چرا بعضی انسان ها از فطرت رو برمیگردانند ....؟

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

پرسش:
صفت فطری، صفتی است که در همه انسان‌ها مشترک باشد و هر صفت عملی را در پی دارد که دارا بودن یک صفت در انسان با این عمل میسر می‌شود؛ پس هر صفت فطری به همراه خود عمل فطری دارد. لذا طبق تعریف، فطرت¬¬ عمل وجود دارد که در همه انسانها مشترک است و تفاوت غریزه با فطرت این است که غریزه¬ها مادی هستند ولی فطرت معنوی است و هیچ کس از غریزه روی بر نمیگرداند ولی بسیارند آنان که از فطرت روی برگردانده¬اند.
پاسخ:
«فطرت» کلمه‏ای عربی از ماده (ف.ط. ر) است که به دو معنای «شکافتن» و «آفریدن وایجاد اولیه» و بدون سابقه (خلق از عدم) می‏باشد[i] علّامه طباطبائی برآن است که معنای دوم «الفطر»، «ایجاد از عدم محض» است[ii] مشتقات اینماده به هر دو معنا در قرآن آمده‏اند:
ـ «أَ فی اللَّهِ شکٌّ فَاطِرِ السمَوَتِ وَ الأَرْضِ»[iii] به معنای آفریدن؛
ـ«إِذَا السمَاءُ انفَطرَت»[iv] به معنای شکافتن.
«فطرت» که بر وزن «فِعله» است به معنای کیفیت خاص خلقت است؛ یعنی ویژگی‏هایی کهخداوند در خلقت انسان لحاظ کرد و بینش‏ها و گرایش‏های خدادادی و غیراکتسابی که درانسان قرار داده شده‏اند.
«توحید فطری است»؛ یعنی انسان نسبت به توحید، بی‏اقتضا وخنثی نیست. در سرشت انسان، تقاضایی وجود دارد که توحید و معارف دینی، پاسخ‏گوی آناست. پیامبران الهی چیزی را بر انسان عرضه کرده‏اند که بشر به حسب طبیعت خود درجست ‏و جوی آن است.[v]
فطریات، که همان اقتضاءات فطرت هستندویژگی‏های خاصی دارند که عبارتند از:
1. فطریات فراحیوانی‏اند. فطریات در این بحث، به ویژگی‏های خدادادی انسان بما هوانسان اطلاق می‏شوند و گرایش‏های مشترک بین انسان و حیوان را جزو غرایز به حسابمی‏آوریم.[vi]
2. فطریات خدادادی‏اند و هیچ عامل خارجی در وجود یاعدم آن‏ها نقشی ندارد و غیر اکتسابی‏اند. البته عوامل بیرونیدر رشد یا رکود آن‏هامؤثر است.[vii]
3. فطریات فراگیر و همگانی‏اند و همه انسان‏ها بدون استثنا از آن‏هابرخوردارند؛ چون حقیقت هر انسانی با این واقعیت سرشته شده است.
پس به زمان، مکان و شرایط خاصی اختصاص ندارند. تحقیقات مردم‏شناسانه متعددی، کهدرباره بعضی فطریات انجام شده، این موضوع را ثابت کرده است. البته چنین نیست که اینبینش یا گرایش همواره به صورت آگاهانه، بالفعل و قوی باشد؛ چه بسا افرادی به سببضعف فطرت، از آن غافل باشند و آن را انکار کنند. اما این به معنای عدم وجود فطرت درآن‏ها نیست.
4. امور فطری قابل تجربه درونی‏اند؛ یعنی با تأمّل در خود، این حقیقت فطری رامی‏یابیم؛ مثلاً، برای پاسخ به این پرسش که آیا انسان فطرتا راستی را دوست دارد یادروغ را، یک راه مراجعه به وجدان و تأمّل در خود است که در تجربه درونی، پاسخ پرسشرا می‏یابیم که گویا روح ما انسان‏ها طوری خلق شده است که به راستی تمایل دارد.
