مقام اميرالمؤمنين امام علی عليه السلام

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

اما درباره اميرالمؤمنين عليه السلام كه معلوم است‏ سر رشته‏ دار معارف حقه و صاحب لواى حمد و پيشقدم در مراحل توحيد بوده‏اند، خداوند آن حضرت را در خانه خود و حرم خود در كعبه بدنيا آورد بعد از آنكه نور مقدس او را از آدم تا حضرت ابوطالب، در اصلاب نسلا بعد نسل حفظ فرمود.

نام مباركش على، كنيه‏ اش ابوالحسن، پدرش حضرت ابو طالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بود، و ابو طالب برادر اعيانى حضرت عبدالله والد رسول الله بود، بنابراين آن حضرت ابن عم اعيانى رسول خدا بوده‏و نسبت او و حضرت رسول در جدشان حضرت عبدالمطلب مجتمع مى‏گردد.
ابوطالب از بزرگان مكه و خدمتگزاران برسول خدا بود، و از آن حضرت بسيار حمايت مى‏كرد، بطوري كه تا در قيد حيات بود كسى از مشركين قريش نتوانست ‏به آن حضرت آسيبى وارد كند، سه سال آن حضرت و ساير بنى هاشم را در شعبى كه معروف به شعب ابوطالب است در مكه حفظ و حراست نمود، و بتمام معنى فدوى و حامى رسول الله بود، تا هنگامي كه از دنيا رخت‏بربست، دست تجاوز و تجاسر مشركين به رسول خدا باز شد و پيغمبر اكرم ناچار از هجرت به مدينه گرديد.
حضرت ابوطالب از مؤمنين واقعى، و مسلمين حقيقى برسول خدا بود[68] و اشعاريكه در مدح آن حضرت سروده بسيار، و در كتب احاديث و تواريخ ثبت است، لكن بعللى كه عمده آن حفظ و حراست از حضرت رسول الله بوده، ايمان خود را از قريش كتمان مى‏نمود و حضرت رسول بسيار او را دوست داشتند و به او پدر خطاب مى‏كردند.
در احوالات حضرت فاطمه بنت اسد مادر امير المؤمنين عليه السلام
نام مادرش فاطمه، دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف است، و چون اسد برادر عبدالمطلب است لذا ابوطالب و فاطمه پسر عمو و دختر عمو بوده‏اند.
حضرت فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين از زنان بزرگوار اسلام است، و اول زنيست كه بعد از حضرت خديجه ايمان آورد و بحضرت رسول بسيار محبت مى‏نمود، حضرت او را مادر خطاب مى‏كردند، و چون بمدينه هجرت نمودند بدون فاصله با پاى برهنه حافية بمدينه هجرت نمود.
ابن جوزى مى‏گويد: و هى اول امراة هاجرت من مكة الى المدينة ماشية حافية و هى اول امراة بايعت رسول الله صلى الله عليه و آله بمكة بعد خديجة[69]
ابن صباغ مالكى مى‏گويد: فاطمه بنت اسد برسول خدا ايمان آورد و با حضرتش بمدينه هجرت نمود، چون در مدينه رحلت نمود پيغمبر اكرم او را در پيراهن‏ خودشان كفن نمودند و دستور دادند كه اسامة بن زيد و ابو ايوب انصارى قبر او را حفر كنند.
چون حفر نموده بموضع لحد رسيدند، خود رسول الله در قبر پائين رفته و لحد او را با دست مبارك خود حفر كردند، و خاك لحد را با دست‏ خود بيرون ريختند، چون از كار حفر فارغ شدند، خود در درون قبر به پشت‏ خوابيدند، و گفتند:
الله الذى يحيى و يميت و هو حى لا يموت اللهم اغفر لامى فاطمة بنت اسد و لقنها حجتها و وسع عليها مدخلها بحق نبيك محمد و الانبياء الذين من قبلى فانك ارحم الراحمين[70]
خداست كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند و اوست كه ابدا نمى‏ميرد.
بار پروردگار من، مادرم فاطمه بنت اسد را مورد مغفرت خود قرار داده، و حجت او را بزبان او القاء بفرما، و قبر را بر او وسيع گردان بحق فرستاده‏ات و پيامبرت محمد و پيامبرانى كه قبل از من آمده ‏اند، تو ارحم الراحمين هستى.
