميان كوفه تا مدينه را طى مى‏نمودند. حاصل اين تلاش‏ها آن شد كه هر يك از اين پنج فرزانه، به مقام شامخى در دانش دست يافتند. در گزارشى از «ربيعة الرأى» آمده است كه به امام صادق عرض كردم: آن چند برادر كه از عراق به محضرتان مى‏آيند و من بهتر از آنان و مهياتر براى فراگيرى علوم در ياران شما نديده ‏ام، كيستند؟
امام فرمود: «آنان [ فرزندان سرشناس اعين] اصحاب پدرم هستند».(28)
حسين‏بن موسى گويد: در سالى امام صادق(ع) با اصحاب خويش به مكه شرفياب شد و از حال عبدالملك‏بن اعين پرسش نمود و فرمود: «آيا او از دنيا رفت؟»
عرض كردم: آرى...
امام فرمود: «پس بيا با ما تا بر سر قبرش برويم و براى او دعا كنيم.(29)
از اين خبر فهميده مى‏شود قبر عبدالملك در مكه است،(30) ولى طبق تصريح شيخ صدوق، قبر وى در مدينه است و امام صادق(ع) و اصحابش به زيارت او رفتند.(31)
عبدالملك در منظر اهل سنت
علما و بزرگان سنى درباره عبدالملك ابراز نظرهاى گوناگون كرده‏اند. برخى چون ابوحاتم و ابن‏حبان و عجلى او را از شيعيان نيكو و صالح الحديث و مورد اعتماد و صدوق دانسته‏اند. و جمعى چون ابن‏معين و سفيان‏بن عيينه (سفيان ثورى) او را فردى خبيث‏القول و بى‏ارزش عنوان نموده ‏اند.(32)
با دقت در عبارات مذمت كنندگان و ريشه يابى آن، مى‏توان فهميد عبدالملك تنها به سبب شيعه بودن و دوستى با خاندان اهل بيت نكوهش شده است. براى همين بخارى در صحيح تنها يك حديث از او نقل كرده است.(33)
تنها نكته ‏اى كه از سوى شيعه در نكوهش عبدالملك عنوان شده، روايتى است از گفت‏گوى او با امام صادق(ع) كه گويند از جسارت و بى‏ادبى او حكايت مى‏كند. در اين روايت مى‏خوانيم: ابوعبداللّه‏ (امام صادق) به عبدالملك‏ بن اعين فرمود: «چرا نام فرزندت را ضريس نهادى؟»
عبدالملك گفت: چرا پدرتان شما را جعفر نام نهاد؟
امام فرمود: «جعفر نام نهرى در بهشت است، اما ضريس نام شيطان است.»(34)
شهيد ثانى و شيخ حسن، فرزند او و مامقانى، روايت فوق را معتبر نمى‏دانند، زيرا در سند آن «على‏بن عطيه» وجود دارد.(35)
بر فرض صحت سند، نمى‏توان به جسارت عبدالملك حكم كرد، زيرا شايد در حال شوخى با امام بوده است.(36)
گستره دانش
به تعبير مامقانى عبدالملك‏بن اعين از «خُلّص شيعه» بود. او از ياران نزديك امام باقر(ع) و امام صادق(ع) محسوب مى‏شود و به تنهايى يا با برادرانش بارها براى ديدار ائمه به مدينه رفته و از محضر پرفيض‏شان بهره برده بود.
به طور طبيعى بايستى دستاوردهاى علمى فراوانى از عبدالملك در منابع و جوامع روايى و تاريخى داشته باشيم، اما از وى روايات اندكى باقى مانده، علت آن مشخص نيست. اما به احتمال مى‏توان گفت شاگردان مخالف او نظير عبدالرحمان‏بن‏مهدى و ابن‏عيينه و سفيان ثورى روايات استاد را به ديگران منتقل نكرده، با آتش كينه و حسد سوزاندند.(37) احتمال ديگر آن است كه چون عبدالملك كاتب و ملازم امامان بود، كم‏تر فرصت پيدا مى‏كرد به تدريس و انتقال يافته‏ هايش و نقل آن‏ها بپردازد.(38)
با توجه به آن‏كه عبدالملك از شيعيان خلص ائمه(ع) بود، شايد بتوان استنباط كرد قسمت زيادى از يافته‏هاى وى مربوط به اسرار ولايت است و چون او كم‏تر كسى را شايسته درك و پذيرش آن‏ها مى‏ديد، از انتقال مطالب خويش خود دارى مى‏نمود. عامل احتمالى ديگر كوتاهى راويان بوده كه گفت‏گوهاى او با امامان را ضبط نكرده‏اند و يا چون در نظرشان كم اهميت بوده، توجهى به آن ننموده ‏اند. علت ديگر كه در مورد بيش‏تر راويان وجود داشته و موجب گشته از آنان احاديث كم‏ترى داشته باشيم، جو سياسى نامناسب آن عصر بوده است.
