راویان نور از آن نظر که انسان هایی غیرمعصوم، ولی بلندمرتبه اند و از آنرو که در محضر ائمه(علیهم السلام) تربیت یافته و اعمال و رفتارشان در دیدگاه امامان مورد نقد و بررسی قرار میگرفته است، میتوانند معلمانی نیکو برای رهجویان حقیقت باشند و راه و رسم «مسلمان زیستن» را نشاندهند.
از سوی دیگر زنده نگه داشتن یاد و نام «راویان حدیث» وظیفه ای بزرگ و رسالتی مذهبی است که هر فرد دینداری خود را وامدار آنان میداند، مطالب فوق، نگارنده را بر آن داشت تا با اطلاعات اندک خویش به ترسیم زندگی یکی از چهره های درخشان قرن دوم هجری نشیند و سیمای تابناک «زکریا بن آدم اشعری» قمی را در برابر دیدگان نسل جوان قراردهد.
خاندان اشعری
مالک بن عامر، نیای بزرگ خاندان اشعری از بزرگان کشور یمن بود. او همزمان با طلوع اسلام به مدینه شتافت و در محضر پیامبر اسلام ایمان آورد. (1)
رفته رفته با راهنمایی های مالک، دیگر بستگان او و طوایف یمن اسلام آورده، با پیامبر(صلی الله علیه وأله) بیعت کردند. خدمات مالک بن عامر به پیامبر به گونه ای بود که مورد لطف پیامبر رحمت قرارگرفته و آن بزرگوار درباره مالک دعاکرده فرمود: اللهم اغفر للاشعریین: خدایا اشعریان را مورد رحمت خود قرار فرما.
مالک در جنگها یاور پیامبر بود و به همراه او با دشمنان اسلام نبرد میکرد. در یکی از جنگ ها هنگامی که مالکبن عامر غنیمتی را بدست آورده بود، رسول گرامی از وی خواست تا مقداری از آن غنیمت را برای مصرف در راه خدا قراردهد، مالک نیز پذیرفت و خمس (یک پنجم) آن را بدان منظور کنارنهاد. پس از این واقعه خداوند به شیوه تقسیم مالک رضایتداده و آیه خمس بر پیامبراکرم نازل گردید. (2)
اشعریان همواره مورد توجه پیامبر(ص) بودند. از این رو پیامبر درباره آنان دعاکرده فرمود: خدایا فرزندان اشعریان را افزایشده. (3)
پس از آن فرزندان بیشمار و خداجوئی از این خاندان پا به عرصه وجود نهاده و آسمان تشیع درخششی دیگر گرفت و حدود 370 سال پس از دعای پیامبر جمعیت این عده به حدی افزایش یافت که نوادگان و فرزندان یکی از آنان بالغ بر شش هزار نفر گردید. (4)
کوچ سبز
عبدالله و احوص فرزندان سعدبن مالکبن عامر اشعری، اولین افرادی بودند که در سال 94ق از این خاندان مهاجرت کرده و از کوفه به قم مهاجرت کردند. (5) درباره علت مهاجرت آنان آمده است:
سائب بن مالک، عموی عبدالله و احوص که از بازوان پرتوان مختار ثقفی بوده و در قیام مختار، به خون خواهی شهیدان عاشورا قیام کرده بود، بدست حجاج بن یوسف به شهادت رسید. پس از او و فرزندش، محمدبن سائب به مبارزه پرداخت و به شهادت رسید. حجاج پس از شهادت محمد بر اشعریان کوفه سختگیری کرده، آنان را به قتل تهدیدکرد. عبدالله و احوص با دیدن رفتار ددمنشانه حجاج با شیعیان بویژه اشعریان، برآن شدند تا برای نجات جان خود و خاندان خویش از کوفه مهاجرت کنند.
بدنبال این تصمیم ابتدا احوص و سپس عبدالله به همراه خانواده و بستگان خویش که حدود هفتادنفر بودند به سوی قم حرکت کردند. آنان پس از رسیدن به این منطقه، به نبرد با غارتگران و راهزنان پرداخته و متجاوزان را شکستدادند. ساکنان بومی قم، با دیدن شجاعت و دلاوری این عده، از آنان درخواست کردند تا حتما در این منطقه سکونت گزینند. (6)
پس از سکونت، آنان به ساخت و تهیه خانه پرداخته و با استقرار کامل در قم به فعالیتهای مذهبی و عمرانی مشغول شدند و از این رهگذر دستاورد سیاسی ثمربخشی نصیبشان شد.