اصحاب به حضرت عرضه داشتند[71] يا رسول الله ما ديديم تو را كه در اين عمل با فاطمه كارى كردى كه با هيچكس قبل از او ننموده بودى، پيراهن خود را كفن او نمودى، و لحد او را خود كندى، و در قبر او خوابيدى، و دعا براى او نمودى.
حضرت فرمودند من پيراهن خود را باو پوشانيدم تا خدا از لباسهاى بهشتى در بر او كند، و در قبر او خوابيدم تا فشار قبر بر او آسان گردد، فاطمه در رعايت امر من و مراقبت و حمايت من بهترين خلق بود بعد از ابوطالب سلام الله عليهما[72]
سبط ابن جوزى گويد كه: وفات فاطمه بنت اسد در سنه چهارم از هجرت بوده است.[73]
از ابو طالب و فاطمه بنت اسد چهار پسر بوجود آمد كه بترتيب طالب و عقيل و جعفر و على نام داشتند، و سن هر يك با ديگرى بترتيب ده سال فاصله داشت و يك‏دختر بنام فاخته كه لقبش ام هانى بوده است[74]
جاى ترديد نيست كه على عليه السلام در جوف كعبه خانه خدا متولد شد حميرى سيد اسمعيل بن محمد مي ‏گويد:
ولدته فى حرم الاله و امنه  و البيت‏حيث فنائه و المسجد
بيضاء طاهرة الثياب كريمة   طابت و طاب وليدها و المولد
فى ليلة غابت نحوس نجومها    و بدت مع القمر المنير الاسعد
ما لف فى خرق القوابل مثله  الا ابن آمنة النبى محمد[75]
فاطمه بنت اسد على را زائيد در حرم خدا و محل امن و امان الهى، در بيت الله كه ساحت‏حرم و مسجد الحرام است.
فاطمه زنى پارسا و روشن‏دل و پاكدامن و بزرگوار-پاك و پاكيزه بود هم خودش و هم فرزند مولودش و هم محل تولد مولودش.
در شبى اين مولود مبارك را زائيد كه ستارگان نحسش همه غائب شده بودند و فاطمه با آن ماه منير تابناك سعد و سعادت بدرخشيد.
هيچگاه چشم و روزگار نديده كه مانند اين مولود مسعود را دست قابله‏ ها در پارچه‏اى بپيچند، مگر پسر آمنه: پيامبر اكرم محمد را.
و نيز در اين باره عبد الباقى عمر مي ‏گويد:
انت العلى الذى فوق العلى رفعا         ببطن مكة وسط البيت اذوضعا[76]
تو همان على بلند مقامى هستى، كه در بطن مكه در وسط بيت‏ خدا كه بزمين نهاده شدى، از فراز رفعت و بلندى هم گذشتى و بر فوق علو و رفعت ترفيع يافتى.
حاكم نيشابورى گويد: لم يولد فى جوف الكعبة قبل على و لا بعده مولود سواه اكراما له و اجلا لا لمحله در جوف خانه كعبه هيچ مولودى غير از على متولد نشد، نه قبل از على و نه بعد از على، و اين بجهت اكرام و عنايتى است كه خداباو داشته و بعلت جلال و عظمتى است كه در مقام او مرعى داشته است
و نيز ابن صباغ مالكى گويد: ولد على عليه السلام بمكة المشرفة بداخل البيت الحرام فى يوم الجمعة الثالث عشر من شهر الله الاصم، رجب الفرد سنة ثلاثين من عام الفيل، قبل الهجرة بثلاث و عشرين سنة، و قيل بخمس و عشرين، و قبل البعث‏باثنتى عشرة سنة، و قيل بعشر سنين، و لم يولد فى البيت الحرام، قبله احد سواه، و هى فضيلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلائا لمرتبته و اظهارا لتكرمته، و كان على هاشميا من هاشميين و اول من ولده هاشم مرتين[77]
على عليه السلام در جوف خانه خدا، و داخل بيت الله الحرام در مكه مكرمه متولد شد، در روز جمعه سيزدهم ماه رجب سى سال قبل از عام الفيل، و قبل از بعثت رسول خدا به ده سال، و قبل از هجرت رسول خدا به بيست و سه سال.
