پرسش:
لوح محو و اثبات چیست؟
پاسخ:
آنچه در جهان آفرینش از کوچک و بزرگ پدید میآید، همگی نمودهایی از قدرت و علمبیپایان الهی است و همهی این پدیدهها بر اساس اراده و مشیت خداوند و مطابق بابرنامههایی است که از پیش تعیین شده و در کتاب تکوینی الهی نوشته شده است.
در متون اسلامی از چندین کتاب که مربوط به جهان خلقت و عالم تکوین است، خبر دادهشده که سرنوشت انسان و جهان را دربرگرفته و از تولد و مرگ اشخاص تا پیدایش و زوالتمدن ها، و از سعادت و شقاوت انسان ها تا قسمت روزی میان آنها و بالاخره هر حادثهای کهبرای هر انسانی اتفاق میافتد، در آن کتاب ها با قلم تقدیر رقم زده شده است و درمقابل آن قرآن کریم قرار دارد که کتاب تشریعی خداوند است.
طبق آیات و روایات موجود، تمام پدیدههای هستی از کوچک و بزرگ در دو کتاب یا لوحتکوینی نوشته میشود که هر کدام از آنها ویژگی خاص خود را دارند وعبارتند از:
1- لوح محفوظ که گاهی از آن به «ام الکتاب»، «کتاب مسطور»، «رقمنشور»، «کتاب مکنون» و«کتاب حفیظ» تعبیر آورده شده است وآنچه در این کتاب ثبت شده قابل تغییر نیست و دگرگونی در آن راه ندارد.
2- لوح محو و اثبات که محل ثبت حوادث و اتفاقاتی است که به مرحلهی فعلیت خواهدرسید و به طوری که از نامش پیداست آنچه در آن نوشته شده قابل تغییر و تبدیل است.
در آیه زیر از هر دو کتاب یاد شده است:
«یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»[i]
«خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات میکند؛ و امّ الکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست»!
طبق این آیه، خداوند در عالم تکوین دو کتاب دارد: یکی کتابی است که هرگاه بخواهد،چیزی را که در آن ثبت شده میزداید و یا چیزی را که در آن نیست ثبت میکند، یعنیمربوط به تغییراتی است که در قضای الهی حاصل میشود و دیگری کتابی است که ریشهیتمام پدیدههای عالم است و نوشتههای آن قابل تغییر نیست.
لوح محفوظ:
لوح در لغت به معنای صفحهای است که در آن نوشته میشود مانند کاغذ، پوست،سنگ و یا هر چیز دیگری که قابل نوشته شدن باشد و لوح محفوظ کتابی است که تمامپدیدههای عالم با قلم تقدیر در آن ثبت شده و از هر گونه تغییری محفوظ است.
بدون شک تعبیر لوح و قلم برای تقریب ذهن است و از باب تشبیه و یا تنزیل است ونباید آن را با قلم و کاغذ و کتاب معمولی مقایسه کرد، اگر چه به بزرگی عالم باشد،بلکه آن یک حقیقت والایی مانند عرش و کرسی است که وجود دارد و علم به وجود آن منحصرا از طریق شرع و نقل حاصل میشودو عقل را در آن راهی نیست.
بعضی از فلاسفه لوح محفوظ را همان عقل فعال و یا نفس کلی فلک اعظم دانستهاند کهکائنات در آن نقش بسته است.[ii] ملا صدرا دربارهی لوح محفوظ چنین توضیحمیدهد:
«و اما لوح محفوظ پس آن عبارت است از نفس کلی فلکی، بخصوص فلک اقصی؛ چون هر چهدر عالم جریان مییابد و یا در آینده جریان خواهد یافت در نفوس فلکی نوشته شده وثبت شده است چون آنها به لوازم حرکت های خود آگاهند... پس همانگونه که در کاغذ محسوسنقوش محسوسی به وسیلهی قلم نوشته میشود، همینطور از عالم عقل فعال صورت های مشخصیترسیم میشود که به طور کلی علل و اسباب آن مضبوط است، جایگاه این صورت ها نفس کلیاست که قلب عالم است».