پیشرفتهای مذهبی اشعریان بر عدهای از بومیان گرانآمده، بنای ناسازگاری با اعراب اشعری نهادند. این ناسازگاریها به درگیری های نظامی تبدیل شده و اشعریان توانستند با شکست غیرمسلمانان حاکمیت سیاسی خود را بر آن شهر محکمتر نمایند. (7)
اولین گام ها
احوص فرزند سعدبن مالک در ابتدای حضورش در قم، آتشکدهای را ویرانکرده، بجای آن مسجدی بنانهاد و برادرش عبدالله در آن مسجد به فعالیت های مذهبی پرداخت. (8)
پس از چندی عبدالله و احوص با نوشتن نامهای، دیگر بستگان و خاندان خویش را به قم دعوت کردند. در پی این درخواست جمعی دیگر از اشعریان از جمله آدمبن عبدالله (پدر زکریای اشعری) و دیگر برادران وی از کوفه به جمع شیعیان قم پیوستند.
حضور این عده موجبشد تا برخی شهرهای دیگر تحت حاکمیت این عده از اشعریان کوفی قرارگیرد. (9)
مهاجرت اشعریان به قم دیباچه افتخاراتی عظیم برای آنان بود از جمله اینکه:
الف - مذهب شیعه، اولینبار از سوی موسیبن عبدالله (عموی زکریابن آدم) در قم بطور علنی اظهارشد.
ب - اشعریان املاک بسیاری را وقف ائمه کرده و خراج آن را برای آنان میفرستادند.
ج - برخی از اینان از جمله زکریابن آدم و زکریابن ادریس از سوی امامان(ع) مورد اکرام قرارگرفته، هدایایی برای اشعریان از طرف ائمه فرستاده شد.
د - از بزرگترین افتخارات این خاندان، آنکه بیش از صدنفر از آنان، افتخار حضور در پیشگاه امامان معصوم یافته، در زمره محدثان و راویان حدیث قرارگرفتند.
خانواده و برادران
زکریابن آدمبن عبدالله اشعری قمی در خاندانی پرورشیافت که نور ولایت و عطر دلانگیز هدایت فضای آن را فرا گرفته بود. (11)
آدمبن عبدالله، از راویان سرشناس و از اصحاب امام صادق(ع) بود. علامه شوشتری پس از معرفی آن شخصیت بزرگ، وی را پدر بزرگوار زکریابن آدم معرفی کردهاست. (12)
از تاریخ تولد آدمبن عبدالله، چیزی بدست نیامدهاست اما با توجه به سابقه سکونت این عده در کوفه و مهاجرت آدمبن عبدالله از کوفه، میتوان زادگاهش را شهر کوفه دانست. او در قم وفات کرده و در قبرستان قدیمی قم (معروف به بابلان) بخاک سپرده شده است. (13)
آدمبن عبدالله از طریق فرزندش زکریا، حدیث زیر را نقل کرده است.
«امامرضا(ع) فرمود: ناز دارای چهارهزار باب است.» (14)
زکریابن آدم چندین برادر به شرح زیر داشتهاست.
الف - اسحاقبن آدم، (15) از اصحاب امام رضا(ع); ب - اسماعیل بن آدم، از راویان مورداعتماد حدیث; ج - علیبن آدم. (17)
با راویان نور
زکریابن آدم یکی از هزاران پروانه عاشقی بود که نامش در شمار یاران و اصحاب امام صادق(ع) به چشم میخورد. شیخ طوسی ضمن شمردن حدود 3300نفر از راویان و اصحاب آن امام همام، از زکریای اشعری نامبرده، ایشان را معرفی میکند (18) . گرچه در متون حدیث، روایتی بدون واسطه از صادق آل محمد(ص)، و از طریق زکریابن آدم نقل یافت نشدهاست اما وی احادیثی را از زبان نزدیکترین یاران آن حضرت همچون داوود رقی، عبدالله کاهلی و اسحاقبن عبدالله اشعری نقل کرده است.
