درجه خوف و خشيت امام صادق (ع )

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

در خصال صدوق است که مالک بن انس مي گويد: ((نزد صادق ، جعفر بن محمد عليه السلام مي رفتم و ايشان برايم بالشي مي گذاشت و برايم ارزشي قايل بود و مي فرمود: اي مالک ! من تو را دوست دارم .
من نيز از اين موضوع خوشحال بودم و خداي را شکر مي کردم . آن بزرگوار همواره ، از سه حالت خارج نبود: يا روزه بود، يا در حال قيام (به عبادت ) و يا در حال ذکر خداوند. او از عظيم ترين عابدان و بزرگترين زاهدان بود، کساني که در مقابل خداوند عزوجل در حالتي از خشيّت به سر مي برند. حديثش بسيار و همنشيني با او خوب و فوايدش فراوان بود. وقتي از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم حديثي نقل مي کرد و مي فرمود: قال رسول الله ، چهره اش به کبودي و زردي مي گراييد و دگرگون مي گشت ؛ به طوري که دوست و آشنا نمي توانست او را بشناسد. سالي ، همراه ايشان به حج مشرف شدم . چون زمان احرام فرا رسيد، هر چه مي خواست لبيک بگويد، صدايي از گلويش خارج نمي شد و چيزي نمانده بود که خود را از مرکبش به زمين افکند!
به ايشان عرض کردم : اي پسر رسول خدا! بگو! چاره اي نيست ؛ بايد بگويي ! ايشان فرمود: اي پسر ابوعامر! چگونه جسارت کنم و بگويم : لبيک اللهم لبيک ؟! در حالي که مي ترسم خداوند عزوجل جوابم دهد: لا لبيک و لا سعديک !

منابع مقاله:
داستانهاي حکيمانه در آثار استاد حسن زاده آملي ، هيئت تحريريه انتشارات نبوغ؛

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page