سليمان بن خالد

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

پژوهش حاضر درباره محدثي بزرگ و بلندمرتبه، رزمنده، مجاهدي شجاع و جانبازي بزرگوار است که در روزگار حاکميت سياه خاندان دين‌ستيز و ستم‌گستر بني‌اميه، در جبهه حق عليه باطل به نبردي جانانه پرداخت و دست خويش را تقديم حق و عدالت کرد. نام او سليمان و نام پدرش خالد است که در اواخر سده اوّل در شهر کوفه از مادر بزاد. کنيه‌اش ابوالربيع و لقب مشهور او «اقطع»[1] و چون در کوفه چشم به جهان گشود «کوفي» و به تناسب ارتباط و پيوندش با چندين قبيله، به «هلالي»، «بجلي» و «نخعي» نيز شهره و معروف است.[2]
در جستجوي دانش
سليمان بن خالد بعد از اينکه چندين بهار از عمر خويش را در زادگاه خود سپري کرد، از آنجا که به يقين، قلبي سرشار و آکنده از مهر و ولاي علي(ع) و آل او داشت و جانش با حبّ خاندان عصمت و طهارت گره خورده و از طرف ديگر، عاشق آموزه‌هاي مکتب تشيع بود، گم‌شده خويش را در نزد امام عصر خويش؛ يعني امام محمد باقر(ع) يافت. پس با اشتياق فراوان فرسنگ‌ها راه درنورديد، از عراق به حجاز هجرت کرد، سر بر آستان قدس وارث علوم انبيا نهاد، به محضر امام باقر(ع) تشرّف يافت، با تمام توان و قدرت به فراگيري آموزه‌هاي اسلام ناب و احکام و معارف دين پرداخت و آن حضرت نيز او را همانند ده‌ها و صدها شاگرد شيفته خود پذيرفت. بنابراين سليمان بن خالد در شمار اصحاب و ياران و دانش‌آموختگان مکتب امام باقر(ع) جاي گرفت و بعد از شهادت امام باقر(ع)، نزد امام صادق(ع) رفت و چندين سال را هم در حوزه آن حجت حضرت حقّ به کسب حديث پرداخت و در شمار اصحاب برگزيده و وجاهت‌مند آن امام بزرگوار قرار گرفت.[3]
نگرش‌ها و ديدگاه‌ها
همه عالمان رجال به اتفاق به ديده احترام و تکريم به او نگريسته و به گونه‌اي شايسته جايگاه بلند او را در حوزه نقل حديث ستوده‌‌اند. خلاصه تمام اين اظهار نظرها در سخن بلند رجالي بزرگ، نجاشي، به خوبي بازتاب يافته است که در وصف سليمان بن خالد گفته است: او در فنّ قرائت قرآن، استاد و سرآمد قاريان بود و در فقه، چهره‌اي برجسته بود و از دانشمندان مذهب اماميه به شمار مي‌رود که از دو تن از امامان معصوم؛ يعني حضرت باقر(ع) و حضرت امام صادق(ع) روايت مي‌کند.
سليمان بن خالد در نهضت زيد بن علي(ع) بر ضدّ سلطه نامشروع و حکومت استبدادي هشام بن عبدالملک، حضوري فعال داشت و با سپاهيان بني‌اميه جنگيد و در اين راه، دست او به وسيله فرمانده لشکر اموي؛ يوسف بن عمر، از بدن جدا و قطع گرديد.
اين محدث مبارز و مجاهد قبل از شهادت حضرت امام صادق(ع) از دنيا رفت و آن حضرت از خبر رحلت او بسيار اندوهگين شد و براي فرزندان سليمان دعا فرمود و به اصحاب خود سفارش کرد که به خانواده او توجه داشته باشند و آنان را از ياد نبرند.[4]
علامه حلي مي‌نويسد: سليمان بن خالد يکي از محدثان شيعي، موجّه، بلند مرتبه و قاري قرآن بود که در نهضت زيد بن علي(ع) شرکت کرد و از اصحاب امام باقر(ع) جز او کسي ديگر در اين قيام حاضر نبود.