متولد نشده است كسى قبل از على در خانه خدا، و اين فضيلتى كه خداوند آن حضرت را بدو اختصاص داده است‏بجهة جلال و عظمت مرتبه و بلندى و رفعت مقام، و نشان دادن شان و قدر آنحضرت است و على اولين هاشمى است كه از دو هاشمى متولد شده است[78] چون مادر او پدر او هر دو هاشمى بوده و قبل از او و برادرانش چنين هاشمى پا بعرصه وجود نگذاشت[79]
كيفيت ولادت اميرالمؤمنين در كعبه
اما در كيفيت ولادتش وارد است كه چون درد زائيدن، مادرش فاطمه را گرفت، فاطمه بخانه خدا پناه آورده، با ابتهال پرده ‏هاى خانه را گرفت، و تقاضاى سهولت زائيدن نمود، و نظرى به آسمان افكند و گفت:اى پروردگار من، من بتو ايمان آورده ‏ام!و بهر پيغمبرى را كه فرستاده ‏اى!و بهر كتابى كه نازل فرموده ‏اى!و تصديق نموده ‏ام بفرمايشات ابراهيم خليل كه اين خانه را بنا كرده است!
بارالها بحق اين خانه، و بحق بنا كننده اين خانه، و بحق اين فرزندى كه در شكم دارم و مونس من است، و با من سخن مى‏گويد، و يقين دارم كه از آيات عظمت و جلال توست، اينكه آسان كنى بر من ولادت مرا.
عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن قعنب كه شاهد قضيه بودند مى‏گويند: ديديم كه ديوار خانه (در موضح مستجار) شكافته شد و فاطمه از آن داخل بيت‏شد، و از ديده نهان گرديده و شكاف خانه بهم آمد، و هر چه ما خواستيم در خانه را بگشائيم و از حال فاطمه اطلاع حاصل كنيم ميسر نشد، دانستيم كه اين يكى از آيات و اسرار خداست.
اين قضيه در مكه انتشار پيدا كرد، و زنها با يكديگر از اين خبر گفتگو مى‏كردند تا پس از سه روز همان نقطه از ديوار شكافته شد و فاطمه بنت اسد فرزند خود على را بر روى دست گرفته بخود مى‏باليد و فخر مى‏نمود، و مى‏گفت: كيست مانند من كه چنين پسرى در داخل كعبه بزايد[80].
و اما آنچه ابن صباغ مالكى از كتاب مناقب لابى العالى الفقيه المالكى نقل مى‏كند، آنستكه: از حضرت على بن الحسين نقل است روزى در خدمت پدرم حسين بن على نشسته بوديم، و جماعتى از زنان در آنجا مجتمع بودند يكى از آنها بسوى ما روى آورد، من به او گفتم خدا تو را رحمت كند!كه هستى؟گفت من زبدة دختر عجلان از بنى ساعده هستم.
گفتم: آيا مطلبى دارى؟و مى‏خواهى ما را از آن اطلاع دهى؟
گفت: آرى سوگند بخدا، ام عمارة دختر عبادة بن فضلة بن مالك بن عجلان ساعدى مرا خبر داد كه روزى در ميان زنان عرب بوديم كه ابوطالب با حال اندوه و حزن بسوى ما آمد، من باو گفتم: چرا اينطور پريشانى؟
گفت: چون فاطمه بنت اسد در شدت درد زاييدن گرفتار است.
پس ابوطالب دست فاطمه را گرفته و بكعبه آورد و او را در داخل كعبه جاى داد و گفت همين جا بنام خدا بنشين!ناگهان يكمرتبه او را درد سختى گرفت و طفل نظيف و پاكى را كه پاكيزه‏تر از او نديده بوديم متولد شد او را ابوطالب على نام گذارده و درباره او شعرى سرود:
سميته بعلى كى يدوم له         عز العلو و عز الفخر ادومه
من او را على ناميدم براى آنكه عزت بلندى مقام و عزت فخر بطور مداوم و جاودان براى او باشد.
و در اينحال پيغمبر صلى الله عليه و آله آمدند و از كعبه على و مادرش فاطمه را بخانه مادرش بردند.
حضرت سجاد مى‏فرمايد: سوگند بخدا كه من هيچگاه چيز خوبى را نشنيده بودم مگر آنكه اين خبر از بهترين و خوبترين آنها بود[81]
شيخ سليمان قندوزى از كتاب «مودة القربى‏» از عباس بن عبدالمطلب روايت كرده است كه، فاطمه بنت اسد ميل داشت اسم اين فرزند را اسد بنام پدر خودش بگذارد، و حضرت ابوطالب بدين اسم راضى نبود و بفاطمه گفت: بيا با هم در شب تاريكى از كوه ابوقيس بالا رويم و خداوند آفريننده جهان را بخوانيم، شايد خودش ما را از اسم اين فرزند آگاهى دهد.