او در بخش نجوم هم تحقيقاتى داشت و احتمالاً كتاب يا كتاب‏هايى تأليف كرده بود. براى همين شيخ عباس قمى از او به عنوان آگاهان علم نجوم ياد كرده است،(39) ولى چون به مقتضاى علم خود عمل مى‏نمود و اين امر باعث شده بود در زندگيش اختلالاتى ايجاد گردد، دست به دامان امام صادق(ع) برد. خود در اين‏باره گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: من گرفتار علم نجوم شده‏ام. وقتى مى‏خواهم كارى انجام دهم، به طالع مى‏نگرم اگر بد باشد، حاجتم را رها مى‏سازم و اگر طالع را خوب ببينم، در پى انجام كارم برمى‏آيم.
امام فرمود: «حكم مى‏كنى؟»
عبدالملك عرض كرد: آرى.
امام فرمود «كتاب‏هايت را بسوزان».(40)
اساتيد
طبق سخن مامقانى، رجالى معروف سده چهاردهم هجرى بيش‏تر روايات عبدالملك از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است.(41) بنابراين، شخصيت علمى وى به دست آن دو بزرگوار رقم زده شده بود. ديگر كسانى كه عبدالملك از محضرشان بهره‏مند گشته و روايت نقل كرده، عبارتنداز:
1. ابوبشير.(42)
2. سليمان‏بن خالد.(43) ابوربيع هلالى، معروف به سليمان‏بن خالد از قاريان و فقها و بزرگان عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود و از جمله اصحاب جناب زيدبن على(ع) در قيام وى در كوفه به شمار مى‏آمد. در اين جنگ دست سليمان توسط دشمن قطع گرديد.(44)
3. ابوحرب‏بن ابوالاسود دئلى.(45)
4. ابوعبدالرحمن سلمى.(46) ظاهرا وى عبدالله‏بن حبيب سلمى است كه از ياران امام على(ع) به شمار مى‏آمد و يكى از فرزانگان تاريخ شيعه و شخصيت‏هاى قابل اعتماد بود. او 105 هجرى در 90 سالگى از دنيا رفت.(47)
5 . شقيق ‏بن سلمه اسدى (ابووائل)(48)
6. عبدالله‏بن شدادبن هاد. وى از اصحاب بزرگ اميرالمؤمنين(ع) بود. امام صادق(ع) درباره كرامت امام حسين(ع) نسبت به شداد فرمود: «هنگامى كه شداد به تب شديدى دچار شد، حسين‏بن على به عيادتش رفت، به محض اين كه داخل منزلش شد، تب از شداد رخت بربست.»(49) شداد به سال 81 يا 82 هجرى از دنيا رفت.