او در اين قيام دست خود را از دست داد، ولي خداوند بر او منت نهاد و جان سالم از معرکه به در برد.[5]
شرکت در نهضت علويان
يکي از فرازهاي زندگي سياسي و اجتماعي اين راوي شيعي که نقطه عطفي در حيات او به شمار مي‌رود، همراهي با قيام مسلحانه زيد بن علي(ع) است. اين قيام، يکي از مهم‌ترين حوادث نهضت علويان است که در اوايل سده دوم هجري در سال 121ق. رخ داد.
زيد بن علي بن الحسين(ع) که انساني شجاع و نترس و غيرتمند بود، براي استقرار عدالت اجتماعي و مبارزه با تبعيض و ستمگري حاکمان بني‌اميه و احقاق حق امامان اهل بيت(ع)، در زمان استيلاي هشام بن عبدالملک، در کوفه دست به قيامي جانانه زد که شرح و تحليل آن از حوصله اين نوشتار خارج است.[6]
البته اين همراهي با زيد، بدين معنا نبود که او گرايش به مذهب زيديه پيدا کرده است، بلکه او به زيد به عنوان چهره‌اي ضدّ ستم مي‌نگريست که قصد دفاع از حقوق و حريم امامت و ولايت امامان اهل بيت(ع) را دارد. بنابراين او همچنان در خط ولايت اهل بيت(ع) قرار داشت و پيروي از امام صادق(ع) همچنان سرلوحه زندگي و حيات فرهنگي خويش بود؛ به گونه‌اي که حتي لحظه‌اي از عمر خويش را بدون چنين باوري سپري نکرد. شايد يکي از بهترين دلايل بر اين سخن، قضيه‌اي است که کشّي در رجال خود آن را نقل کرده و گفته است:
«عمار ساباطي مي‌گويد: در ميدان جنگ گروهي از ما (ياران زيد) در ناحيه‌اي قرار داشتيم و زيد هم آن طرف جبهه ايستاده بود. مردي از ياران زيد که سليمان بن خالد را مي‌شناخت و مي‌دانست که او از هواخواهان و شيعيان امام صادق(ع) است، از سليمان پرسيد: نظر تو درباره شأن زيد چيست؟ ايا او بهتر است يا جعفر (امام صادق(ع))؟ سليمان که گويي انتظار چنين پرسشي را نداشت، با کمال شجاعت و با صراحت به او گفت: قلتُ و الله لَيوْمٍ من جعفر خير من زيد ايام الدنيا؛ مي‌گويم به خداوند تبارک و تعالي سوگند که يک روز از عمر امام جعفر صادق(ع)، از تمام عمر زيد در دنيا بهتر است». بعد از اين گفتگو سليمان در حالي که سوار بر اسب بود، به سوي زيد روانه شد و حاصل گفتگوي مزبور را برايش بازگفت و اعتقاد خود را در مورد امام صادق(ع) ابراز داشت. زيد بعد از شنيدن سخنان سليمان گفت: جعفر در مسائل حلال و حرام، امام و پيشواي ما اهل بيت است».[7]
استادان و شاگردان
اين راوي پرتلاش، مدت درازي در محضر دو امام شيعه بود و بيشترين بهره‌ها را از آنان برد. از ابوبصير هم به عنوان استاد حديث سليمان ياد شده و ديگر کسي را نام نبرده‌اند.
اما گروه زيادي از برجسته‌ترين اصحاب امامان(ع) نيز در محضر اين محدّث و فقيه فرزانه حضور يافتند و از اندوخته‌هاي روايتي او بهره‌ها بردند و کسب فيض کردند. در اينجا به نام جمعي از اينان اشاره مي‌شود: ابوايوب خزّار، عبدالله بن بکير، عبدالله بن مسکان، جميل بن درّاج، عبدالرحمن بن حجّاج، هشام بن سالم، يونس بن يعقوب، يونس بن عمار و جميل بن صالح.[8]
سليمان بن خالد در نشر حديث از چهره‌هاي موفق تاريخ حديث است؛ به گونه‌اي که در مجامع روايي، از او در حدود 304 روايت نقل شده و نام او در سند اين تعداد حديث به يادگار مانده، که رقم درخور اعتنايي است.
