ازدواج عبدالله با آمنه

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

در تاريخ آمده که پس از داستان ذبح عبد الله و نحر يکصدشتر،عبد المطلب،عبد الله را برداشته و يک سر بخانه وهب بن عبد مناف...که در آنروز بزرگ قبيله خود يعني قبيله بني زهره بود آورد و دختر او آمنه را که در آنروز بزرگترين زنان قريش ازنظر نسب و مقام بود به ازدواج عبد الله در آورد (1).

و يکي از نويسندگان اين کار را در آنروزو بلا فاصله پس ازداستان ذبح غير عادي دانسته و در صحت آن ترديد کرده است، ولي بگفته برخي با توجه به خوشحالي زائد الوصفي که از نجات عبد الله از آن معرکه به عبد المطلب دست داده بود،و عبد المطلب مي خواست با اينکار زودتر ناراحتي خود و عبد الله را جبران کرده باشد،اينکار گذشته از اينکه غير عادي نيست، طبيعي هم بنظرمي رسد.
100 و البته اين مطلب طبق گفته ابن اسحاق است که در سيره ازوي نقل شده،ولي طبق گفته برخي ديگر اين ازدواج يک سال پس از داستان ذبح عبد الله انجام شده است، (2) و ديگر اين بحث پيش نمي آيد.
يک داستان جنجالي
در اينجا باز هم يک داستان جنجالي در تاريخ آمده که برخي از نويسندگان حرفه اي هم آنرا پر و بال داده و بصورت مبتذل و هيجان انگيزي در آورده و سوژه اي بدست برخي دشمنان مغرض اسلام داده و از اينرو برخي از سيره نويسان در اصل آن ترديد کرده و آنرا ساخته و پرداخته دست دشمنان دانسته اند.
و البته اين داستان بگونه اي که در سيره ابن هشام نقل شده مخدوش و مورد ترديد است،ولي بر طبق نقل محدث بزرگوار مامرحوم ابن شهر آشوب و برخي از ناقلان ديگر،قابل توجيه بوده ووجهي براي رد آن ديده نمي شود.
آنچه را ابن هشام از ابن اسحاق نقل کرده اينگونه است که گويد:
«هنگامي که عبد المطلب دست عبد الله را گرفته بود و ازقربانگاه باز مي گشت،عبورشان به زني از قبيله بني اسد بن عبد العزي بن قصي بن کلاب افتاد که آن زن کنار خانه کعبه بود و خواهر ورقة بن نوفل بوده (3) و هنگامي که نظرش به صورت عبد الله افتاد بدو گفت:اي عبد الله کجا مي روي؟پاسخ داد:
بهمراه پدرم!زن بدو گفت:من حاضرم بهمان تعداد شتري که براي تو قرباني کردند به تو بدهم که هم اکنون با من درآميزي!عبد الله گفت:من بهمراه پدرم هستم،و نمي توانم بااو مخالفت کرده و از او جدا شوم...!»ابن هشام سپس داستان ازدواج عبد الله را با آمنه بهمانگونه که ذکر شد نقل کرده و سپس مي نويسد:
«گفته اند:پس از آنکه عبد الله با آمنه هم بستر شد،و آمنه به رسول خدا حامله شد،عبد الله از نزد آمنه بيرون آمده نزد همان زن رفت و بدان زن گفت:چرا اکنون پيشنهاد ديروز خود راامروز نمي کني؟آن زن پاسخ داد:براي آنکه آن نوري که ديروز با تو بود امروز از تو جدا شده،و ديگر مرا به تو نيازي نيست!و آن زن از برادرش ورقة بن نوفل که به دين نصرانيت در آمده بود و کتابها را خوانده بود-شنيده بود که در اين امت،پيامبري خواهد آمد...» (4) ابن هشام سپس داستان ديگري نيز شبيه بهمين داستان از زن ديگري که نزد آمنه بوده نقل مي کند که آن زن نيز قبل از ازدواج عبد الله با آمنه از وي خواست با وي در آميزد ولي عبد الله پاسخ اورا نداده بنزد آمنه رفت و پس از هم بستر شدن با آمنه بنزد آنزن برگشت و بدو پيشنهاد آميزش کرد ولي آنزن نپذيرفت و گفت:
ديروز ميان ديدگان تو نور سفيدي بود که امروز نيست... (5)
البته نقل مذکور نه تنها با شان جناب عبد الله بن عبد المطلب که در ايمان و عفت او جاي ترديد نيست-مناسب نيست، بلکه با شيوه هيچ مرد آزاده و با کرامتي که پاي بند مسائل خانوادگي وعفت عمومي باشد سازگار نخواهد بود،و ما هم نمي توانيم آنرابپذيريم،و با دليل عقلي و نقلي آنرا مردود مي دانيم،اگر چه ديگر سيره نويسان نيز نوشته و نقل کرده باشند!