5.از بدیهی‏ترین بدیهیات‏اند. بینش‏های فطری یا از سنخ علوم حضوری‏اند، یا جزاولیات و یا وجدانیات. این بینش‏ها چون از لوازم وجود انسان هستند و انسان این‏گونهخلق شده که این احکام را بفهمد، پس هیچ انسانی در آن‏ها اختلاف ندارد. حتی اموری کهموجب اختلاف در احکام عقلیه می‏شوند در فطریات اثری ندارند.[viii] علاوهبر این، در میان بدیهیات شش‏گانه منطقی، اوّلیات و وجدانیات از بقیه بدیهی‏ترند.گرایش‏های فطری نیز چون هر انسانی آن‏ها را در درون خود می‏یابد، هیچ‏گاه مورداختلاف واقع نمی‏شوند. البته گاهی بدیهیات نیز به دلیل غفلت مورد انکار قرارمی‏گیرند. علاوه بر آن، بداهت فطریات به معنای عدم وجود شبهه و سؤال در آن‏ها نیست. به همین دلیل، خداشناسی فطری، ما را از پیامبر و عقل بی‏نیاز نمی‏کند.
6. فطریات انسان همه خیر هستند؛ یعنی در میان فطریات انسان، شر و بدی وجودندارد. هیچ‏یک از شرور، ریشه فطری ندارند. هرچند اعمال شریرانه و ظالمانه در میانانسان‏ها بسیار رواج دارد، اما این اعمال از فطرت انسان بر نخاسته است. حتیظالم‏ترین افراد دوست دارد از عدالت سخن بگوید و مردم او را عادل بدانند. حتی دزدهاهم دوست دارند مال دزدی عادلانه تقسیم شود.
ممکن است انسانی آن‏قدر در زشتی‏ها و پلیدی‏ها غرق شده باشد که فطرت پاک والهی‏اش خاموش شده باشد. اما این فطرت از بین نرفته است و گاه و بی‏گاه خود را نشانمی‏دهد. وجود نفس امّاره از بدو تولد در انسان به معنای تمایل فطری به شر نیست؛زیرا در واقع نفس امّاره تنها عاملی برای جذابیت شر است، اما احساس و بافت درونیانسانی که در برابر دو عمل خوب و بد قرار گرفته نسبت به این دو امر یکسان و مساوینیست، بلکه او خود را با خیر و فضیلت آشناتر و راغب‏تر احساس می‏کند و البته نیرویفطرت هم در حدّی نیست که او را مجبور کند و او باید با اختیار خود انتخاب کند. ایننکته نیز قابل توجه است که بعضی فطریات در زمینه خاصی به فعلیت می‏رسند و در حالتعادی به صورت قوّه و استعداد هستند؛ مثلاً وقتی توجه و تعلّق شخص به مادیات اینجهان قطع شود و به درونش بپردازد خداشناسی فطری حضوری بالفعل می‏شود؛ همان‏گونه کهغریزه جنسی تحت تأثیر عواملی بالفعل، قوی یا ضعیف می‏شود.

پرسش:
صفت فطری، صفتی است که در همه انسان‌ها مشترک باشد و هر صفت عملی را در پی دارد که دارا بودن یک صفت در انسان با این عمل میسر می‌شود؛ پس هر صفت فطری به همراه خود عمل فطری دارد. لذا طبق تعریف، فطرت¬¬ عمل وجود دارد که در همه انسانها مشترک است و تفاوت غریزه با فطرت این است که غریزه¬ها مادی هستند ولی فطرت معنوی است و هیچ کس از غریزه روی بر نمیگرداند ولی بسیارند آنان که از فطرت روی برگردانده¬اند.
پاسخ:
«فطرت» کلمه‏ای عربی از ماده (ف.ط. ر) است که به دو معنای «شکافتن» و «آفریدن وایجاد اولیه» و بدون سابقه (خلق از عدم) می‏باشد[i] علّامه طباطبائی برآن است که معنای دوم «الفطر»، «ایجاد از عدم محض» است[ii] مشتقات اینماده به هر دو معنا در قرآن آمده‏اند:
ـ «أَ فی اللَّهِ شکٌّ فَاطِرِ السمَوَتِ وَ الأَرْضِ»[iii] به معنای آفریدن؛
ـ«إِذَا السمَاءُ انفَطرَت»[iv] به معنای شکافتن.