پس از امام صادق(ع)، هفتمین پیشوای شیعیان - امام موسی بن جعفر(ع) - جانشین پدر گرامی گردید و حدود سی وپنج سال امامت و رهبری مسلمانان را بر عهده داشت. آن امام همام در دوران پرفراز و نشیب امامت خویش رنجبسیار کشید. گرچه دسیسه های شیطانی و فتنه های عباسیان موجب گردید تا آن سرچشمه نور مدت بسیاری را در زندان سپریکند اما آن حضرت در بوستان ولایت غنچه های بسیاری را پرورش داد و راویان بیشماری در محضر نورانی اش دانش دین آموختند.
ابنشهر آشوب مازندرانی، پس از معرفی زکریابن آدم اشعری، وی را از اصحاب امام کاظم(ع) برشمرده، مینویسد; او دارای کتابی در حدیث است و مسائلی را از آن امام سؤال کردهاست. (19)
علامه شوشتری نیز میگوید: شیخطوسی زکریابن آدم را از اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا(علیهمالسلام) میداند. (20) یکی از پژوهشگران در کتاب خویش، روایات نقل شده از سوی زکریای اشعری به نقل از امام کاظم(ع) را گردآوری کرده و ایشان را از اصحاب آن حضرت برشمردهاست. (21) البته در هیچ یک از آن روایات، نامی با صراحت از امام کاظم(ع) نیامده و تنها با کنیه «ابوالحسن» (22) ذکر شده است. البته زکریای اشعری از طریق برخی از یاران نزدیک آن حضرت همچون علیبن عبدالله هاشمی، روایاتی را از آن امام نقل کرده است که در آن نام امام کاظم(ع) به صراحتبرده شدهاست. (23)
دوران زرین
در سال183ق، امام رضا(ع) سکاندار کشتی هدایت و ولایت گردید، دوران امامت بیست ساله آن سلاله پاک مصادف با مشکلات فراوانی بود. در همین دوران بود که توفان های شدیدی گلستان باصفای شیعیان را در معرض آسیب های خطرناکی قرارداد. پیدایش فرقه هایی از قبیل «غلات» و «مفوضه» بخشی از این توفان ها بود. «واقفیه» نام گروهی دیگر بود که چون ابری سیاه در آسمان تشیع پدیدارگشت و با زمزمه های شوم خود، جمعی از سادهدلان را با خود همراهساخت. واقفیان چنین می پنداشتند که امام کاظم(ع) رحلتنکرده بلکه همانند عیسیبن مریم زنده است ولی از نظرها پنهان شدهاست. آنان میگفتند آخرین امام ما، موسیبن جعفر است و پس از وی امامی دیگر نخواهیم داشت. (24)
آنان از این طریق امامت «علیبن موسی الرضا(ع)» را منکرشده و با پراکندن غبار، موجی از شک و دودلی در میان شیعیان ایجادکردند. در این اوضاع و احوال بحرانی تنها کسانی استوار و ثابتقدم ایستادند که ایمانی عاشقانه به ائمه معصومین(ع) داشتند. زکریای اشعری در این دوران توانست در منطقه قم، با هرگونه کجروی و انحراف اعتقادی مبارزه کرده و جامعه را از آن بلای خانمان سوز درامان نگه دارد، زکریابن آدم به نقل از استادش - داوود رقی - حدیثی را درباره امامت امام رضا(ع) نقل کردهاست (25) که خود بهترین دلیل بر موضع گیری سیاسی و اعتقادی آن ستاره اشعری است.
پرچمدار وکالت
گسترش مناطق شیعه نشین و لزوم تغذیه فکری و فرهنگی آنان از یکسو و سامان بخشیدن و ایجاد انسجام میان عاشقان امامت از سوی دیگر، امام رضا(ع) را بر آن داشت تا با ترتیبدادن برنامه منسجمی، جوابگوی نیازهای شیعیان در همه مناطق و شهرها و کشورها گردد.
کنترل شدید و ایجاد فضای اختناق از سوی عباسیان نسبت به ارتباطات و فعالیتهای فرهنگی و سیاسی امامان شیعه، نیاز به آن برنامه را دوچندان میکرد. برنامهای که تامین کننده این نیازمندی حیاتی بود شبکه ارتباطی «وکالت» بود.
