1. خداشناسی و خداباوری در قرآن
الف) نقش خداباوری در زندگی انسان¬ها[1]
در بسیاری از آیههای قرآن، درباره نتایج و آثار ذکر خداوند، مطالبی بیان شده است که به چندین مورد اشاره می¬کنیم.
یک ـ آرامش و اطمینان قلب
الّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوبُ. (رعد: 28)
همانا کسانی که ایمان آورده¬اند و دل¬هایشان به یاد خدا آرام می¬گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل¬ها آرامش می¬یابد.
رسیدن به اطمینان، خواست همه انسان¬هاست. انسانی که مطمئن است، هیچ¬نگرانیای ندارد، به نوع بینش انسان از خدا بستگی دارد. هر چه میزان بینش و آگاهی انسان به خدا بیشتر و دامنه¬دارتر باشد، درجههای اطمینان بالاتر خواهد بود.
از دیدگاه وحی الهی و آموزه¬های پیامبران بزرگ انسان نباید خود را اسیر خدایان، قدرتمندان و بت¬های دروغین کند؛ چرا که هر قدر این بت¬های ضعیف بیشتر باشد. نگرانی در وجود آدمی بیشتر شکل خواهد گرفت. خدایان ذهنی و دروغین، هیچ¬کدام نتوانستند انسان را به آرامش درونی برسانند، بلکه نگرانی و پریشانی خاطر را برای انسان به ارمغان آورده¬اند. بنابراین، انسان برای رسیدن به اطمینان خاطر، باید از کفر و شرک و نفاق دوری کند و به خدای یکتا و توانا ایمان آورد و به او متکی باشد، وگرنه گرایش به قدرت¬های ناپایدار، نه تنها رهایی¬بخش نیست، بلکه پدید آورنده ترس و نگرانی است.
دو ـ ترس در دل
الّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرینَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقیمِی الصّلاهِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. (حج: 35)
همانان که چون [نام] خدا یاد شود، دل¬هایشان خشیت یابد و [آنان که] بر هر چه بر سرشان آید، صبر پیشه¬گانند و برپا دارندگان نمازند و از آنچه روزیشان داده¬ایم، انفاق می¬کنند.
إِنّمَا الْمُؤْمِنُونَ الّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانًا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکّلُونَ. (انفال: 2)
مؤمنان، همان کسانی¬اند که چون خدا یاد شود، دل¬هایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می¬کنند.
هنگامی که انسان به دیدن شخص شایسته¬ای می¬رود، شخص دیدارکننده گاهی چنان تحت¬تأثیر مقام دیدارشونده قرار می-گیرد که ترس بر او چیره می¬شود، بهگونه¬ای که ممکن است هنگام سخن گفتن دچار لکنت زبان شود یا حرفش را از یاد ببرد. هر چند آن شخص شایسته، نهایت محبت و علاقه را به او و همه داشته باشد، این ترس و نگرانی درونى، بازتاب درک عظمت است. بر این مبنا، نوعی پیوند میان ترس و آگاهی است و هر چه میزان این درک و آگاهی بیشتر باشد، ترس هم بیشتر خواهد بود.
سه ـ خشوع قلب
أَ لَمْ یَأْنِ لِلّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقّ ِ وَ لا یَکُونُوا کَالّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ اْلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ. (حدید: 16)
آیا برای کسانی که ایمان آورده¬اند هنگام آن نرسیده که دل¬هایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دل¬هایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند.
خشوع قلب هنگام ذکر و یاد حضرت حق، نشانه شناخت خداست و سنگدلى، نشانه نشناختن پروردگار یکتا و تواناست و چون انسان سنگدل به آگاهی و معرفت دست نیافته است، در برابر پروردگار نیز سر تعظیم فرود نمی¬آورد. بر این اساس، هر چه شناخت کمتر باشد، آدمی سرکشتر است و چون از حد خود فراتر رفت، آدمی خودپرستتر میشود و هر چه از این نردبان خودپرستی بالاتر رود، خطر سرنگونى، او را بیشتر تهدید می¬کند.
چهار ـ دوری شیطان از انسان
وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانًا فَهُوَ لَهُ قَرینٌ وَ إِنّهُمْ لَیَصُدّونَهُمْ عَنِ السّبیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنّهُمْ مُهْتَدُونَ حَتّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ. (زخرف: 36 ـ 38)
و هر کس از یاد [خداى] رحمان دل بگرداند، بر او شیطانی می¬گماریم تا برای وی دمساز می¬باشد و مسلماً آنها ایشان را از راه بازمی¬دارند و [آنها] می¬پندارند که راه یافتگانند. تا آنگاه که او [با دمسازش] به حضور ما آید، [خطاب به شیطان] گوید: ای کاش میان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، که چه بد دمسازی هستى!
