دوباره هستى، سر جشن و پاىکوبى دارد و با انگشت خود، به تولد نوزادى اشاره مى کند که هشتمین تکیه گاه است و هشتمین لنگر آرامش. نوزادى که هم «رضا» ست و هم «صابر»؛ هم «رضىّ» است و هم «وفىّ»؛ نوزادى که از همان آغاز از پیشانى اش نور مى چکید و از دستانش سخا.
امام بحق شاه مطلق که آمد ***حریم درش قبله گاه سلاطین
شه کاخ عرفان گل شاخ احسان ***دُر دُرج امکان مه برج تمکین
على بن موسى الرضا کز خدایش ***رضا شد لقب، چون رضا بودش آیین
ز فضل و شرف، بینى او را جهانى ***اگر نبْودت تیره چشم جهان بین
اگر خواهى آرى به کف دامن او ***برو دامن از هر چه جز اوست برچین
جامى
سید محمود طاهرى