وکلاء و نمایندگان کسانی بودند که از سوی امام رضا(ع) و سپس امام جواد(ع) و امام هادی(ع) برگزیده شده وظیفه بسیار حساس وکالت را بر عهده داشتند. پاسخگویی به سؤالات مذهبی و فقهی، توضیح و بیان مسائل اعتقادی، انجام امور مالی از قبیل دریافت حقوق شرعی از شیعیان و رساندن آن به امام(ع) برای تثبیت موقعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شیعیان از عمده ترین وظایف این رادمردان بود. (26)
صفحات تاریخ تشیع، نام بسیاری از آن رهروان نور را به خاطر سپرده که این نوشتار در پی معرفی یکی از آنهاست.
فقیه ژرف اندیش تشیع - شیخ طوسی - در کتاب خویش، پس از معرفی و تمجید فراوان از زکریای قمی دربارهاش مینویسد:
«کان زکریابن آدم ممن تولی (29) لهم(ع)» (28) .
یعنی: زکریابن آدم در زمره کسانی بود که متولی و عهده دار امور ائمه معصومین(علیهمالسلام) بودند. بیقین کسانی توان رسیدن به قله رفیع وکالت را داشته اند که از یکسو توشه علمی و معنوی لازم و از سوی دیگر محبوبیت عمومی و اجتماعی نزد مردم را داشته و مهمتر از آن دو مورد اطمینان و اعتماد امام عصر خویش قرار گرفته باشند. و بدینسان زکریا نماینده امامرضا و امام جواد(علیهماالسلام) در قم بود. (29)
زیباترین لقب
علیبن مسیب همدانی که از اصحاب و یاران امام رضا(ع) شناخته شده فردی مورد اطمینان و اعتماد راوی شناسان تیزبین است. (30) او درباره استادش - زکریای اشعری- و چگونگی ارتباطش با زکریا داستان زیر را نقل کردهاست:
روزی به آستان رضای آل محمد(ص) علیبن موسی الرضا، رفته عرض کردم; من راهم دور است و به علت دوری مسافت نمیتوانم همیشه به حضورتان برسم و مسائل دینی خود را از شما دریافت کنم. بنابراین مسائل فقهی و مبانی اعتقادی و دینی خود را از چه کسی سؤال کنم؟
امام رضا(ع) در جواب فرمود:
«من زکریابن آدم القمی، المامون علی الدین والدنیا» (31) .
یعنی: راهنمایهای دینی را از زکریابن آدم بیاموز که در امور دین و دنیا امین و مورد اعتماد است. این فرمایش پرارج یکی از بهترین اسناد افتخار و عظمت ستاره تابناک اشعریان است امام رضا(ع) در این کلام ارزشمند، وکیل امین خویش را به بهترین شیوه ستوده و نه تنها در امور مذهبی و دینی، بلکه در مسائل دنیوی و اجتماعی مردمان آن عصر، به وی درجه و اعتباری ویژه بخشیده است چه اینکه امین بودن در اینگونه امور، لباسی است که تنها بر قامت پارسایان و بندگان صالح خداوند، راست میآید. علیبن مسیب همدانی در ادامه داستانش می افزاید:
پس از آنکه از خدمت امام رضا(ع) برگشتم، به قم رفته، در سرای بیریای زکریا حاضرشده و راهنمایی های لازم را از او فراگرفتم.
دفعکننده عذاب
فرزانه نیک اندیش و کارگزار امین رضوی همواره در راه ارشاد و هدایت مردم تلاشی مستمر داشت موقعیت اجتماعی و مقام معنوی وی، زکریا را بر آن میداشت تا نسبتبه روابط و مسائل روزمره زندگی مردمان جامعه خویش، نگاهی حساستر داشته باشد همین حساسیت ویژه و نیز لطافت معنوی و روحی او موجب گردید تا نسبت به برخی مسائل اندوهناک شده و آزار بیند.
زکریای اشعری که گویا از وجود برخی مسائل در میان مردم اندوهگین شدهبود، روزی برای کسب اجازه; خدمت امام رضا(ع) رسیده عرض میکند:
«انی ارید الخروج عن اهلبیتی فقد کثر السفهاء فیهم» من قصددارم از میان خاندان و اهل قم بیرون رفته، آنان را ترک گویم چه اینکه نادان ها در میان ایشان زیاد شدهاند.