تا زمانی که انسان در قلب خویش به حقیقت ذکر توجه داشته باشد، شیطان نمی¬تواند به قلب او راه یابد و چنین فردی از شر خواهش¬های نفسانی و وسوسه¬های شیطانی در امان خواهد بود، ولی به محض اینکه خداى رحمان را از یاد ببرد، شیطان به قلب او راه می¬یابد و هم¬نشین وی می¬شود. آن¬گاه برای گمراهی او می¬کوشد و او تصور می¬کند که همچنان در راه راست گام برمیدارد، غافل از اینکه این راه پایان روشنی ندارد.
پنج ـ خداوند، یادآور یادآوران است
فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ. (بقره: 152)
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرانه¬ام را به جای آرید و با من ناسپاسی نکنید... .
کسی که توفیق یاد خدا دارد، خدا نیز به یاد او خواهد بود. کسی که توفیق دعا دارد، توفیق اجابت دعا هم دارد: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را.» (غافر: 60) کسی که توفیق شکرگزاری دارد، توفیق زیادی نعمت هم دارد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ َلأَزیدَنّکُمْ ؛ اگر شکرم بگذارید، حتماً نعمت شما را زیاد میکنم.» (نساء: 147) و کسی که توفیق استغفار دارد، توفیق آمرزش هم دارد: «اسْتَغْفِرُوا رَبّکُمْ إِنّهُ کانَ غَفّارًا؛ از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزگار است». (نوح: 10)
شش ـ پیدایش بصیرت
إِنّ الّذینَ اتّقَوْا إِذا مَسّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشّیْطانِ تَذَکّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ. (اعراف: 201)
در حقیقت کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه¬ای از جانب شیطان بدیشان رسد، [خدا را] به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند.
انسان به محض اینکه به یاد خداوند می¬افتد، این ذکر، برای او مانند چراغی است که ناگهان در ظلمت روشن شود و همه جا را روشن میکند. این ذکر به او فرصت رویارویی و توان پیکار با هوای نفس را می¬دهد و می¬تواند خودش را کنترل کند و به بینایی و بصیرت دست یابد تا به وسوسه¬های شیطانی پی ببرد.
هفت ـ آگاهی بخش و مانع غفلت
وَ اذْکُرْ رَبّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرّعًا وَ خیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ اْلآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ . (اعراف: 205)
و در دل خویش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بی¬صدا یاد کن و از غافلان مباش.
ذکر شایسته، آن است که انسان لحظه به لحظه به یاد پروردگار خویش باشد و از یاد خدا غافل نشود، مراقب خویش باشد و نگذارد شیطان به دلش راه یابد و او را از راه راست دور کند.
هشت ـ رشد و تکامل انسان
وَ لا تَقُولَنّ لِشَیْ ءٍ إِنّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدًا* إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَ اذْکُرْ رَبّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبّی ِلأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَدًا. (کهف: 23 و 24)
و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد.
مگر آنکه خدا بخواهد، و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیک¬تر از این به صواب است، هدایت کند. (کهف: 24)
اینکه خود را فاعل مختار بپنداریم، نوعی نسیان الهی است؛ زیرا این نسیان، نشانه غفلت است و باید همواره یاد خداوند باشیم. در این صورت می¬توانیم به آینده¬مان امیدوار باشیم. آنکه می¬گوید فردا این کار را خواهم کرد، آیا یقین دارد که پس از امروز، فردایی باشد و آیا می¬تواند امیدوار باشد که فردا زنده خواهد بود و آیا می¬تواند توان جسمی و روحی خود را مبنی بر انجام کاری که به فردا موکول می¬کند، ضمانت کند؟
نه ـ فلاح و رستگارى
یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلّکُمْ تُفْلِحُونَ . (انفال: 45)
ای کسانی که ایمان آورده¬اید، چون با گروهی برخورد می¬کنید، پایداری ورزید و خدا را بسیار یاد کنید. باشد که رستگار شوید.