«فطرت» که بر وزن «فِعله» است به معنای کیفیت خاص خلقت است؛ یعنی ویژگی‏هایی کهخداوند در خلقت انسان لحاظ کرد و بینش‏ها و گرایش‏های خدادادی و غیراکتسابی که درانسان قرار داده شده‏اند.
«توحید فطری است»؛ یعنی انسان نسبت به توحید، بی‏اقتضا وخنثی نیست. در سرشت انسان، تقاضایی وجود دارد که توحید و معارف دینی، پاسخ‏گوی آناست. پیامبران الهی چیزی را بر انسان عرضه کرده‏اند که بشر به حسب طبیعت خود درجست ‏و جوی آن است.[v]
فطریات، که همان اقتضاءات فطرت هستندویژگی‏های خاصی دارند که عبارتند از:
1. فطریات فراحیوانی‏اند. فطریات در این بحث، به ویژگی‏های خدادادی انسان بما هوانسان اطلاق می‏شوند و گرایش‏های مشترک بین انسان و حیوان را جزو غرایز به حسابمی‏آوریم.[vi]
2. فطریات خدادادی‏اند و هیچ عامل خارجی در وجود یاعدم آن‏ها نقشی ندارد و غیر اکتسابی‏اند. البته عوامل بیرونیدر رشد یا رکود آن‏هامؤثر است.[vii]
3. فطریات فراگیر و همگانی‏اند و همه انسان‏ها بدون استثنا از آن‏هابرخوردارند؛ چون حقیقت هر انسانی با این واقعیت سرشته شده است.
پس به زمان، مکان و شرایط خاصی اختصاص ندارند. تحقیقات مردم‏شناسانه متعددی، کهدرباره بعضی فطریات انجام شده، این موضوع را ثابت کرده است. البته چنین نیست که اینبینش یا گرایش همواره به صورت آگاهانه، بالفعل و قوی باشد؛ چه بسا افرادی به سببضعف فطرت، از آن غافل باشند و آن را انکار کنند. اما این به معنای عدم وجود فطرت درآن‏ها نیست.
4. امور فطری قابل تجربه درونی‏اند؛ یعنی با تأمّل در خود، این حقیقت فطری رامی‏یابیم؛ مثلاً، برای پاسخ به این پرسش که آیا انسان فطرتا راستی را دوست دارد یادروغ را، یک راه مراجعه به وجدان و تأمّل در خود است که در تجربه درونی، پاسخ پرسشرا می‏یابیم که گویا روح ما انسان‏ها طوری خلق شده است که به راستی تمایل دارد.
5.از بدیهی‏ترین بدیهیات‏اند. بینش‏های فطری یا از سنخ علوم حضوری‏اند، یا جزاولیات و یا وجدانیات. این بینش‏ها چون از لوازم وجود انسان هستند و انسان این‏گونهخلق شده که این احکام را بفهمد، پس هیچ انسانی در آن‏ها اختلاف ندارد. حتی اموری کهموجب اختلاف در احکام عقلیه می‏شوند در فطریات اثری ندارند.[viii] علاوهبر این، در میان بدیهیات شش‏گانه منطقی، اوّلیات و وجدانیات از بقیه بدیهی‏ترند.گرایش‏های فطری نیز چون هر انسانی آن‏ها را در درون خود می‏یابد، هیچ‏گاه مورداختلاف واقع نمی‏شوند. البته گاهی بدیهیات نیز به دلیل غفلت مورد انکار قرارمی‏گیرند. علاوه بر آن، بداهت فطریات به معنای عدم وجود شبهه و سؤال در آن‏ها نیست. به همین دلیل، خداشناسی فطری، ما را از پیامبر و عقل بی‏نیاز نمی‏کند.
6. فطریات انسان همه خیر هستند؛ یعنی در میان فطریات انسان، شر و بدی وجودندارد. هیچ‏یک از شرور، ریشه فطری ندارند. هرچند اعمال شریرانه و ظالمانه در میانانسان‏ها بسیار رواج دارد، اما این اعمال از فطرت انسان بر نخاسته است. حتیظالم‏ترین افراد دوست دارد از عدالت سخن بگوید و مردم او را عادل بدانند. حتی دزدهاهم دوست دارند مال دزدی عادلانه تقسیم شود.