7. عبدالرحمن‏بن ادْينه.(50)
8 . صالح‏بن ميثم. ابوغالب زرارى در يكى از گزارش‏هاى خود گويد: عبدالملك نخستين شخص از آل‏اعين بود كه شيعه و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت شد. او به واسطه صالح‏بن ميثم در اين مسير قدم برداشت.(51)
شاگردان و راويان
شخصيت‏ها و كسانى كه از محضر عبدالملك بهره‏مند شده و رواياتى ازاو نقل كردند، كم نيستند، ولى تاريخ همه آن‏ها را ثبت نكرده است. برخى عبارتنداز:
1. برادر وى،(52) زراره. وى از فقهاى طراز اوّل امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود. زراره از جمله مصادر و مراجع شناخت فقه شيعه است.(53)
2. يونس‏بن عبدالرحمان.(54) ابومحمد يونس‏بن عبدالرحمن از بزرگان و فقهاى به نام شيعه در عصر امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام بود. حضرت رضا(ع) اصحابش را در اخذ علم و فتوا بدو راهنمايى كرد. به علاوه وى افتخار داشت وكيل حضرت باشد. اين شخصيت برجسته شيعى، آثار زيادى به رشته تحرير درآورد.(55)
برخى گويند: يونس از شاگردان عبدالملك نيست، زيرا عبدالملك در زمان امام صادق(ع) از دنيا رفت و يونس گرچه زمان حضرت را درك كرد، اما در سنى نبود كه بتواند از آن امام يا ديگران روايت نقل كند.(56)
3. ابن‏بكير.(57) ظاهرا مقصود، عبدالله‏بن بكير از «اصحاب اجماع»(58) است. عبدالله برادرزاده عبدالملك و از راويان بزرگ به شمار مى‏آيد ولى «فَطَحى»(59) مذهب(60) بود.
4. عبدالله‏بن محمد حضرمى.(61) وى از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود.(62)
5. حريز.(63) ظاهرا وى حريزبن عبدالله سجستانى است. وى از كوفه بود، ليكن به سبب مسافرت‏هاى تجارى كه به سجستان (سيستان) نمود، به اين نام مشهور شد. يونس‏بن عبدالرحمان گويد: حريز از امام صادق(ع) بيش از دو حديث نشنيده است.(64) شيخ طوسى درباره او گويد: حريز فردى مورد اطمينان بود. از جمله آثار او «كتاب الصلاة» است.(65) شيخ مفيد گويد: حريز به سيستان كوچ كرد و در همان‏جا به دست خوارج به قتل رسيد. در آن زمان غالب ساكنان آن ناحيه از خوارج بودند. وقتى حريز توسط ياران خويش اطلاع يافت خوارج سيستان، اميرالمؤمنين(ع) را ناسزا مى‏گويند، آنان را مهدورالدم اعلام كرد. در پى آن، هر روز چند تن از خوارج توسط ياران حريز ترور شدند.(66)
6. سيف‏بن عميره. وى از ياران امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) و از روات موثق بود، اما واقفى مذهب بود.
7. مثنى‏بن وليد. مثنى از اصحاب حضرت صادق(ع) بود و كتابى روايى داشت.(67)
8. عبيدبن زراره. وى از راويان امام صادق(ع) و شخصيتى ارجمند بود.(68)
9. حارث‏بن مغيره. وى از ياران امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) و شخصيتى عالى‏قدر بود و از آن دو بزرگوار و جناب زيدبن‏على روايت دارد.(69)
10. جعفربن مثنى.(70)
11. ليث‏بن بخترى مرادى. او از فقها بود. امام صادق(ع) او را از «اوتاد زمين» و برپا كنندگان قسط و راستى و «السابقون السابقون» و حافظان دين دانسته است.(71)
12. حمادبن عثمان. ظاهرا مقصود، حمادبن عثمان ناب از اصحاب اجماع است. اين عالم عظيم‏الشأن از راويان حضرت صادق و حضرت كاظم و حضرت رضا عليهماالسلام بود. حماد و جعفر و حسين برادران وى همگى از علما و فضلا و برگزيدگان از اصحاب بودند.(72)
13. محمدبن اسحاق‏بن يسار.(73)
14. سفيان ثورى. وى از اصحاب و شاگردان امام صادق(ع) بود ولى به ولايت ائمه اعتقاد نداشت و در صف مخالفان آن بزرگواران بود. وى داراى مذهب خاصى بود، ولى از آن‏جا كه حكومت وقت او را مورد پشتيبانى قرار نداد، مذهبش دوام چندانى نيافت و منقرض گرديد.(74)
15. سفيان‏بن عيينه. گر چه ابن‏عيينه از شاگردان امام صادق(ع) بود، اما به ولايت ايشان و ساير امامان اعتقاد نداشت. از اين‏رو امام او را در زمره كسانى بر شمرد كه به مرگ جاهلى مى‏ميرند.(75)
ابن‏عيينه داراى مذهب خاصى بود، ولى با خليفه ملايم نبود. از همين رو پيروان كمى داشت و مذهبش تا قرن چهارم هجرى بيش‏تر دوام نياورد.(76)
16. عبدالملك‏بن ابى سليمان. وى از فقها و بزرگان اهل سنت است.(77)
17. اسماعيل‏بن سميع.(78)
18. عبدالرحمن‏بن مهدى. وى از حافظان بزرگ قرآن و فقهاى مشهور و راويان معروف اهل تسنن است. شافعى در توصيفش گفته است: مانندى براى او سراغ ندارم. گويند وى 000/20 روايت از حفظ داشت.(79)
19. ابووائل.(80)
___________________________________
1. ابى‏غالب الزرارى، رسالة ابى‏غالب الزرارى و تكملتها لابى عبدالله الغضائرى، تحقيق محمدرضا حسينى، (قم، مركز البحوث و التحقيقات الاسلامية، بى‏تا) ص 114؛ مقدمه همان رساله، ص 41.