ایمانی ارزش دارد که ثبات داشته باشد و انسان باید ایستادگی خود را با مداومت بر ذکر، تقویت و تثبیت کند و بدین وسیله، زمینه رستگاری خود را فراهم سازد. در این آیه، خدا برای تحقق رستگارى، خواهان ثبات ایمان است و در آیه¬ای دیگر، پروردگار می¬فرماید:
یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ . (محمد: 7)
ای کسانی که ایمان آورده¬اید، اگر خدا را یاری کنید، یاریتان می¬کند و گام¬هایتان را استوار می¬دارد.
حضرت علی(ع) نیز در این باره می¬فرماید:
آن کس که با یاد دائمی خداوند دل خود را آباد نگاه دارد، همه اعمالش در پنهان و آشکار پسندیده و نیکو خواهد بود.[2]
خداوند، لحظه به لحظه همراه ماست و ما نباید به این سو و آن سو، برای یافتن خدا نظر کنیم. باید به خدا نظر افکنیم و چشم دل بگشاییم تا خدا را بیابیم.
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی¬دیدش و از دور خداىا می¬کرد
ده ـ محبت خداوند
معرفت درست و شایستهباریتعالی سبب داشتن او و محبت ورزیدن به وی میشود. خداوند میفرماید:
وَ الّذینَ آمَنُوا أَشَدّ حُبّا. (بقره: 165)
اهل ایمان، محبتشان به خداوند بیشتر است.
همچنین امیرالمؤمنین علی(ع) در مناجات با خداوند میگوید:
یا غایهَ آمالِ الْعارِفِینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یا حَبِیبَ قُلُوبِ الصّادِقِینَ.[3]
ای پایان همه آرزوهای عارفان و ای فریادرس فریادخواهان و ای محبوب دلهای راستگویان.
امام مجتبی(ع) نیز میفرماید:
مَنْ عَرَفَ اللهَ أَحَبَّهُ.[4]
هر کس خدا را بشناسد، دوستدارش خواهد شد.
أَلْعارِفُ وَجْهُهُ مُسْتَبْشِرٌ، وَ قَلْبُهُ وَ جِلٌ مَحْزُونٌ.[5]
خداشناس، ظاهری شادان و متبسم و قلبی ترسان محزون دارد.
یازده ـ برخورداری از حمایت الهی
خداباور، پیوسته در حمایت الهی است و آنچه بخواهد، خداوند متعال در دنیا و آخرت به او میبخشد. رسول الله(ص) در این زمینه میفرماید: خداوند فرمود:
هر که به دوستی از من اهانت کند،به تحقیق برای جنگ با منه کمین کرده است و هیچ بندهای به چیزی به من نزدیکی بجوید که نزد من دوستداشتنیتر از آنچه بر او باشد و همانان او به وسیله نماز مستحبی به من نزدیک شود تا آنجا که من او را دوست بدارم، و هنگامی که او را دوست بدارم، گوش او شوم، همان گوشی که با من میشنود و چشم او گردم، همان چشمی که با آن میبیند و زبانش شوم همان زبانی که با آن سخن گوید، و دست او گردم، همان دتس که با آن بگیرد،اگر مرا بخواند اجابتش کنم و اگر از من درخواستی کند به او بدهم.
دوازده ـ نزول برکات الهی
چنانچه روح خداباوری بر جامعه حاکم باشد، خداوند برکات خویش را بر مردم فرو میبارد. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
وَ لَوْ أَنّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ. (اعراف: 96)
اگر اهل آبادیها ایمان میآوردند و تقوا میداشتند، برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم، ولی تکذیب کردند. پس به اعمالشان بازخواست و گرفتارشان کردیم.
ب) پیآمدهای غفلت از خدا[6]
اگر کسی از خدا و یاد او غفلت بورزد و او را فراموش کند یا از ذکر او سرباز زند، چه نتایجی به بار خواهد آورد؟
در این باره با در نظر داشتن آیهها و روایتها به نکته¬هایی اشاره می¬کنیم.
یک ـ خودفراموشی و بیگانگی از خود
وَ لا تَکُونُوا کَالّذینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. (حشر: 19)
و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد. آنان همان نافرمانانند.
اگر چیزی برای انسان ارزش و بهایی والا داشته باشد، هیچ¬گاه فراموش نمی¬شود. پس اگر چیزی مهم باشد، ولی در عین حال به دست فراموشی سپرده شود، خود دلالت دارد بر اینکه شخص فراموشکار، به آن امر مهم، هیچ¬گونه احساسی نداشته و آن را از روی عمد انجام داده و برای آن ارزش و اهمیتی قائل نبوده است. قرآن کریم از این نوع نسیان که ارادی صورت می¬گیرد، به بدی یاد می¬کند و پی¬آمدهای منفی آن را برمی¬شمارد.