اما بر طبق نقلي که مرحوم ابن شهر آشوب و ديگران کرده اند (6) داستان اينگونه است:
«کانت امراة يقال لها:فاطمة بنت مرة قد قرات الکتب،فمر بهاعبد الله ابن عبد المطلب،فقالت:انت الذي فداک ابوک بماة من الابل؟قال:نعم،فقالت:هل لک ان تقع علي مرة و اعطيک من الابل ماة؟فنظر اليها و انشا:
اما الحرام فالممات دونه و الحل لا حل فاستبينه فکيف بالامر الذي تبغينه
و مضي مع ابيه فزوجه ابوه آمنة فظل عندها يوما و ليلة،فحملت بالنبي صلي الله عليه و آله،ثم انصرف عبد الله فمر بها فلم ير بها حرصا علي ما قالت اولا،فقال لها عند ذلک مختبرا:
هل لک فيما قلت لي فقلت:لا؟
قالت:
قد کان ذاک مرة فاليوم لافذهبت کلمتا هما مثلا!
ثم قالت:اي شي ء صنعت بعدي؟قال:زوجني ابي آمنة فبت عندها،فقالت:
لله ما زهرية سلبت ثوبيک ما سلبت؟و ما تدري ثم قالت:رايت في وجهک نور النبوة فاردت ان يکون في و ابي الله الا ان يضعه حيث يحب،ثم قالت:
بني هاشم قد غادرت من اخيکم امينة اذ للباه يعتلجان کما غادر المصباح بعد خبوه فتائل قد شبت له بدخان و ما کل ما يحوي الفتي من نصيبه بحرص و لا ما فاته بتواني
و يقال:انه مر بها و بين عينيه غرة کغرة الفرس.» که خلاصه ترجمه اش چنين است که گفته اند:در مکه زني بود به نام: «فاطمه دختر مرة »،که کتابها خوانده و از اوضاع گذشته و آينده اطلاعاتي بدست آورده بود،آن زن روزي عبد الله را ديدار کرده بدو گفت:توئي آن پسري که پدرت صد شتر براي تو فدا کرد؟
عبد الله گفت:آري.
فاطمه گفت:حاضري يکبار با من هم بستر شوي و صد شتربگيري؟
عبد الله نگاهي بدو کرده گفت:
اگر از راه حرام چنين درخواستي داري که مردن براي من آسان تر از اينکار است،و اگر از طريق حلال مي خواهي که چنين طريقي هنوز فراهم نشده پس از چه راهي چنين درخواستي را مي کني؟
عبد الله رفت و در همين خلال پدرش عبد المطلب او را به ازدواج آمنه در آورد و پس از چندي آن زن را ديدار کرده و ازروي آزمايش بدو گفت:آيا حاضري اکنون به ازدواج من درآئي و آنچه را گفتي بدهي؟
فاطمه نگاهي بصورت عبد الله کرد و گفت:حالا نه،زيراآن نوري که در صورت داشتي رفته،سپس از او پرسيد:پس از آن گفتگوي پيشين تو چه کردي؟
عبد الله داستان ازدواج خود را با آمنه براي او تعريف کرد،فاطمه گفت:من آن روز در چهره تو نور نبوت را مشاهده کردم ومشتاق بودم که اين نور در رحم من قرار گيرد ولي خدا نخواست،و اراده فرمود آنرا در جاي ديگري بنهد،و سپس چند شعر نيزبعنوان تاسف سرود.و گفته اند:هنگامي که عبد الله بدو برخوردسفيدي خيره کننده اي ميان ديدگان عبد الله بود همانند سفيدي پيشاني اسب....
و همانگونه که مشاهده مي کنيد تفاوت ميان اين دو نقل بسيار است،و بدينصورت که در نقل مرحوم ابن شهر آشوب است منافاتي هم با مقام شامخ جناب عبد الله ندارد،و براي ما نيز نقل مزبور قابل قبول و پذيرش است،و دليل بر رد آن نداريم.
منابع مقاله:
درسهايي از تاريخ اسلام ج1، رسولي محلاتي، سيد هاشم؛

__________________________________
1-سيره ابن هشام ج 1 ص 156.
2-تاريخ پيامبر اسلام تاليف مرحوم آيتي ص 47.
3-در پاورقي سيره آمده که نامش رقيه بوده.
4-سيره ابن هشام ج 1 ص 157-155.
5-سيره ابن هشام ج 1 ص 157-155.
6-مناقب آل ابيطالب-ط قم-ج 1 ص 26.و پاورقي سيره ابن هشام ج 1 ص 156.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page