2. همان، ص 41 و 42.
3. همان.
4. همان، ص 128 و 129.
5. همان.
6. شيخ طوسى مى‏فرمايد: هنگامى كه دو نفر عقد موالات امضا مى‏كنند و يكى از آنان به ديگرى مى‏گويد: با تو پيمان مى‏بندم كه ياريم كنى و تو را يارى مى‏كنم و از من دفاع كنى و از تو دفاع كنم، و جريمه جنايتم را خاندانت عهده‏دار شوند و خاندان من نيز جريمه جنايت تو را بپذيرند و از من ارث ببرى و از تو ارث ببرم، اين عقد صحيح است. (ر.ك: حاشيه ص 191 از تكمله رساله ابى‏غالب الزرارى).
7. شيبانى نام قبيله‏اى معروف در بكربن وائل است. عبدالكريم سمعانى، الانساب، تقديم و تعليق بارودى، چاپ اول، (بيروت، دارالكتب العلميه، 1408ه) ج 3، ص 482.
8. محمدرضا حسينى‏جلالى، معجم الاعلام من آل‏اعين الكرام، (ملحق به رسالة ابى‏غالب الزرارى).
9. همان، ص 117.
10. الرسالة ابى‏غالب الزرارى، ص 129 و 130.
11. همان، ص 190 و 191.
12. همان، ص 138.
13. همان، ص 189.
14. همان.
15. همان، ص 139 و 189.
16. همان، ص 130.
17. شيخ محمدتقى تسترى، قاموس الرجال، تحقيق مؤسسة النشر الاسلامى، چاپ دوم، (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1410ه) ج 2، ص 172.
18. تكملة رسالة‏ابى غالب الزرارى، ص 191 ـ 192.
19. رسالة ابى‏غالب الزرارى، ص 130 و 135.
20. شيخ عبدالله مامقانى، تنقيح المقال، (نجف اشرف، المطبعة المرتضوية، 1352ه) ج 2، ص 228.
21. همان.
22. شايد اشاره به يكى از اثرات منفى فتوحات در عصر خلفا باشد.
23. محمدبن محمدبن نعمان عكبرى بغدادى الملقب بالشيخ المفيد، الاختصاص، تصحيح و تعليق غفارى، (قم، مكتبة‏الزهراء(ع)، 1402ه) ص 5 ـ 6؛ ثقة الاسلام محمد كلينى، الكافى، تصحيح غفارى، چاپ سوم، (بيروت، دارصعب و دار التعارف، 1401ه) ج 8، ص 253.
24. ظاهرا يعنى امام على(ع) نيازمندى‏هاى حضرت حجت(ع) را به هنگام ظهورش در آن كتاب‏ها ابراز نموده است.
25. علامه محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، تصحيح ربانى شيرازى، (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1388ه) ج 26، ص 51.
26. همان، ج 52، ص 335.
27. همان، ص 40 ـ 41.
28. تنقيح المقال، ج 2، ص 228.