چون شب فرا رسيد هر دو از منزل خارج شده و از كوه ابوقيس بالا رفتند و هر دو خدا را خواندند و ابوطالب اين ابيات را انشاء كرد:
يا رب يا ذا الغسق الدجى         و الفلق المبتلج المضى
بين لنا عن امرك المقضى         بما نسمى ذلك الصبى
اى پروردگار من!اى صاحب اين شب تار!واى صاحب صبح روشن!از امر خود كه در قضاى تو گذشته است ما را واقف گردان كه نام اين پسر را چه بگذاريم؟
در اين حال صداى خش خشى بالاى سر آنها در آسمان پيدا شد، ابوطالب سر خود را بلند كرد، ديد لوحى سبزفام است مثل زبرجد، و در او چهار سطر نوشته، با دو دست او را گرفته و او را محكم بسينه خود چسبانيد در روى آن نوشته بود:
خصصتما بالولد الزكى             و الطاهر المنتجب الرضى           
و اسمه من قاهر على             على اشتق من العلى
من شما دو نفر را اختصاص دادم بيك فرزند پاكيزه و طاهر و اختيار شده و پسنديده و اسم او را از مقام رفيع و با عظمت على گذاردم، كه مشتق از اسم خودم على است، ابوطالب بسيار مسرور شد و سجده نمود و ده شتر عقيقه كرد، و اين لوح را در خانه كعبه آويزان نمود، و بنى هاشم باو فخر مى‏نمودند تا در زمان هشام بن عبدالملك كه حجاج با ابن زبير نبرد كرد غائب شد.[82]
___________________________________________________
[68] رجوع شود بكتاب مؤمن قريش تاليف خنيزى و كتاب الحجة على الذاهب الى تكفير ابيطالب تاليف فخار بن سعد بن فخار موسوى حائرى و او از ابن ادريس حلى روايت مى‏كند و محقق حلى از او روايت مى‏نمايد و نيز رجوع شود بكتاب «ابوطالب حامى الرسول و ناصره‏» تاليف علامه نجم الدين شريف عسكرى
[69] ذيل صفحه 13 از «فصول المهمه‏» ابن صباغ، و «تذكره سبط‏» ابن جوزى ص 6
[70] «فصول المهمه‏» ص 13
[71] ابن اثير ذيل كلام ابن صباغ را در ج 5 ص 517 از اسد الغابة نقل مى‏كند
[72] تا اينجا كلام ابن صباغ بود
[73] «تذكرة الخواص‏» ص 6
[74] «فصول المهمه‏» ابن صباغ نقلا عن ضياء الدين ابوالمؤيد موفق بن احمد خوارزمى در كتاب «مناقب‏» خود
[75] ديوان حميرى ص 155. مؤلف ديوان مى‏گويد تخريج اين ابيات از «اعيان الشيعه‏» ج 12 ص 240 و «مناقب‏» ج 2 ص 175 و «دلائل الصدق‏» ج 2 ص 328 است
[76] تعليقه اشعار حميرى در ديوان حميرى ص 155
[77] فصول المهمه ص 12 و نيز ابن اثير در «اسد الغابة‏» ج 4 ص 16 گفته است كه و هو اول هاشمى ولد بين هاشميين
[78] على اميرالمؤمنين عليه السلام اول هاشمى متولد از هاشمين نيستند چون برادر بزرگترشان داراى اين صفت‏بود لذا در ترجمه اصلاح شده است.
[79] در كتاب الغدير ج 6 از ص 21 تا ص 38 روايات وارده در ولادت حضرت را در جوف كعبه با مدارك آنها و نام علمائى را از اهل تسنن كه آنها را در كتب خود ضبط نموده‏اند و شعرائى كه در اين باره قصائدى سروده ‏اند با شعر آنان ذكر نموده است
[80] «غاية المرام‏» ص 13 از كتاب «امالى‏» شيخ طوسى
[81] «فصول المهمه‏» ص 12 و «غاية المرام‏» ص 13 از طريق عامه از كتاب «مناقب‏» ابن مغازلى شافعى نقل كرده است.
[82] «ينابيع المودة‏» ص 255

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page