امام رضا(ع) در پاسخ یار باوفای خویش فرمود:
«لاتفعل فان اهل قم یدفع عنهم بک کما یدفع عن اهل بغداد بابی الحسن الکاظم علیهالسلام (32) یعنی: ای زکریا این کار را نکن و از قم مهاجرت ننما، زیرا خداوند به واسطه وجود تو بلا و عذاب را از خاندان تو و اهل قم دفع میکند چنانچه به وجود پدرم امام کاظم(ع) شر و بلا را از اهل بغداد دور ساخته است.
امام رضا(ع) در این حدیث گهربار، زکریای اشعری را با پدر بزرگوار خویش - امام کاظم(ع) - مقایسه کرده است و او را از بندگان صالح خداوند برشمرده است، از دیدگاه آن امام بزرگ، زکریابن آدم موجب خیر و برکت فراوان در شهر قم بوده است زیرا آن فقیه امین، پناهگاه محرومان و نیازمندان بوده و شمع درخشان پویندگان دانش و فضیلت در شهر قم گشته است. سرانجام پس از این ملاقات با امام رضا(ع) خاضعانه سرتسلیم فرودآورد و به قم بازگشت.
براستی که اگر برای زکریابن آدم هیچ فضیلتی جز این نبود، برای عظمت و شکوه معنوی وی بس بود. بنابراین آیا شایسته نیست غبار برگرفته از قبر مطهرش را شفای هر درد بدانیم؟
یک ماه، یک ستاره
علیبن مسیب همدانی در روایتی دیگر درباره زکریابن آدم میگوید:
«در یکی از سالها، امام رضا(ع) به قصد زیارت خانه خدا، از مدینه به سوی مکه حرکتکرد، در این سفر معنوی، زکریابن آدم افتخار پیداکرد تا با امام شیعیان همسفر گشته، از آن ماه تابان بهره برگیرد.» (33)
شیخ عباس قمی در این باره گفتهاست: از جمله سعادت هایی که نصیب زکریابن آدم شد آن بود که یک سال با حضرت امام رضا(ع)، از مدینه به مکه برای حج مشرفشد و رفیق آن حضرت بود. (34)
زکریابن آدم در عصر امام جواد(ع)
در سال203ق پس از آنکه هشتمین اختر تابناک امامت بدست دشمنان مسموم شده، شهید گردید، فرزندش حضرت جوادالائمه(ع) سکاندار کشتی هدایت گردید.
امام جواد(ع) که در این هنگام هفت یا هشت بهار از عمرش میگذشت، با مسائلی چند رودررو گردید. عده ای از پیروان امام رضا(ع) با دستاویز قراردادن سن آن حضرت، بنای مخالفت با امامت وی نهادند. گرچه نابالغ بودن امام(ع) بهانه ای نبود که بتوان بدآن تمسک جست و امام رضا(ع) قبل از شهادت خود، در این باره سخنانی بیان فرموده بود. یکی از راویان میگوید: نزد علی بن موسی الرضا(ع) بودم شخصی از امام(ع) سؤال کرد پس از شما به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام(ع) فرمود: به فرزندم ابوجعفر (امام جواد(ع)).
اما از آنجا که سؤال کننده نسبتبه پایین بودن سن امام جواد(ع) تصوری دیگر داشت حضرت در ادامه فرمود: خداوند حضرت عیسی را به نبوت مبعوثکرد و او را صاحب شریعت گردانید، درحالی که سن وی در آن هنگام از سن ابوجعفر(ع) کمتر بود. (35)
شدت این بحران عقیدتی و اجتماعی به حدی بود که درک آن حتی برای برخی از راویان پرآوازه تشیع چون یونسبن عبدالرحمن و صفوانبن یحیی دشوار مینمود. (36)
در چنین موقعیتی، گرایش نداشتن به مخالفان آن حضرت و اطاعت کامل از جوادالائمه(ع) نشانی از سلامت فکری و عقیدتی داشته و بیانگر اعتقادی اصیل همراه با عقلی سلیم میباشد.