29. ملاعلى عليارى، بهجة الآمال، تصحيح مسترحمى (تهران، بنياد فرهنگ اسلامى كوشانپور، 1363) ج 5، ص 305. سند و متن اين روايت به صورت‏هاى ديگرى نيز گزارش شده است. شيخ طوسى در استبصار، تحقيق سيدحسن موسوى‏خرسان، چاپ سوم (تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1390ه) ج 1، ص 483 و تهذيب الاحكام، تحقيق سيدحسن موسوى‏خرسان، چاپ دوم (بيروت، دارصعب و دارالتعارف، 1401ه) ج 3، ص 202، خبر فوق را به عبدالله‏بن اعين مربوط دانسته است، ولى برخى گويند: چون وجود شخصى به نام مزبور ثابت نشده است، بايد جريان فوق به عبدالملك‏بن اعين ارتباط داشته، و در آن دو كتاب، اشتباهى رخ داده شده باشد. قاموس الرجال، ج 6، ص 254 و ج 7، ص 11.
30. همان.
31. تنقيح المقال، ج 2، ص 228.
32. ابن‏حجر عسقلانى، تهذيب التهذيب، چاپ اول (بيروت، دارالفكر، 1404ه) ج 6، ص 343؛ عبدالرحمن رازى، الجرح و التعديل (بيروت، دار احياء التراث العربى، بى‏تا) ج 5، ص 343؛ محمد ذهبى، ميزان الاعتدال، تحقيق بجاوى (بيروت، دارالفكر، بى‏تا) ج 2 ،ص 651 و 652.
33. ابن‏حجر عسقلانى، هدى السارى، مقدمة فتح البارى، طبع مصححة على عدة نسخ و عن النسخة التى حقق اصولها و اجازها عبدالعزيزبن عبدالله‏بن باز، (بيروت، دارالفكر، 1411ه) ص 592.
34. علامه محمد اردبيلى، جامع الرواة (قم، مكتبة المصطفوى، بى‏تا) ج 1، ص 519؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 228.
35. همان.
36. شيخ عباس‏قمى، تحفة الاحباب، تحقيق حسينى، چاپ اول، (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1370) ص 292.
37. وى شاگردان موافق و شيعى هم داشته است.
38. اگر بپذيريم عبدالملك از ملازمان هميشگى حضرت صادق(ع) بوده، نمى‏توانيم قبول كنيم او وكيل حضرت محسوب مى‏شده، زيرا وكلا در منطقه‏اى به دور از محل سكونت امام به رتق و فتق امور شرعى و مسائل مذهبى مردم مى‏پرداختند.
39. شيخ عباس قمى، سفينة البحار، چاپ اول (قم، نشر اسوه، 1414ه) ج 6، ص 89.
40. ابوجعفر صدوق، من لايحضره الفقيه، تحقيق موسوى‏خرسان (بيروت، دار صعب و دار التعارف، 1401ه) ج 2، ص 175. (با تصرف).
41. تنقيح المقال، ج 2، ص 228.
42. همان؛ جامع الرواة، ج 2، ص 369.
43. تنقيح المقال، ج 2، ص 228.
44. جامع الرواة، ج 1، ص 378.
45. فضل‏بن شاذان، الايضاح، تحقيق ارموى، چاپ اول (تهران، دانشگاه تهران، 1351ش) ص 367.
46. تهذيب التهذيب، ج 6، ص 343.
47. جامع الرواة، ج 2، ص 397.
48. هدى السارى، مقدمة فتح البارى، ص 592؛ جمال‏الدين يوسف مزى، تهذيب الكمال، تحقيق احمدعلى عبيد و حسن احمد آغا (بيروت، دارالفكر، 1414ه) ج 8، ص 388.
49. تهذيب التهذيب، ج 5، ص 222 و ج 6، ص 343؛ جامع الرواة، ج 1، ص 492.
50. تهذيب التهذيب، ج 6، ص 343.
51. رسالة ابى‏غالب الزرارى، ص 135. طبق گزارش ديگر ابوغالب، نخستين شيعه آل‏اعين، خواهر عبدالملك به نام ام‏اسود بود.
52. تنقيح المقال، ج 2، ص 228؛ بحار الانوار، ج 26، ص 51 و ج 76، ص 27.
53. آيت‏الله جعفرسبحانى، كليات فى علم الرجال، چاپ دوم (قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1408ه) ص 174 و 196.
54. آيت‏الله سيدابوالقاسم خويى، معجم رجال الحديث، چاپ چهارم (قم، مركز نشر آثار شيعه، 1410ه) ج 20، ص 330.