سليمان، ميراث مکتوب هم دارد که نجاشي در اثر گران سنگ خود بدان اشاره کرده است.[9]
داستاني زيبا
در پايان اين نوشتار، داستاني را نقل مي‌کنيم که اين راوي در آن نقش اساسي دارد و نشاني گويا و صريح درباره دانش امامان اهل بيت(ع) به عالم غيب است. اسماعيل بن ابي حمزه مي‌گويد:
حضرت باقر(ع) روزي از روزها سوار مرکب شد و به سمت يکي از باغ‌هاي خويش در اطراف شهر مدينه حرکت کرد و من هم سوار بر مرکب خودم همراه حضرت بودم و سليمان بن خالد نيز حضور داشت. در حين حرکت، سليمان از امام باقر(ع) پرسيد: قربانت گردم، ايا امام و حجت خدا مي‌داند که امروز چه حوادثي به وقوع مي‌پيوندد؟
امام در پاسخ فرمود: سوگند به آن خدايي که محمد(ص) را به پيامبري برگزيد و او را به سوي مردم مبعوث کرد، امام نه تنها علم به رخدادهاي امروز دارد، بلکه مي‌داند که در مدت يک ماه و يک سال، چه حوادثي رخ خواهد داد. او علم غيب دارد، ولي به اذن و اراده خداوند متعال.
سپس حضرت فرمود: مگر تو نمي‌داني که در شب‌هاي قدر، فرشته‌اي به نام روح به محضر امام معصوم فرود مي‌ايد و تمام حوادثي را که در طول سال بايد واقع شود، به امام الهام مي‌کند. اينک حادثه‌اي را خواهي ديد که قلب و جان تو به اطمينان و يقين مي‌رسد.
اسماعيل مي‌گويد: ما هنوز راه چنداني را نپيموده‌ بوديم که امام فرمود: به زودي دو مرد از مقابل خواهند آمد که مال مردم را دزديده‌اند و آن را در جايي نهان کرده‌اند. ناگاه دو مرد را در جاده ديديم که به سمت ما مي‌آمدند. حضرت به غلامان خود فرمان داد که بدون فوت وقت آن دو مرد سارق را دستگير کنند. بلافاصله آن دو دستگير شدند و آنها را نزد آن بزرگوار آوردند. امام به آن دو گفت که دزدي کرده‌اند؛ آن دو شگفت‌زده شدند و سوگند ياد کردند که دزدي نکرده‌اند. حضرت فرمود: اگر راست نگوييد، الأن دستور مي‌دهم که افرادي بروند و اموال سرقتي را از جايي که پنهان کرده‌ايد، بياورند و سپس شما را به صاحبان اموال تحويل مي‌دهم تا نزد قاضي برويد و حکم خدا را اجرا کنند.
حضرت به غلامان خود فرمود: که از آن دو نفر کاملاً محافظت کنند تا فرار نکنند. سپس به سليمان فرمود: تو با چند نفر از غلامان من بالاي کوه مقابل برويد و در آنجا غاري است. داخل غار شو و هر چه مال و اموال در آنجا هست، از غار بيرون آور و آنها را به اين غلام ده.
سليمان مي‌گويد: من در حالي که از اين ماجرا شگفت‌زده و دچار تحير شده بودم، حرکت کردم تا به جايي که امام نشاني داده بود، رسيديم. داخل غار شدم و دو صندوق را مشاهده کردم و آنها را نزد حضرت آورديم. امام فرمود: اگر تا فردا در اينجا باشي، چيزهاي شگفت‌انگيز‌تري خواهي ديد.