ماجرای زیر، موضع و عملکرد زکریابن آدم را بازگو میکند:
احمدبن محمدبن عیسی میگوید: روزی یکی از غلامان امام جواد(ع) بر من واردشد و نامهای از سوی آن حضرت به من داد که بدستور آن امام میبایست به خدمتش میرسیدم. به مدینه رفته و در محضرش واردشدم نزد خود گفتم خوب است نام زکریا را ببرم تا حضرت از او دلجویی کرده، برایش دعاکند. پس از آن به خود آمده گفتم; من چه کسی هستم که چنین جسارتی نمایم او خود به آنچه میکند داناتر است.
آنگاه دیدم امام جواد(ع) رو به من کرد و فرمود:
«ای ابوعلی، درباره فردی مثل ابویحیی (زکریای قمی) شکی به دل خود راهمده و به تندی برخورد نکن، او در پیشگاه پدرم و سپس نزد من خدمتهای بسیاری کرده و مقام و منزلتی والا نزد پدرم و من داشته است ولی من به اموالی که نزد اوست احتیاج دارم و او آنها را نفرستادهاست».
به امام(ع) عرض کردم:
فدایت شوم، زکریا اموال را برای شما خواهدفرستاد و به من گفت: اگر به آن حضرت رسیدی، ایشان را آگاه کن که آنچه مانع از فرستادن اموال است اختلاف بین «میمون و مسافر» است.
سپس امام(ع) فرمود: نامه من را به زکریا برسان و به او سفارش کن تا آن اموال را برای من بفرستد. من نامه حضرت را به زکریابن آدم رساندم و او نیز مال را فرستاد. (37)
...این سخنان ارزنده حضرت امام جواد(ع) دربردارنده و بیانگر عظمت و بزرگی زکریابن آدم است و چندان نیازی به توضیح ندارد اما آنچه قابل توضیح است اینکه منظور از «اختلاف میمون و مسافر» همان اختلافاتی است که درباره امامت آن حضرت بین شیعیان بوجود آمده بود. (38)
البته احتمال دارد این تعبیر اشاره به درگیری های طرفداران امین و مامون باشد، که سبب ناامنی راه ها بوده است.
این حدیثبخوبی نشان میدهد که زکریا پس از امام رضا(ع) نماینده امام جواد(ع) در قم بوده و اموالی از قبل نزد وی بوده است. اما از آنجا که اختلاف بر سر امامت جوادالائمه(ع) نیز در قم رسوخ پیدا کرده بود زکریا نمیتوانست آن اموال را برای امام خویش ارسالکند، زیرا فرستادن اموال ارتباط مستقیم با آن اختلافات داشت و بیم آن میرفت تا این گونه اختلاف ها، موجب ازبین رفتن اموال در بین راه شود.
البته قسمت پایانی ماجرا نشانگر آن است که سرانجام زکریابن آدم با تلاش خود توانست بار دیگر آرامش همیشگی را به قم برگرداند و در پی آن اموال امام جواد(ع) را به مدینه بفرستد.
روایت راویان
شقایق بوستان رضوی، زکریابن آدم قمی، علاوه بر بهرهمندی از وجود تابناک امامان(ع) نزد تنی چند از یاران و اصحاب ائمه رفته از محضرشان بهره جستهاست. این افراد عبارتاند از: داودبن کثیر رقی، عبداللهبن یحیی کاهلی و اسحاقبن عبدالله اشعری، علیبن عبدالله هاشمی.
همچنین شماری از راویان و پروانه های عاشق به محضر آن شمع شبستان رفته، پس از استفاده از محضر زکریای قمی احادیثی را از وی نقل کرده اند. اسامی این عده عبارتاست از:
احمدبن ابینصر بزنطی، عبدالله بنمغیره، احمدبن اسحاق اشعری، اسماعیلبن مهران، محمدبن سهل اشعری، حسینبن مبارک، فضلبن حسان دالانی، جعفر جوهری، عبدالله بن محمد حجال، محمدبن خالد برقی، حمزةبن یعلی اشعری، محمدبن حمزةبن یسع اشعری، سعدبن سعد اشعری، احمدبن حمزه قمی، علی بن اسحاق اشعری. (39)
مجموع روایاتی که از زکریابن آدم قمی در متون حدیثبه ثبت رسیده است حدود چهل روایت میباشد. (40) این روایات اغلب در موضوعات فقهی و نیز معرفی امامت ائمه مسلمین میباشد.
