متن ادبی : مرد تنها

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

«دریا هنوز به جرعه‌ای که تو از چاه خورده‌ای حسادت می‌کند».
تو تنهایى، در میان این‌‌همه مردم روی زمین تنها هستى، ازآن‌رو که به هیچ‌کس شباهت ندارى، ازآن‌رو که هیچ‌کس را یارای مانند تو بودن نیست. هیچ‌کس را یارای پا به پای تو آمدن نیست. تنهایى، همان‌گونه که خدا تنهاست و بی‌شریک و بی‌شبیه و بی‌همتا.

کاش زخم بر جان تنهایى تو نزنند. کاش این‌همه معصومی چون تو را نیازارند. کاش جهل و کفر سرکششان را اندکی در جوار مهر و حقیقت تو مهار کنند تا این‌همه تو را به تأسف و حسرت بر حال خویش واندارند. تا این‌همه قلبت را به درد نیاورند. تا این‌همه آه نکشى، اما در این میانه خوشا به حال چاه بی‌صدایی که بغض‌های تو را دور از چشمان بخیل روزگار در آغوش می‌کشد و درد دل‌های تو را می‌شنود.
آه، ای راز سر به مهر! چرا پرده از راز خویش برنمی‌دارى؟ بگذار این‌همه مردمان غافل سردرگم بدانند، مردی که شب‌ها نان تمام شهر را بر دوش می‌کشد و سفره‌هایشان را به بزم رونق می‌برد، همین مردی است که روزها به طمع بیت‌المال، عدلش را سرزنش می‌کنند و در تنگناها و فتنه‌ها تنهایش می‌گذارند. بگذار بدانند مردی را که برای جنگ‌های ناخواسته، بی‌دلیل نفرینش می‌کنند، همین سایه معصومی است که شب‌ها در خانه بیوه‌زنان و یتیمان را می‌کوبد و لبخند شادی بر رخسار گرسنه‌شان می‌نشاند.
اماما! هنوز که هنوز است، اشک یتیمان را به یاد تو به یاری می‌شتابیم و سفره‌های بینوایان را به اقتدای تو نانی انفاق می‌کنیم. هنوز هم سجده‌‌گزاران سحرخیز، خدا را با نام تو سوگند می‌دهند برای اجابت دعایشان و شب‌بیداران استغفارگو راه و رسم تو را ادامه می‌دهند، در تهجد و اشک ریختن نیمه‌شب.
نام تو را بر مأذنه‌ها بانگ می‌زنیم و روزگارمان متبرک می‌شود. نام تو را در شب‌های قدر زمزمه می‌کنیم و پروردگار گناهانمان را می‌بخشاید. نام تو را بر سردر خانه‌ها نقش می‌کنیم و زندگی با تمام مصائبش بر ما شیرین و آسان می‌گذرد. سلام بر نام تو! این الفبای مختصر که کلید رستگاری و سعادت است.

اشارات :: تیر 1388 - شماره 122