ممکن است انسانی آن‏قدر در زشتی‏ها و پلیدی‏ها غرق شده باشد که فطرت پاک والهی‏اش خاموش شده باشد. اما این فطرت از بین نرفته است و گاه و بی‏گاه خود را نشانمی‏دهد. وجود نفس امّاره از بدو تولد در انسان به معنای تمایل فطری به شر نیست؛زیرا در واقع نفس امّاره تنها عاملی برای جذابیت شر است، اما احساس و بافت درونیانسانی که در برابر دو عمل خوب و بد قرار گرفته نسبت به این دو امر یکسان و مساوینیست، بلکه او خود را با خیر و فضیلت آشناتر و راغب‏تر احساس می‏کند و البته نیرویفطرت هم در حدّی نیست که او را مجبور کند و او باید با اختیار خود انتخاب کند. ایننکته نیز قابل توجه است که بعضی فطریات در زمینه خاصی به فعلیت می‏رسند و در حالتعادی به صورت قوّه و استعداد هستند؛ مثلاً وقتی توجه و تعلّق شخص به مادیات اینجهان قطع شود و به درونش بپردازد خداشناسی فطری حضوری بالفعل می‏شود؛ همان‏گونه کهغریزه جنسی تحت تأثیر عواملی بالفعل، قوی یا ضعیف می‏شود.

تصدیق فطرت و فطریات


دلایلی بر وجود اصل فطریات و فطرت خدا آشنا در انسان اقامه می‏شوند:
1- دلیل عقلی: خلاصه دلیل:
الف. انسان موجودی مجرّد است.
ب. هر موجود مجرّدی فاعل و خالق خود را به صورت غیراکتسابی درک می‏کند.
نتیجه: انسان فطرتا خداشناس است.
توضیح مقدّمه اول: مجرّد بودن انسان به این معناست که آنچه هویّت انسان را تشکیلمی‏دهد و آنچه درک‏کننده داده‏های حسیّ است، مجرّد است؛ یعنی همان ‏که از آن به«روح» تعبیر می‏کنیم و با «خود» یا «من» به آن اشاره می‏نماییم، ویژگی‏های ماده راندارد و مجرّد است.
دلایل متعددی بر تجرّد روح دلالت می‏کند و ما فقط به یک دلیل بسنده می‏کنیم: «ثبات شخصیت»؛ یعنی حقیقتی که با تعبیر «من» یا «خود» از آن یاد می‏کنیم، در تمامطول عمر، واحد است و با این‏که هرچند سال یک بار تمام سلول‏های بدن به تدریج جایخود را به سلول‏های جدید می‏دهند و در طول سال‏ها ممکن است بدن شخص تغییرات زیادیبکند، حتی ممکن است بخشی از بدن فلج ‏یا قطع شود، بازهم مشارٌالیه «من» همان ‏حقیقت‏ اولیه است و هیچ تغییر نمی‏کند. پس «من» به این جسم مادی یا بخشی از آناشاره نمی‏کند، بلکه به موجودی مجرّد و فرامادی نظر دارد.[ix]
توضیحمقدّمه دوم: از نظر فلسفی، معلول عین‏الربط به علت خود است و وجود و استقلال معلولبه وجود و استقلال علت است. نسبت معلول به علت، شبیه نسبت شعاع نور به منبع نوراست. پس علت به وجود خودش برای معلولش حاضر است و معلوم او به علم حضوری می باشد؛ همان‏گونه که علّامه طباطبائی می‏فرماید:«...و کذلک العلّةُ حاضرةٌ بوجودها لمعلولها الرابط لها القائم بهاالمستقل باستقلالها، فهی معلومةٌ لمعلولها علماً حضوریاً اذا کانا مجرّدین و هوالمطلوب»[x].
از این دو مقدّمه نتیجه می‏گیریم که انسان فطرتا خداشناس است.