55. سيدحسن صدر، تأسيس الشيعه، (بى‏جا، مركز النشر و الطباعة العراقية المحدودة، بى‏تا) ص 318 و 328؛ ابوالعباس‏النجاشى، رجال نجاشى، تحقيق سيدموسى شبيرى زنجانى، چاپ چهارم (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1413ه) ص 446 ـ 448.
56. قاموس الرجال، ج 7، ص 11.
57. بحارالانوار، ج 14، ص 488.
58. عنوان «اصحاب اجماع» بر هجده تن از فقهاى عصر امام باقر تا امام رضا (عليهم السلام) اطلاق مى‏گردد. آنان گروهى بودند كه علما به جلالت قدر و عظمت‏شان گواهى داده و كليه روايات‏شان را قبول كرده‏اند. ر.ك: كليات فى علم الرجال، ص 174 به بعد.
59. فطحيه كسانى بودند كه امامت حضرت كاظم(ع) را قبول نداشتند و بزرگ‏ترين فرزند امام صادق(ع) يعنى عبدالله را
پيشواى مسلمانان مى‏دانستند. ر.ك: جامع الرواة، ج 2، ص 546.
60. همان، ج 1، ص 473.
61. قطب‏الدين راوندى، الخرائج و الجرائح، تحقيق مؤسسة الامام المهدى(ع)، چاپ اول (قم، مؤسسة الامام المهدى(ع)، 1409ه) ج 2، ص 839.
62. جامع الرواة، ج 1، ص 501؛ ج 2، ص 369.
63. معجم رجال الحديث، ج 11، ص 409.
64. ر.ك: رجال النجاشى، ص 144 ـ 145.
65. شيخ ابوجعفرمحمد طوسى، الفهرست، تصحيح و تعليق محمدصادق آل‏بحرالعلوم (بى‏جا، المكتبة المرتضوية و مطبعتها، بى‏تا) ص 62 ـ 63.
66. جامع الرواة، ج 1، ص 395.
67. معجم رجال الحديث؛ ج 11، ص 409؛ جامع الرواة ج 2، ص 40.
68. معجم رجال الحديث؛ ج 11، ص 410؛ بحارالانوار، ج 76، ص 26؛ جامع الرواة؛ ج 1، ص 524.
69. الاختصاص، ص 5 و 6؛ الكافى، ج 8، ص 253؛ جامع الرواة، ج 1، ص 175.
70. الاستبصار، ج 4، ص 152.
71. تنقيح المقال، ج 2، ص 228؛ جامع الرواة، ج 1، ص 519 و ج 2، ص 34 و 35.
72. بحار الانوار، ج 44، ص 236؛ جامع الرواة، ج 1، ص 271.
73. تهذيب الكمال، ج 8، ص 388.
74. تهذيب التهذيب، ج 6، ص 343؛ الجرح و التعديل، ج 5، ص 343؛ اسدحيدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، چاپ دوم (بيروت، دارالكتاب العربى، 1390ه) ج 1، ص 154 ـ 155.
75. تهذيب التهذيب، ج 6، ص 343؛ جامع الرواة، ج 1، ص 367.
76. الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص 155.
77. تهذيب التهذيب، ج 6، ص 343؛ محمد ذهبى، سير اعلام النبلاء، تحقيق حسين اسد، چاپ هفتم (بيروت، مؤسسة الرسالة، 1410ه) ج 6، ص 107 ـ 109.
78. اسماعيل بخارى، التاريخ الكبير (بيروت، دارالكتب العلميه، بى‏تا) ج 5، ص 405.
79. هدى السارى، مقدمة فتح البارى، ص 592. درباره او و مقام علمى و عباديش ر.ك: سير اعلام النبلاء، تحقيق على ابوزيد، ج 7، ص 192 به بعد.
80. الجرح و التعديل، ج 5، ص 343.
__________________________________
منابع:
ـ ابن شاذان، فضل، الايضاح، تحقيق ارموى، چاپ اول (تهران، دانشگاه تهران، 1351ش).
ـ اردبيلى، محمد، جامع الرواة (قم، مكتبة المصطفوى، بى‏تا).
ـ بخارى، اسماعيل، التاريخ الكبير (بيروت، دارالكتب العلميه، بى‏تا).
ـ تسترى، محمدتقى، قاموس الرجال، تحقيق مؤسسة النشر الاسلامى، چاپ دوم (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1410ه).