حدیث هجران
زکریای اشعری و وکیل امین رضوی، پس از عمری تلاش و خدمتبه اسلام و مسلمین و حمایت از شاهراه اصیل امامت و تعالیم آسمانی تشیع، سرانجام دعوت حق را لبیک گفته، به سوی حق شتافت.
از تاریخ وفات آن عارف وارسته اطلاع دقیقی نیست اما بیقین رحلت او در فاصله سالهای 204 الی 220ق. و همزمان با دوران امامت جوادالائمه(ع) بوده است.
جسم پاک آن فرزانه دوران، با اشک چشم عاشقان غسل داده شد و در آرامگاه ابدی اش (در قبرستان جنب بارگاه حضرت معصومه«س») که بعدها به «قبرستان شیخان» معروفشد، بخاک سپرده شد.
در این قبرستان قدیمی، علاوه بر مرقد مبارک زکریابن آدم، مقبره مقدس زکریابن ادریس پسرعموی زکریا و از یاران باوفای ائمه - و نیز مرقد آدمبن اسحاق بن آدم - برادرزاده زکریا قرار گرفته است و بعدها بسیاری از عالمان و شهیدان در جوار آنان دفن شدند.
فرجام آسمانی
زکریابن آدم قبل از وفات خویش، حسنبن محمدبن عمران اشعری را وصی خود گردانید و امور وکالت را به وی واگذارکرد. پس از رحلت زکریا، محمدبن اسحاقبن عبدالله اشعری، ضمن نامه ای به امام جواد(ع)، خبر رحلت زکریا و نیز موضوع جانشین زکریا را به اطلاع وی رسانده، نظر امام جواد(ع) را در این باره جویاشد.
امام جواد(ع) در نامه ای خطاب به محمدبن اسحاق چنین فرمود:
«مطالبی را درباره زکریای اشعری که به رحمت الهی پیوسته است یادآوری کرده ای. سلام و رحمتخداوند بر او باد روزی که به دنیا آمد و روزی که از این دنیا رخت بربست و روزی که مبعوث خواهدشد. او روزهای زندگی خود را درحالی سپری کرد که حق را میشناخت و آن را بر زبان جاری میکرد و همواره خدا را یادمیکرد. او در راه خدا شکیبا بود و آنچه را خدا و رسولش دوست داشتند، انجام میداد.
خداوند او را بیامرزد. درحالی از دنیا رفت که ایمانش پابرجا بود و هرگز عهد و پیمان را نشکست. خداوند پاداش نیت او را بدهد و او را به بهترین آرزوهایش برساند.
تو درباره شخصی [حسنبن محمد] که به او وصیتشده که از من سؤال کردهای، ما او را بهتر از خود شما می شناسیم. [زکریا در انتخاب وی اشتباهی نکرده و او مورد تایید ماست]». (41)
___________________________
1- ترجمه تاریخ قم، حسن قمی، ص278.
2- همان.
3- همان، ص268.
4- همان، ص240.
5- همان، ص242.
6- دائرةالمعارف الاسلامی الشیعه، سیدمحسن امین، ج2، ص8.
7- قهرمانان اسلام، علیاکبر تشید، ج2، ص102.
8- ترجمه تاریخ قم، ص37و251.
9- همان، ص253،257،263.
10- همان، ص277، 278،279.
11- رجالالطوسی، ص143.
12- قاموسالرجال، ج1، ص89.
13- گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج1، ص63.
14- الخصال، شیخصدوق، ص839.
15- رجالالنجاشی، ص73. بقیه در صفحه33بقیه از صفحه1639- همان، ص27.
17- ترجمه تاریخ قم، ص37.
18- رجالالطوسی، ص200.
19- معالمالعلماء، ص53، رقم349.
20- قاموسالرجال، ج4، ص456.
21- مسند الامام الکاظم(ع)، عزیزالله عطاردی، ج3، ص392.
22- برخی برآنند که منظور از «ابوالحسن»، امام رضا(ع) است.
23- اثباتالهداة، ج6، ص16.
24- فرقالشیعه، حسنبن موسی نوبختی، ص80.
25- عیون اخبارالرضا، شیخصدوق، ص33.
26- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ج2، ص153، 154.
27- ولی تولیة (فلانا الامر) فلانی را متولی آن کار کردند. (المنجد، حرف«و»).