2. دلیل شهودی: همان‏گونه که گذشت، یکی از ویژگی‏های امور فطری، قابل تجربهدرونی بودن آن‏هاست؛ یعنی اگر به خودمان رجوع کنیم و تأمّل نماییم، امور فطری رامی‏یابیم و چون این امور هیچ منشأ خارجی ندارند و تنها به واسطه اصل خلقت ما ایجادشده‏اند، پس فطری‏اند. البته این دلیل، استدلال عقلی نیست که با چیدن مقدّماتیبتوان مخاطب را قانع کرد. دلیل شهودی، وجدانی و یافتنی است و مشارکت خود مخاطب رامی‏طلبد و اگر قصد عناد و محاجّه در بین باشد، این راه به نتیجه نمی‏رسد. فطریات درهمه انسان‏ها وجود دارند، و اگر کسی می‏گوید من آن رانمی‏یابم، او غافل است نه نادان، و غافل نیازمند تنبّه و رفع شبهه است.
یکی از موارد فطری، که به راحتی قابل شهود است، ادراکات عقل عملی است؛ قضایاییکه به طور فطری حکم به خوبی یا بدی افعال می‏کنند. هرچند قالب‏ها و مصادیق خوبی و بدی در جوامع مختلف و تحتتأثیر سنّت‏ها و تربیت‏های گوناگون، متفاوتند، اما ریشه آن‏ها فطری و مشترک است؛مثلاً حُسن عدالت و قبح ظلم از ادراکات فطری عقل عملی است و هرکس با اندک توجهیآن را شهود می‏کند و می‏یابد. فطرت خداجوی انسان نیز قابل تجربه درونی است. وقتیانسان تأمّل می‏کند، می‏تواند همراه شناخت خود، ربط وجودی خود به خداوند را دریابدو با علم حضوری به خداوند برسد؛ همان‏گونه که در حدیث شریف آمده است: «مَن عرفَنفسه عرف ربّه».[xi]
البته فطرت خدا آشنای انسان در شرایط خاصیبالفعل و قوی می‏شود. تعلّقات انسان به دنیا و امور مادی و جسم خودش، حجاب‏هاییهستند که مانع بالفعل شدن، شکوفایی و رشد فطرت خدایی انسان هستند.[xii] وقتی کسی به اختیار یا اضطرار از این وابستگی‏ها جدا شود، خداوند را به روشنیمی‏یابد. کسی که با انجام ریاضت‏های شرعی و دستورات عرفانی، به تصفیه درون بپردازد،به اختیار از این وابستگی‏ها جدا شده است و کسی که در شرایطی قرار گیرد که امیدشاز اسباب مادی قطع شود و خود را بی‏پناه و ناامید بیابد، حجاب‏ها از روی فطرت اصیلو خداشناس او کنار می‏روند و ارتباط وجودی‏اش با ذات مبدأ متعال آشکارمی‏گردد.[xiii]
یکی از مواردی که انسان از وابستگی‏های مادی جدا می‏شود و فطرت پاکش بیدارمی‏شود در چند آیه قرآن[xiv] و در روایت معروف حضرت امام جعفر صادقعلیه‏السلام آمده است که راوی به آن حضرت گفت: بحث‏ها و مجادله‏ها درباره وجودخداوند مرا متحیّر کرده است؛ مرا به خداوند راهنمایی کنید. حضرت می‏فرماید: آیاهرگز سوار بر کشتی شده‏ای؟ پاسخ داد: بله. فرمودند: آیا پیش آمده که کشتی تو بشکندو در میان امواج هیچ راه نجاتی نداشته باشی؟ عرض کرد: بله. فرمودند: آیا در اینهنگام، قلب تو به چیزی که قادر بر نجات تو باشد، متوجه نشد؟ گفت: بله، قلبم بهموجودی که قادر بر نجاتم باشد تعلّق گرفت. فرمودند: آن موجود خداوندی است که وقتینجات دهنده‏ای نیست، او قادر بر نجات است.[xv]
در این حدیث، امام جعفرصادق علیه‏السلام صحنه قطع تمام وابستگی‏ها ودل‏بستگی‏های دنیایی را تصور می‏کند که هرکس، حتی منکر خدا، نیز در آن لحظه، متوجهفطرت الهی‏اش می‏شود و خدا را فطرتاً می‏یابد.[xvi]