ـ حيدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، چاپ دوم (بيروت، دارالكتاب العربى، 1390ه).
ـ خويى، سيدابوالقاسم، معجم رجال الحديث، چاپ چهارم (قم، مركز نشر آثار شيعه، 1410ه).
ـ ذهبى، محمد، سير اعلام النبلاء، تحقيق حسين اسد، ج 6 و تحقيق ابوزيد، ج 7، چاپ هفتم (بيروت، مؤسسة الرسالة، 1410ه).
ـ ــــــــــــــــــ ، ميزان الاعتدال، تحقيق بجاوى (بيروت، دارالفكر، بى‏تا).
ـ رازى، عبدالرحمن، الجرح و التعديل (بيروت، دار احياء التراث العربى، بى‏تا).
ـ راوندى، قطب‏الدين، الخرائج و الجرائح، تحقيق مؤسسة الامام المهدى (ع)، چاپ اول (قم، مؤسسة الامام المهدى(ع)، 1409ه).
ـ زرارى، ابى‏غالب، رسالة ابى غالب الزرارى و تكملتها لابى عبدالله الغضائرى، تحقيق محمدرضا حسينى، (قم، مركز البحوث و التحقيقات الاسلاميه، بى‏تا).
ـ سبحانى، جعفر، كليات فى علم الرجال، چاپ دوم (قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1408ه).
ـ سمعانى، عبدالكريم، الانساب، تقديم و تعليق بارودى، چاپ اول (بيروت، دارالكتب العلميه، 1408ه).
ـ صدر، سيدحسن، تأسيس الشيعه (بى‏جا، مركزالنشر و الطباعة العراقية المحدودة، بى‏تا).
ـ صدوق، ابوجعفر، من لايحضره الفقيه، تحقيق موسوى خرسان (بيروت، دارصعب و دارالتعارف، 1401ه).
ـ طوسى، محمد، الاستبصار، تحقيق موسوى‏خرسان، چاپ سوم (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1390ه).
ـ ــــــــــــــــــــ ، الفهرست، تصحيح و تعليق محمدصادق آل‏بحر العلوم (بى‏جا، المكتبة المرتضوية و مطبعتها، بى‏تا).
ـ ــــــــــــــــــــ ، تهذيب الاحكام، تحقيق موسوى‏خرسان، چاپ دوم (بيروت، دارصعب و دارالتعارف، 1401ه).
ـ عسقلانى، ابن‏حجر، تهذيب التهذيب، چاپ اول (بيروت، دارالفكر، 1404ه).
ـ ــــــــــــــــــــــــــ ، هدى السارى، طبع مصححة على عدة نسخ و عن النسخة التى حقق اصولها و اجازها عبدالعزيزبن عبدالله‏بن باز (بيروت، دارالفكر، 1411ه).
ـ عليارى، ملاعلى، بهجة الآمال، تصحيح مسترحمى (تهران، بنياد فرهنگ اسلامى كوشانپور، 1363).
ـ قمى، عباس، تحفة الاحباب، تحقيق حسينى، چاپ اول (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1370).
ـ ــــــــــــــــ ، سفينة البحار، چاپ اول (قم، نشر اسوه، 1414ه).
ـ كلينى، محمد، الكافى، تصحيح غفارى، چاپ سوم (بيروت، دارصعب و دارالتعارف، 1401ه).
ـ مامقانى، عبدالله، تنقيح المقال (نجف اشرف، المطبعة المرتضوية، 1352ه).
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، تصحيح ربانى شيرازى (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1388ه).
ـ مزى، يوسف، تهذيب الكمال، تحقيق احمدعلى عبيد و حسن احمد آغا (بيروت، دارالفكر، 1414ه).
ـ مفيد، محمدبن محمدبن نعمان عكبرى بغدادى، الاختصاص، تصحيح و تعليق غفارى (قم، افست مكتبة الزهراء(ع)، 1402ه).
ـ نجاشى، ابوالعباس، رجال النجاشى، تحقيق سيدموسى شبيرى زنجانى، چاپ چهارم (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1413ه).

محمد اصغرى ‏نژاد
________________________________________
1 پژوهشگر و دانش ‏آموخته حوزه علميه قم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page