به نظر تطبیق اصطلاحات شرعی و نقلی با اصطلاحات فلسفی و عقلی، کاری نا استوارو حتی خطرناک است چون فرضیههای علمی و عقلی همواره در معرض باطل شدن و دگرگونی استو این اصطلاحات فلسفی ناظر به هیئت بطلمیوس است که سال هاست باطل شده وبه تاریخ علم پیوسته است. بنابر این باید از چنین تطبیق هایی پرهیز نمود و حیطهی شرعرا آلودهی چنین اصطلاحاتی نکرد. البته اگر علم قطعی و تجربی چیزی را ثابت کرد،تطبیق یک مفهوم شرعی و یا آیهای از قرآن با آن، با رعایت احتیاط اشکالی ندارد ولیاینجا از آن موارد نیست.
لوح محفوظ، گنجینهی علم خدا و آیینهی صفت عالمیت اوست و چونعلم خدا عین ذات اوست، سزاوار نیست که در این لوح تغییری حاصل شود و لذا هیچ وقت در آنتغییر و تبدیلی رخ نمیدهد و محتوای آن همواره ثابت و استوار است و میتوانیمبگوییم که لوح محفوظ ظرف علم الهی است؛ البته علم خدا نامحدود است و این کهاین لوح را ظرف آن یا گنجینهی آن قلمداد میکنیم نسبت به معلومات است که مجموعپدیدههای جهان هستی است و به هر حال محدود است.
طبق آیات و روایاتی که دربارهی لوح محفوظ آمده، این کتاب ویژگی هایی دارد کهبرخی از آنها عبارتند از:
1-این کتاب جایگاه علم کلی خداوند است که شامل علم به تمامی موجودات از کوچک وبزرگ میشود و اعم از پدیدههایی است که فعلیت یافته و یا هنوز به صورت قوه است ووجود عینی و خارجی پیدا نکرده است:
«وَما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی اْلأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ»[iii]
«وبه سنگینی ذرهای نه در زمین و نه در آسمان از پروردگارت پنهان نیست و نهکوچکتر از آن و نه بزرگتر وجود ندارد مگر این که در کتاب مبین ثبت است»
«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی اْلأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ»[iv].
«وهیچ جنبندهای نیست مگر این که روزی آن بر خدا است و او «مستقر» و «مستودع»آن را میداند، همه در کتاب مبین ثبت است»
طبق قول برتر منظور از «مستقر» موجود زندهای است که وجود خارجی پیدا کرده و بهفعلیت رسیده است و منظور از «مستودع» موجود زندهای است که هنوز فعلیت نیافته ودرمرحله قوه است.
2-این کتاب محل علم جزئی پروردگار است، علم او به احوال اشخاص و جوامع، بروز و ظهور حوادث و اتفاقات جزئی و شخصی در این کتاب ثبت شده و شمارش تمامموجودات در آن قرار دارد و گاهی از آن به عنوان کتاب حفیظ یاد شده است:
«وَ إِنْ مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذابًا شَدیدًا کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُورًا»[v]
«و هیچ آبادی نیست مگر این که ما پیش از فرا رسیدن روز قیامت نابود کنندهی آن ویا عذاب کنندهی آن با عذابی شدید هستیم، این امر در کتاب (لوح محفوظ) نوشته شدهاست»
«قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ اْلأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفیظٌ»[vi].
«همانا میدانیم که زمین از آنان چه میکاهد و کتاب محفوظ نزد ماست»
«إِنّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ»[vii].
« به یقین ما مردگان را زنده میکنیم و آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را می نویسیم؛ و همه چیز را در کتاب آشکار کنندهای برشمردهایم!»
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ اْلأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ»[viii]
« کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمیداند. او آنچه را در خشکی و دریاست میداند؛ هیچ برگی (از درختی) نمیافتد، مگر این که از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهای در تاریکی های زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار(در کتاب علم خدا) ثبت است.»
«وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ »[ix].
«همانا پروردگارت آنچه را که در دل هایشان است و آنچه را که آشکار میکنندمیداند و هیچ نهفتهای در آسمان و زمین نیست مگر این که در کتاب مبین قرار دارد».