دلیل شهودی دیگر، میل انسان به کمال مطلق است. انسان همواره در پی کمال استو تمام فعالیت‏هایش در این جهت است. ما به راحتی وجود این گرایش را در خودمی‏یابیم. بسیاری اوقات انسان در اثر انس با اشیای مادی و محدود، کمال نهایی ومقصود خود را در شیئی محدود تصور می‏کند و پس از رسیدن به آن متوجه می‏شود که میلکمال‏خواهی‏اش اشباع نشده و کمال را در مرتبه بالاتری می‏بیند و آن را هدف نهاییقرار می‏دهد، پس از رسیدن به آن باز هم متوجه می‏شود که کمال خواهی‏اش ارضا نشدهاست و خواهان کمال بالاتری می‏گردد و این سلسله ادامه دارد. از این تسلسل نتیجهمی‏گیریم که انسان همواره به دنبال کمال مطلق است؛ یعنی منبع و سرچشمه همه کمالاتکه فطرت متمایل به آن است، اما در مصداق اشتباه می‏کند.[xvii] و چون اینمیل هیچ عاملی جز آفرینش ندارد و غیراکتسابی است، نتیجه می‏گیریم که انسان فطرتخداجویی دارد و خداجویی مسبوق به خداشناسی است؛ چون گرایش فطری متعلق خود را نیزنشان می‏دهد، پس خداشناسی نیز فطری است.[xviii]
3- دلیل نقلی:
الف. آیه فطرت:«فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً  فِطرَت اللَّهِ الَّتی فَطرَ النَّاس عَلَیهَا  لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ  ذَلِک الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکثرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»[xix]"پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند،انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‏دانند!"
طبق این آیه شریفه، دین یکتاپرستی و خداجویی جزو آفرینش انسان‏هاست و طبیعت انساناقتضا می‏کند که انسان در برابر مبدأ غیبی که ایجاد و بقا و سعادت انسان به دستاوست، خضوع کند و شئون زندگی‏اش را با قوانینی که واقعاً در عالم هستی جریان دارند،هماهنگ کند و دین فطری که مورد تأکید قرآن است، همان خضوع و همین هماهنگیاست.[xx]
ب. آیه میثاق:«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِن بَنی ءَادَمَ مِن ظهُورِهِمْ ذُرِّیَّتهُمْ وَ أَشهَدَهُمْ عَلی أَنفُسِهِمْ أَ لَست بِرَبِّکُمْ  قَالُوا بَلی  شهِدْنَا  أَن تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَمَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَفِلِینَ * أَوْ تَقُولُوا إِنمَا أَشرَک ءَابَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَ کنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ  أَ فَتهْلِکُنَا بمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»[xxi] و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، گواهی می‏دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطری توحید بی‏خبر ماندیم)»!
یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم؛ (و چاره‏ای جز پیروی از آنان نداشتیم؛) آیا ما را به آنچه باطل‏گرایان انجام دادند مجازات می‏کنی؟!»
درباره این آیه، ابهام‏ها و بحث‏های مفصلی مطرح است. ظاهر کلی آیه این است کهخداوند برای اتمام حجت بر انسان‏ها، از آن‏ها عهد و میثاقی بر ربوبیت خویش گرفتهاست. آنچه در این آیه مبهم است، زمان، مکان و کیفیت این گواهی است و این‏ کهبنی‏آدمی، که از آن‏ها میثاق گرفته شده، در چه مرحله‏ای از خلقت بوده‏اند. بامراجعه به برخی از روایات معصومین علیهم‏السلام می‏توانیم این آیه را هم¬سو با آیه«فطرت» و دلیل بر سرشت خدا آشنای انسان قرار دهیم.