دو ـ پیروی از هوای نفس
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الّذینَ یَدْعُونَ رَبّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیّ ِ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَهَ الْحَیاهِ الدّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطًا. (کهف: 28)
و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می¬خوانند [و] خشنودی او را می¬خواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیده¬ات را از آنان برمگیر که زیور زندگی دنیا را بخواهی و از آن کس که قلبش را از یاد خدا غافل ساخته¬ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده¬روی است، پیروی مکن. (کهف: 28)
قلب، جایگاه ذکر خداست و اگر ذکر الهی کنار رود، اهریمن بر قلب انسان حاکم میشود و چون غفلت بر قلب چیره شد، آدمی از هوای نفس پیروی می¬کند و آشکار است که نفس، آدمی را از انسانیت دور و به مرتبه حیوانیت نزدیک می¬کند و او را به پستی و رذالت می¬کشاند و حتی به تعبیر زیبای خداوند در قرآن، گاهی آدمی را از چهارپایان و حىوانات نیز پست¬تر می-کند:
أُوْلَـئِکَ کَالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. (اعراف: 179)
سه ـ کوری دل
خداوند در قرآن می¬فرماید:
أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنّها لا تَعْمَى اْلأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتی فِی الصّدُورِ. (حج: 46)
آیا در زمین گردش نکرده¬اند، تا دل¬هایی داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوش¬هایی که با آن بشنوند؟ در حقیقت، چشم¬ها کور نیست، لیکن دل¬هایی که در سینه¬هاست، کور است.
حضرت علی(ع) می¬فرماید:
مَن نَسِیَ الله سُبْحانَهُ أَنساه الله نَفسَه وَ أَعمی قَلبه.[7]
کسی که خدا را فراموش کند، خدا هم او را دچار خودفراموشی می¬کند و چشم بصیرتش را نابینا می¬سازد.
کسانی که چشمانشان هیچ¬گونه عیب و ایرادی ندارد، نمی¬توانند نشانه¬های پروردگار را ببینند. اینها کسانی هستند که چشم دلشان نابیناست. قرآن، نابینایی قلب را نشانه بی¬توجهی به ذکر حق می¬داند. گویی ذکر حق، عامل بینایی دل است و تا هنگامی که انسان از حضرت حق یاد می¬کند، دلش متجلی از انوار حق است و به وسیله آن، حقایقی را در این جهان می¬بیند که دیگران نمی¬توانند ببینند.
چهار ـ سنگدلى
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِْلإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ. (زمر: 22)
پس آیا کسی که خدا سینه¬اش را برای [پذیرش] اسلام گشاده و [در نتیجه] برخوردار از نوری از جانب پروردگارش است [همانند فرد تاریکدل است]؟ پس وای بر آنان که از سختدلی یاد خدا نمی¬کنند. اینان در گمراهی آشکارند.
مرحوم ملا احمد نراقى، در کتاب اخلاقی خود، معراج السعاده، درباره قساوت قلب چنین می¬نویسد:
قساوت قلب، آن حالتی است که آدمی به سبب آن از آلامی که به دیگران میرسد و به مصایبی که به ایشان رو می¬دهد، متأثر نمیگردد و شکی نیست که منشأ این صفت، غلبه حیوانیت بر نفس است و بسیاری از افعال مذموم چون ظلم و اذیت کردن و به فریاد مظلومان نرسیدن و دستگیری نکردن از فقرا و محتاجان، از این صفت ناشی می¬شود.[8]
قلب انسان سنگ¬دل، از سنگ خارا هم سخت¬تر می¬شود و امکان جوشش را می¬ستاند. علت اساسی سنگ¬دلى، تکرار و فراوانی گناه است.
هر چه دامنه گناه و آلودگی بیشتر شود، سیر انسان را به سمت پایین فراهم می¬سازد تا جایی که از حق و حقیقت دور و به حیوان مبدل می¬شود.
پنج ـ عصیان و گناه
امام علی(ع) فرمود:
کسی که از خداوند غافل است، عاصی و گناه¬کار است و گناه نشانه گمراهی است و منشأ و اصل آن، غافل شدن از خداست.[9]
از نظر صاحبان معرفت، گناه عملی ضد اخلاقی است و به نوعی ضد تکامل معنوی به شمار می¬آید. کسی که از او گناه سر می¬زند، خداوند را از خانه دل خویش بیرون رانده و شیطان و وسوسه¬های وی را ترجیح و دل خویش را در اختیار اهریمن قرار داده است. آشکار است که چنین کسی در لحظه گناه، به خدا باور ندارد و در همان دم، غرق در برهوت کفر و شرک شده است.