3- لوح محفوظ جایگاه حقیقت قرآنی است و قرآن پیش از نزول به قلب پیامبر در آنجاقرار داشته است. البته قرآن یک حقیقت تنزیلی دارد که همان الفاظ است کهبه زبان پیامبر(ص) جاری شده و در مناسبت های خاصی در طول 23 سال نازل شده است و یکحقیقت بسیط دارد که ورای الفاظ است و همان است که در شب قدر یک جا بر قلب پیامبر(ص)نازل شد. این حقیقت بسیط در لوح محفوظ قرار دارد و در این مرحله از آن به «کتابمکنون» و «رق منشور» هم تعبیر شده است:
« بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ فی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»[x]
«بلکه آن قرآن با ارزشی است که در لوح محفوظ قرار دارد.»
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ فی کِتابٍ مَکْنُونٍ»[xi]
« که آن، قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد ».
«وَ الطُّورِوَ کِتابٍ مَسْطُورٍفی رَقٍّ مَنْشُور»[xii]
«سوگند به کوه طور و سوگند به کتابی نوشته شده در برگی سرگشاده».
البته «رق» به معنای پوست گاو است که در قدیم روی آن مینوشتند و منظور دراینجا صفحهای است که قابل نوشتن است.
-4 در بعضی از روایات آمده که:
«اللَّوْحُ الْمَحْفُوظُ لَهُ طَرَفَانِ طَرَفٌ عَلَی الْعَرْشِ وَ طَرَفٌ عَلَی جَبْهَةِ إِسْرَافِیل»[xiii]
«لوح محفوظ دو طرف دارد یک طرف آن عرش خدا و طرفدیگر آن پیشانی اسرافیل است.»
و این شاید اشاره به این حقیقت دارد کهلوح محفوظ نسبتی به خدا دارد که از این نظر نامحدود است و نسبتی به خلق دارد که ازاین نظر محدود و متناهی است و میتوان آن را به یک منشور یا هرم معکوس تشبیه کرد کهطرف بالای آن باز و نامحدود است و طرف پایین آن محدود و بسته است و لذا در بعضی ازروایات طول آن ذکر شده است.[xiv]
5-این لوح در عین محدود بودن مشتمل بر تمام مخلوقات است و مجموع پدیدههای عالمرا دربرمیگیرد. در این باره به دو روایت زیر توجه کنید:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«کان الله قبل کل شیء و کان عرشه علیالماء و کتب فی اللوح المحفوظ ذکر کل شیء».[xv]
«خدا پیش از هر چیزی وجود داشت وعرش او بر آب بود و در لوح محفوظ ذکر همه چیز وجود دارد.»
امام صادق علیه السلام فرمود:
«قال الله للقلم: اکتب فی اللوح المحفوظ ما کان و ماهو کائن الی یوم القیامة فالمداد مداد من نور و القلم قلم من نور و اللوح لوح مننور»[xvi]
«خداوند به قلم گفت: هر چه را که شده و یا تا روزقیامت خواهد شد در لوح محفوظ بنویس، پس مرکب از نور و قلم از نور و لوح از نوربود»
6-در بعضی از روایات از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
«اللوح و القلم فقال هما ملکان.[xvii]
«لوح و قلم دو فرشته است»
اطلاق فرشته به لوح و قلم شاید از آن جهت باشد که تمامنیروهای فعال در جهان خلقت که خدا به آنها نقشی در تدبیر عالم داده و از آنها به«مدبرات امر» یاد کرده، نوعی فرشته هستند، در متون مذهبی به تمام نیروهای تاثیرگذاردر جهان، ملک و فرشته اطلاق شده است و شاید هم منظور از ملک بودن لوح و قلم اینباشد که آنها دو حقیقت والایی هستند که هر کدام را ملکی حمل میکند همان گونه کهعرش را هشت ملک حمل میکند.
به خاطر همین روایت است که شیخ صدوق گفته است:
«اعتقادنا فی اللوح و القلم أنهما ملکان»[xviii]
اعتقاد ما در لوح و قلم این استکه آنها دو فرشتهاند
شیخ مفید به او ایراد میگیرد که این سخندور از صواب است و به ملائکه لوح و قلم گفته نمیشود و از نظر لغت چنین اطلاقیشناخته نشده است. .[xix]ولی با توجه به توجیهی که ما کردیم، اشکال شیخمفید برطرف میشود؛ به اضافه این که این تعبیر در چندین روایت از امام صادق علیهالسلام نقل شده است.
لوح محو و اثبات چیست ...؟
- بازدید: 3213