زراره روایتی از امام صادق علیه‏السلام نقل کرده است که این آیه را به قرار دادنمعرفت در قلب‏های بنی‏آدم تفسیر کرده‏اند: «...قال ثبتت المعرفة فیقلوبهم...»[xxii]
از سوی دیگر، از امام محمدباقر علیه‏السلام نیز درتفسیر آیه «فطرت» چنین نقل شده است: «فطرهم علی معرفته انّهربّهم...»[xxiii] از این دو روایت استفاده می‏شود که مفاد آیه «میثاق» همانمفاد آیه «فطرت» است. و منظور آیه میثاق نیز معرفت فطری به خالق خویش است. روایت‏های دیگری نیز در تأیید این نظریه وجود دارند[xxiv] بجز آیه «فطرت»و آیه «میثاق»، آیات متعدد دیگری نیز در قرآن وجود دارند که به نحوی می‏توان آن‏هارا دلیل یا مؤیّد بحث فطرت شمرد که به دلیل ضیق مجال، تنها به نشانی آن‏ها اکتفامی‏شود: سوره ابراهیم آیه 10، سوره لقمان آیه 25 و سوره بقره آیه 138.
آیات تذکر مانند: سوره مدّثّر آیه 54، سورهغاشیه آیه 21 و سوره ذاریات آیه 55.
آیات نسیان مانند: سوره حشر آیه 19 ، سوره عنکبوت آیه 65 ، سوره لقمان آیه 33و سورهنحل آیه53.
برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: مجموعه آثار شهید مطهری ج 3 بحث فطرت و کتاب فطرت و "دین" اثر علی ربانی گلپایگانی.
________________________________________
[i] ابن منظور، لسان العرب، ج 10، بیروت، داراحیاء التراث العربی، مؤسسة التاریخالعربی، 1416 ق، ص 285؛ همچنین ر.ک: الجوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، تجدیدصحّاح العلامة الجوهری، بیروت، دارالخصارة العربیة، ج 2، ص 248ـ249 / محمد معین،فرهنگ فارسی، چ پنجم، تهران، امیرکبیر، 1362، ج 2، ص 2555
[ii] سید محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، چ دوم،بیروت،مؤسسة‏الاعلمی‏للمطبوعات،1391ق،ج10،ص 299
[iii]ابراهیم: 10
[iv]انفطار:  1
[v] محمود رجبی، انسان‏شناسی، چ سوم، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی (ره)، 1380، ص 112
[vi] همان.
[vii] عبدالله جوادی آملی، همان، ص 26ـ27 / جعفر سبحانی، «فطریات»، مجله کلام، سالدوم، ش 6.
[viii] امام خمینی، شرح چهل حدیث، چاپ 21، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ص 180.
[ix] محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 169 و 134. دلایل عقلی و نقلی وشواهد تجربی متعددی نیز این مسأله را اثبات کرده‏اند که در اسفار و شفا والحجج‏العشره آمده‏اند. ر.ک: مرتضی مطهری،پیشین، ج13،تهران،صدرا، 1373،ص 149
[x]نهایهالحکمة ص318.
[xi] آمدی، غررالحکم و دررالحکم، ج 2، ص 625
[xii] صدرالدین شیرازی، پیشین، ج 9، ص 124
[xiii] محمدتقی مصباح، معارف قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، 1367، ج 1ـ3، ص 29
[xiv] از جمله: عنکبوت: 65 / انعام: 163
[xv] شیخ صدوق،التوحید، تهران،مکتبة‏الصدوق،1387، ص 231
[xvi] عبدالله جوادی آملی، ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، چ سوم، قم، الزهرا،1372، ص 75ـ76
[xvii] امام خمینی، پیشین، همچنین ر.ک: محمدعلی شاه‏آبادی، رشحات البحار، تهران،نهضت زنان مسلمان، 1360، کتاب «الانسان و الفطرة»، ص 35ـ37
[xviii] محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج 1ـ3، ص 34
[xix]سوره روم آیه30.
[xx] سید محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، چ دوم، قم، اسماعیلیان،1390، ج 8، ص 299
[xxi] سوره اعراف آیه  172و 173.
[xxii] محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی،1403، ص 280، ج 3، حدیث 16
[xxiii] همان، حدیث 13
[xxiv] همان، ص 278، حدیث 7؛ همچنین ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران،المکتبة الاسلامیه، 1388، ج 2، ص 10،حدیث2و همان، بیروت، دارالاضواء، ج 2، ص 12،حدیث 2

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page