آن گاه به مدينه بازگشتيم. چون صبح شد، ما به اتفاق ابوجعفر(ع) نزد قاضي مدينه رفتيم. از قضا مردي که مالش دزديده شده بود، نزد قاضي آمد و چند نفر ر به عنوان متهم به دزدي نزد قاضي آورد. امام فرمود: اين چند نفر بي‌گناه‌اند و دزدان مال اين شخص نزد من هستند. آن گاه امام به آن مرد گفت: چقدر از مال و اموالت به تاراج رفته؟
آن شخص گفت: «فلان مال من و فلان مال»، اما به دروغ اموال ديگري را هم نام برد. امام از او پرسيد: تو دروغ نمي‌گويي؟ آن مرد گفت: تو آگاه‌تر هستي که چه چيزي به سرقت رفته است. قاضي در اين هنگام خواست مرد را بزند، ولي امام مانع او شد. سپس به دستور امام صندوقي را آوردند. آن حضرت صندوق را به قاضي داد و فرمود: براي آن مرد است و هر ادعاي ديگري که کند، کذب است. نزد من صندوقچه ديگري است که به مردي از قوم بربر تعلق دارد. او چند روز ديگر نزد تو خواهد آمد. او را به سوي من راهنمايي کن. اما دست اين دو را بايد به جرم دزدي قطع کني. دزدها که فکر نمي‌کردند که فقط به گواهي امام باقر(ع) دستشان قطع شود، به قاضي اعتراض کردند که چگونه بدون اقرار آنها، حد را اجرا مي‌کند. قاضي گفت: واي بر شما، عليه شما کسي شهادت داده که اگر بر اهل مدينه شهادت دهد، دست همه آنان را قطع مي‌کنم. سپس به دستور قاضي، حدّ سرقت بر آنان اجرا کردند... .
سليمان بن خالد به اسماعيل گفت: من چيز شگفت انگيزتري مشاهده کردم و آن اينکه دو ـ سه روزي از اين داستان نگذشت که آن مرد بربر پيدايش شد و نزد قاضي رفت. قاضي او را نزد امام باقر(ع) فرستاد. حضرت به او فرمود: ايا مي‌خواهي پيش از آنکه سخن بگويي، به تو خبر دهم که داخل صندوق چه مقدار پول هست؟ آن شخص که گويا از اهل تسنن بود، گفت: اگر به من خبر دهي، يقين مي‌کنم که تو امامي هستي که اطاعت تو از ناحيه خداوند بر بندگان واجب است. امام فرمود: هزار دينار براي توست و هزار دينار براي شخص ديگر و لباس‌هاي داخل آن، چنين و چنان است.
آن شخص گفت: اسم مردي که اين هزار دينار براي اوست، چيست؟
فرمود: محمد بن عبدالرحمن است و هم اينک پشت در منتظر توست. ايا به تو جز حق و حقيقت خبر دادم؟[10]
آن مرد گفت: شهادت مي‌دهم به خداي يگانه و به رسالت محمّد و اينکه شما، اهل بيت پاک آن بزرگوار هستيد و خداوند، شما را از هر گونه شک و ترديد و گناه، تطهير و پاک کرده است.
ابوجعفر(ع) فرمود: خداوند، تو را مورد مهر و عنايت و رحمت خاص خويش قرار دهد!
آن مرد به سجده افتاد و خدا را شکر کرد.

کوثر :: پاييز 1387، شماره 75
__________________________
[1] . اقطع، به شخصي مي‌گويند که دستش قطع شده است.
[2] . رجال نجاشي، ص130؛ رجال کشي، ج2، ص644، مؤسسه آل البيت، قم؛ رجال طوسي، ص207؛ قاموس الرجال، ج5، ص247.
[3] . رجال نجاشي، ص130؛ کامل الزيارات، باب 68، ص66؛ خلاصة الاقوال، ص77.
[4] . رجال نجاشي، ص130؛ تنقيح المقال، ج2، ص56.
[5] . خلاصة الاقوال، ص77.
[6] . درباره اين قيام بنگريد به: مقاتل الطالبيين، ص133؛ ارشاد، شيخ مفيد، ص268.
[7] . رجال کشي، ج2، ص652، مؤسسه آل البيت، قم.
[8] . جامع الروات، ج1، ص378؛ معجم الرجال، ج80، ص225.
[9] . رجال نجاشي، ص131.
[10] . رجال الکشي، ج2، ص654؛ قاموس الرّجال، ج5، ص247.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page