28- الغیبة، شیخطوسی، ص211; جامعالرواة، ج1، ص330.
29- اصول علم الرجال، شیخمسلم داوری، ص487.
30- قاموسالرجال، ج7، ص578.
31- الاختصاص، شیخمفید، ص251; رجالالکشی، ج2، ص858; بحارالانوار، ج49، ص288; وسائلالشیعه، شیخحر عاملی، ج27، روایت 33442; سفینةالبحار، شیخعباس قمی، ج3، ص270.
32- رجالالکشی، ج2، ص858; الاختصاص، ص87; بحارالانوار، ج49، ص278 و ج60 ، ص221; سفینةالبحار، ج1، ص417.
33- جامعالرواة، ج1، ص330.
34- منتهیالآمال، ج2، ص362.
35- بحارالانوار، ج50، ص24.
36- حیات سیاسی امام جواد(ع)، جعفر مرتضی عاملی، ص30.
37- رجالالکشی، ج2، ص859; بحارالانوار، ج50، ص67; الاختصاص، ص87; بصائرالدرجات، ص237، حدیث9.
38- اعیانالشیعه، سیدمحسن امین، ج7، ص63.
39- معجم رجال الحدیث، ج7، ص274; قاموسالرجال، ج4، ص461.
40- معجم رجالالحدیث، ج7، ص274.
41- رجالالکشی، ج2، ص858; الغیبة، ص211; الاختصاص، ص87; بحارالانوار، ج49، ص274.
احمدبن ابینصر بزنطی، عبدالله بنمغیره، احمدبن اسحاق اشعری، اسماعیلبن مهران، محمدبن سهل اشعری، حسینبن مبارک، فضلبن حسان دالانی، جعفر جوهری، عبداللهبن محمد حجال، محمدبن خالد برقی، حمزةبن یعلی اشعری، محمدبن حمزةبن یسع اشعری، سعدبن سعد اشعری، احمدبن حمزه قمی، علیبن اسحاق اشعری39.
16- همان، ص27.
17- ترجمه تاریخ قم، ص37.
18- رجالالطوسی، ص200.
19- معالمالعلماء، ص53، رقم349.
20- قاموسالرجال، ج4، ص456.
21- مسند الامام الکاظم(ع)، عزیزالله عطاردی، ج3، ص392.
22- برخی برآنند که منظور از «ابوالحسن»، امام رضا(ع) است.
23- اثباتالهداة، ج6، ص16.
24- فرقالشیعه، حسنبن موسی نوبختی، ص80.
25- عیون اخبارالرضا، شیخصدوق، ص33.
26- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ج2، ص153، 154.
27- ولی تولیة (فلانا الامر) فلانی را متولی آن کار کردند. (المنجد، حرف«و»).
28- الغیبة، شیخطوسی، ص211; جامعالرواة، ج1، ص330.
29- اصول علم الرجال، شیخمسلم داوری، ص487.
30- قاموسالرجال، ج7، ص578.
31- الاختصاص، شیخمفید، ص251; رجالالکشی، ج2، ص858; بحارالانوار، ج49، ص288; وسائلالشیعه، شیخحر عاملی، ج27، روایت 33442; سفینةالبحار، شیخعباس قمی، ج3، ص270.
32- رجالالکشی، ج2، ص858; الاختصاص، ص87; بحارالانوار، ج49، ص278 و ج60 ، ص221; سفینةالبحار، ج1، ص417.
33- جامعالرواة، ج1، ص330.
34- منتهیالآمال، ج2، ص362.
35- بحارالانوار، ج50، ص24.
36- حیات سیاسی امام جواد(ع)، جعفر مرتضی عاملی، ص30.
37- رجالالکشی، ج2، ص859; بحارالانوار، ج50، ص67; الاختصاص، ص87; بصائرالدرجات، ص237، حدیث9.
38- اعیانالشیعه، سیدمحسن امین، ج7، ص63.
39- معجم رجال الحدیث، ج7، ص274; قاموسالرجال، ج4، ص461.
40- معجم رجالالحدیث، ج7، ص274.
41- رجالالکشی، ج2، ص858; الغیبة، ص211; الاختصاص، ص87; بحارالانوار، ج49، ص274.
سیمای زکریا بن آدم
- بازدید: 10264