مبنای اخلاق که در حقیقت نظارت بر خود و مراقبت از عمل خویش است، چیزی جز این نیست که انسان به قدرتی برتر و والاتر ایمان داشته باشد. اگر انسان به این قدرت ایمان آورد و نیز یقین حاصل کند که خدا حاضر و ناظر بر اعمال اوست و نه تنها شاهد است، بلکه کیفر می¬کند و پاداش می¬دهد، از گناه دوری می¬کند. از این رو، هر چه به حضور چنین ناظری آگاه¬تر باشد، بیشتر خود را کنترل میکند و هر چه این باور و آگاهی کمتر باشد، کنترل عمل کمتر و گرایش به گناه که در حقیقت نفی اراده انسانی است، بیشتر میشود و نفس اماره که به بدی امر می¬کند بر وی چیره میشود.
شش ـ سختی زندگی و کوری در آخرت
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى. قالَ رَبّ ِ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیرًا قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى وَ کَذلِکَ نَجْزی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ اْلآخِرَهِ أَشَدّ وَ أَبْقى . (طه: 124 ـ 127)
و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگی تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور میکنیم. می¬گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی با آنکه بینا بودم؟ میفرماید: همانگونه که نشانه¬های ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردى، امروز همان گونه فراموش می¬شوی و اینگونه هر که را به افراط گراییده و به نشانه¬های پروردگارش نگرویده است، سزا می¬دهیم و قطعاً شکنجه آخرت سخت و پایدارتر است.
اگر انسان خدا را نداشته باشد و بیذکر و یاد او بخواهد زندگی کند، دنیا با همه گستردگی و بزرگی¬اش، برای انسان تنگ خواهد بود، ولی اگر خدا را داشته و همواره به یاد خدا باشد، حتی اگر در تنگ¬ترین زندان¬ها هم به سر ببرد، احساس بدی نخواهد داشت؛ زیرا خداىی یکتا و بی¬همتا دارد و هیچکس و هیچ چیز بزرگ¬تر از او نیست.
امام حسین(ع) در نیایش عارفانه خود می¬فرماید:
«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ و ما الَّذی فَقَدْ مَنْ وَجَدَکَ؛ چه یافت آن کس که تو را گم کرد و چه گم کرد، آنکه تو را یافت؟»[10]
به راستی کسی که خدا را دارد، همه چیز دارد؛ چرا که خدا حاکم و مالک و خالق کل شیء است. او قدرتی بی¬حد و اندازه دارد و او را مرگی نخواهد بود. او صاحب مقام ازلی و ابدی است و مالک اسمای حسنی است. اوست که دارای اسم اعظم است. هر کس به او بپیوندد، قدرت و بزرگی می¬یابد و از مرگ و فنا در امان می¬ماند و واجد کمالات و صفات مطلوب می¬شود و به راستی زندگی کردن با خدا بسیار زیباست.
هفت ـ فراهم آمدن عذاب الهى
لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذابًا صَعَدًا. (جن: 17)
... و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند، وی را در قید عذابی [روز] افزون درآورد.
کسی که از ذکر و یاد خدا غفلت ورزد و دوری کند، وارد جهنمی سرشار از گناه می¬شود؛ چراکه گناه کردن به خودی خود برای صاحبان خرد و دل، بزرگ¬ترین و سخت¬ترین عذاب است. هنگامی که خدا از یاد برود، به خودیخود انسان در عذاب خواهد بود و هرچه این فراموشی و دوری بیشتر شود، فاصله معنوی انسان با خدا بیشتر و این سختی و عذاب روحی هم افزون میگردد. پس همین که خدا در قلب انسان جایی نداشته باشد، خود، عذابی بسیار بزرگ است. بنابراین، غافل از یاد خدا، دو عذاب خواهد داشت، یکی عذاب بی¬خدا بودن که شاید بزرگ¬ترین عذاب برای کسی است که می¬فهمد و دیگرى، عذابی که خداوند به سبب غفلت بر او نازل میکند.
فصل دوم: خداشناسی و خداباوری از دیدگاه آموزههای اسلامى
- بازدید: 8085